گزارش توليد «ماداگاسكار 2» ساخته اريك دارنِل و تام مك‌گراث

خانه جايي است که هنر هست

مرتبه آخري که اهالي حواس‌پرت باغ‌ وحش را در پويانمايي ماداگاسکار (محصول دريم‌ورکس) ديديم، آن‌ها بعد از سفر تصادفي‌شان به جزيره ماداگاسکار هنوز به دنبال راهي براي بازگشت به زندگي راحتشان در باغ وحش سانترال پارك بودند. به دنبال آن، در ماداگاسکار2: فرار به افريقا که آن هم در استوديوي دريم‌ورکس ساخته شده، آلکس شير (بن استيلر)، مارتي گورخر(کريس راک)، گلوريا اسب‌آبي(جادا پينکت‌اسميت) و مِلمَن زرافه (ديويد شويمر) به زادگاه خود باز مي‌گردند؛ ولي نه آن زادگاهي که انتظارش را داشتند! فيلم با پنگوئن‌ها آغاز مي‌شود که در قسمت اول با پرواز دادن اهالي باغ وحش به جزيره، دردسرهاي زيادي به بار آورده بودند؛ البته با خلباني پنگوئن‌ها هيچ چيز به‌درستي پيش نمي‌رود. هواپيما بالا و پايين ‌شده، موتور شعله‌ور گشته، ملمن به راهرو پرتاب ‌شده و هواپيما به‌طرز هيجان‌انگيزي به طرف دوربين سقوط مي‌کند و بدين‌شكل، ماجراي جديد اهالي باغ وحش آغاز مي‌شود.
اريک دارنل، يكي از کارگردآن‌ها مي‌گويد: «زوبا (پدر آلکس) رييس شيرهاست. ملاقات آلکس با والدينش، در اصل رويارويي او با ريشه‌هايش است. او وقتي متوجه مي‌شود که نام اصلي آلکس "شاه نيويورک" است، ايمان پيدا مي‌کند که پسرش راه او را دنبال کرده است؛ به هر حال، حقيقت آشکار مي شود.» ساير شخصيت‌ها هم به همان اندازه داستاني را بازگو مي‌کنند. مارتي که آرزوي بازگشت به جنگل را دارد، به يک گله ميليوني ملحق مي‌شود. مک‌گراث مي‌گويد: «او كم‌كم پيش مي‌رود تا جايي که با يک بحران هويت مواجه مي‌گردد.» ملمن ماليخوليايي پي مي‌برد که ساير زرافه‌ها بيش از او درگير مسايل درماني هستند. آن‌ها از او درخواست مي‌کنند که پزشک جادوگر آن‌ها شود که اين قضيه منجر به نتايج خنده‌دار و ترس‌آوري مي‌شود. گلوريا با موتو موتو ملاقات مي کند؛ اما پيچيدگي قضيه اينجاست که او متوجه مي‌شود يک عاشق پنهاني هم دارد.
ضمناً زوبا يک جنگ مداوم با يک شير ديگر به نام ماکونگا (آلک بالدوين) دارد. دارنل مي‌گويد: «ما حدود 45 داستان ديگر هم داريم؛ همه بازگشته‌اند و شخصيت‌هاي جديدي داريم كه آن‌ها هم داستاني دارند كه با يكديگر تلاقي پيدا كرده و در پايان، همگي گرد هم مي‌آيند.»
علاوه بر کارگردانان، هنرمندان و صداپيشگان زيادي از ماداگاسکار به گروه ماداگاسکار 2 پيوستند: رکس گريگنون (سرپرست متحرکسازي شخصيت)، کندال کرونکايت (طراح صحنه) و فيليپ گلاکمن (سرپرست جلوه‌هاي تصويري). نال مه‌ير ــ‌ که مسئول لي‌آوت در شاهزاده مصر و بسياري از پويانمايي‌هاي سنتي در دريم‌ورکس بوده ــ رهبر گروه لي‌آوت شد و اسکات پيترسون (متحرکساز جلوه‌ها و رهبر نورپردازي در شرک 3) به عنوان سرپرست جلوه‌ها به گروه پيوست.



