زمشکتر سیهتر سنبلت بی
هزاران دل اسیر کاکلت بی
زآه و ناله تاثیری ندیدم
زخارا سختتر گویا دلت بی
زمشکتر سیهتر سنبلت بی
هزاران دل اسیر کاکلت بی
زآه و ناله تاثیری ندیدم
زخارا سختتر گویا دلت بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
بدریای غمت دل غوطهور بی
مرا داغ فراقت بر جگر بی
ز مژگان خدنگت خوردهام تیر
که هر دم سوج دل زان بیشتر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
مدامم دل براه و دیده تر بی
شراب عیشم از خون جگر بی
ببویت زندگی یابم پس از مرگ
ترا گر بر سر خاکم گذر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ز آهم هفت گردون پر شرر بی
زمژگانم روان خون جگر بی
ته که هرگز دلت از غم نسوجه
کجا از سوته دیلانت خبر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
خوشا آندل که از خود بیخبر بی
ندونه در سفر یا در حضر بی
بکوه و دشت و صحرا همچو مجنون
پی لیلی دوان با چشم تر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
شبم از روز و روز از شو بتر بی
دل آشفتهام زیر و زبر بی
شو و روز از فراقت نالهی مو
چو آه سوته جانان پر شرر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
چه خوش بیمهربانی هر دو سر بی
که یکسر مهربانی دردسر بی
اگر مجنون دل شوریدهای داشت
دل لیلی از آن شوریده تر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
مدامم دل پر از خون جگر بی
چو شمع آتش بجان و دیده تر بی
نشینم بر سر راهت شو و روز
که تا روزی ترا بر مو گذر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
دل از دست غمت زیر و زبر بی
بچشمان اشکم از خون جگر بی
هران یاری چو مو پرناز دیره
دلش پر غصه جانش پر شرر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
هر آن باغی که نخلش سر بدر بی
مدامش باغبون خونین جگر بی
بباید کندنش از بیخ و از بن
اگر بارش همه لعل و گهر بی
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)