2



تصوير كردن داستان

همه اعضاي کليدي به افريقا سفر کردند؛ ولي احتمالاً بيشترين تاًثير را روي کرونکايت گذاشت. او مي‌گويد :«من در فيلم اول به منهتن يا ماداگاسکار نرفتم و به‌همين خاطر فکر مي‌کردم لازم نيست به افريقا بروم. به عکس‌هايي که گرفته بودم، نگاه کردم. آن‌ها به من کمک کردند تا چشم‌انداز، کيفيت نور و پهناي آسمان‌ها را درک کنم.» بيشتر فيلم درگودال آب كه محدوده حفاظت‌شده است، اتفاق مي‌افتد و کرونکايت طرح خود را در آنجا متمرکز مي‌کند. هنرمندان براي طراحي صحنه از نرم‌افزارهاي مايا و فتوشاپ همراه با خاک رس، کاغذ نقاشي و مداد استفاده كردند.
علاوه بر گودال آب، هنرمندان دشتي پوشيده از چمن در غرب گودال آب، يک کوه آتشفشان در شمال، هواپيماي سقوط کرده در جنوب شرقي، جنگل، ساحل و ماداگاسکار را در شرق طراحي کردند. کرونکايت مي‌گويد: «ما مدل‌هاي سه‌بُعدي دشواري را براي صحنه ساختيم و آن‌ها را با توجه به تعامل شخصيت‌ها با فضاي محيط به آن پيوند داديم.»




8



اين فيلم از فيلم قبلي احساسي‌تر و مهيج‌تر است؛ چنان که چشم‌انداز و مجموعه رنگ خلق شده توسط گروه طراحي صحنه، نمايش را منعکس مي‌کند. اولين منطقه‌اي که مشاهده مي‌شود صحنه سقوط است. کرونکايت مي‌گويد: «ما افريقا را برهنه نگاه داشتيم. مي‌خواستيم آن را همچنان که شخصيت‌ها کشف کرده بودند، آشکار کنيم؛ بنابراين در شروع، روزي ابرآلود با رنگ تک‌فام و زواياي تيز داريم.»
هنگامي‌که شخصيت‌ها منطقه سقوط را ترک مي‌کنند، به‌دنبال يک جيپ سياحتي به گودال آب راه مي‌يابند. کرونکايت مي‌افزايد:« آن‌ها در چشم‌اندازي ظاهر مي‌شوند که افريقا را آشکار مي‌سازد. شما مي‌توانيد افق را تا انتها ببينيد. لحظاتي شاداب، لطيف، گرم و زيبا از يک روز.
آن‌جاست که آلکس، والدين خود را مي‌يابد و ساير شخصيت‌ها با گونه‌اي آفريقايي از نوع خود ملاقات كرده و اعضاي باغ وحش با خوشحالي به قبيله جديد خود پناه مي‌برند.»
اما وقتي‌كه گودال آب خشک مي‌شود، حيوانات وحشي وحشت مي‌كنند. زوبا از سمت خود کناره‌گيري كرده و ماکونگا جاي او را مي‌گيرد. شاه ديوانه، جولين (يا همان لِمور با صداي ساشا بارون‌ کوهِن) دستور مي‌دهد تا براي آتشفشان قرباني کنند و همه چيز از کنترل خارج مي‌شود. هنگامي که گودال آب خشک مي‌شود، مجموعه رنگ به فضايي غبار آلود با رنگ‌هاي يکنواخت و تک‌فام و منظره به گل‌هاي خشك و درختان عريان تبديل مي‌شود. آلکس ــ شهرنشين سابق ــ براي پيدا کردن مسير مسدود آب به سمت جنگل مي‌رود. در اين اثنا از مرز محدوده محافظت شده عبور مي‌کند. کرونکايت توضيح مي‌دهد: «ما مي‌خواستيم گرد و غبار، فضاي رنگ تکفام و يکنواخت جنگل را حفظ کنيم؛ از اين رو، از مه و رنگ‌هاي آبي مايل به سبز و خاکستري استفاده کرديم.»
سبک شخصيت‌ها به هنگام بازگشت ــ به‌عنوان حيوان ــ بدون تغيير باقي مي‌ماند؛ اما طراحان شخصيت زواياي نرم‌تري به بازيگران جديد القا کردند. کرونکايت مي‌گويد: «حيوانات افريقايي از زواياي منحني بيشتري برخوردارند؛ آن‌ها بيشتر انحنا دارند تا خطوط صاف و مستقيم.» همچنين حيوانات جنگلي بيشتر از آن‌هايي که از شهر آمده‌اند، به حيوان شبيهند. گريگنون در اين‌باره مي‌گويد: «به‌هرجهت، آن‌ها همچنان با چهره‌شان ابراز احساس مي‌کنند.» او متحرکسازان را به پنج گروه که توسط ناظران هدايت مي‌شوند، سازماندهي کرد که همگي روي ماداگاسکار کار كرده‌بودند.
شركت دريم‌ورکس با ابداع يک سامانه شبيه‌سازي مبتکرانه به متحرك سازها اين امکان را داد تا حيوانات را با حداکثر حالت کارتوني خلق کنند. اين سامانه بدون جدا شدن اجزا، امکان القاي حالت فشردگي و کشش را مي‌داد. برنامه نرم‌افزاري در اين سامانه از دستورالعمل‌هايي استفاده مي‌کرد که به‌وسيله کنترل حرکت، سطح خارجي شخصيت را مي‌ساخت؛ به عبارت ديگر، به اندازه بازي هر شخصيت آن را طراحي مي‌کرد.
گريگنون ادامه مي‌دهد:«ما هر آنچه که براي ارايه يک پويانمايي سرزنده، ژست‌هاي به‌خصوص و فشردگي و کشش لازم بود، آموختيم؛ اما اين داستان بحث عميقي را مي‌طلبد. شخصيت‌ها همچنان لوده‌اند؛ ولي ما فرصت ديدن عواطف آن‌ها را داريم.»
دو ابزار جديد که به فرايند توليد اضافه شده، عبارتند از نسل جديد يك ابزار متحرکسازي چهره که بدون ايجاد تغيير در چهره‌هايي که با آن‌ها مأنوس هستيم، تنظيمات را بهبود مي‌بخشد و ديگري يک سامانه جديد هشت پردازنده‌اي که به‌خصوص براي مارتي و آلکس حائز اهميت بود. گلاکمن اشاره مي‌کند: «در فيلم اول مارتي فقط سه يا چهار بار روي همه چهار پايش بود؛ ولي حالا مي‌توانيم اين کار را مکرر انجام دهيم.»
متحركسازان ماداگاسکار براي هر شخصيت از دو قطعه متفاوت استفاده مي‌کردند؛ يکي براي وقتي‌که شخصيت روي دو پا بود و ديگري موقعي که شخصيت روي چهار پا قرار داشت؛ اما حالا اين سامانه جديد، تغيير حالت را آسان‌تر کرده‌است. گريگنون مي‌گويد: «در اين فيلم تعادل بيشتري احساس مي‌شود. مضحک است؛ ولي نه بيش از حد. ما مي‌خواستيم از مهارت بازيگران بهره ببريم، بنابراين آن را سر و سامان داديم. اگر در گونه بزن و بکوب (اسلپ استيك) زياده‌روي مي‌کرديم، معناي واقعي بعضي از لحظات درک نمي‌شد.»



3



... و حركت!

براي کمک به ثبت نماي بازيگران و حرکات دوربين، کارگردانان از گيلرمو ناوارو ــ مدير فيلمبرداري و برنده جايزه اسکار براي هزار توي پَن ــ دعوت به‌عمل آوردند. مک‌گراث مي‌گويد: «ماهي يک بار صحنه را تمرين مي‌کرديم تا راهي براي بيان داستان پيدا کنيم. ما روي سر هنرمندان لي‌آوت و همچنين متحرکسازان کلاه‌گيس مي‌گذاشتيم. شصت درصد کل کار را به همين شكل در اين فيلم نوجوان‌پسند انجام داديم. در فيلم اول ما دوربين را قفل مي‌کرديم تا زمان پردازش (رندر)کردن را کاهش دهيم. آن‌ها خيلي شبيه نماهاي کارت پستالي بودند؛ بدين وسيله، ما پردازشگر بيشتري در اختيار داشتيم.» و اين به کارگردانان انعطاف بيشتري مي‌بخشيد.
براي مثال، در فصل (سکانس) سقوط هواپيما، کارگردان يك مبل را در بخش هنري برگرداند و کلاه گيس يال شير را روي سر بازيگري که در نقش آلکس بود، قرار داد. مريل سوريا (تهيه‌کننده) نقش گلوريا را بازي مي‌کرد و مک‌گراث نقش ملمن را بر عهده گرفت. در حالي که ناوارو فيلمبرداري مي‌كرد، گروه صحنه را بازي مي‌کردند. فيلمي که او گرفت، نزد تدوينگر رفت تا براي تهيه استوري‌ريل بريده شود.
مه‌ير مي‌گويد: «ما به طور معمول از فيلمنامه مصور (استوري‌بورد) استفاده مي‌کرديم و اولين مرحله سه‌بعدي سپري مي‌شد. اين عمل يک هفته طول مي‌کشيد؛ ولي با بازي زنده فقط دو ساعت به طول مي‌انجاميد و ما ديد گسترده‌تري داشتيم. برخلاف پويانمايي سنتي که داستاني و خطي است، ما به پانزده برداشت هم مي‌رسيديم. تدوينگر بايد سئوال مي‌کرد که آيا نماي نزديک (کلوز‌آپ) از مارتي گرفته‌ايد؟ ما نماي نزديک، زاويه باز، بسته، سريع و از زاويه بالا داريم. در بعضي از نماهاي فيلم آخر به نظر مي‌آيد که فيلمبردار در حالي‌که دوربين روي دستش است، فيلم مي‌گيرد. در بقيه نماها حرکت‌هاي دوربين نرم‌تر است.»
مه‌ير مي‌افزايد: «اولين باري که گودال آب را مي بينيم، دوربين نماي فراز شانه (اور شولدر) مي‌گيرد. سپس براي ديدن دشت پهناور به بالا مي‌جهيم. بعد، هنگامي که آلکس والدينش را مي‌يابد، نماي بسته و دوربين ثابت داريم؛ ولي وقتي که حيوانات از دست توريست‌ها در گريزند، دوربين روي دست قرار دارد. به عقيده من، فيلمبرداري اين فيلم مرزهاي پويانمايي سه بعدي را درنورديده است.»



4




چمنزار

مورد برجسته ديگر اين فيلم جلوه‌هاي آن است. گروه جلوه‌هاي ماداگاسکار روي جنگل و عوارض طبيعي متمرکز شدند و با پيچ و تاب دادن به ابرها و تغيير شکل هنرمندانه غبار به صورت گردباد، آن‌ها را به سبک کارتوني دگرگون کردند. در چشم اندازهاي منحصربه‌فرد ماداگاسکار 2 تلاش گسترده‌اي روي جلوه‌ها صورت گرفته‌است. گلاکمن تشريح مي‌كند: «فيلم اول تماماً در مورد جنگل بود. ما مي‌دانستيم که صحراي ساوانا کمي مشکل‌تر خواهد بود؛ ولي حالا وقتي نمايي از جنگل داريم، نورپردازان نفس راحتي مي‌کشند..»
براي جنگل پرتراکم ماداگاسکار، گروه جلوه‌ها از تکنيکي براي درختان پس‌زمينه استفاده کردند که آن‌ها را انبوه نشان مي‌داد. اين تکنيک براي دشت پهناور ساوانا کارايي نداشت. گلاکمن در اين‌‌مورد مي‌گويد: «كار بر روي علفزار به‌شدت طاقت فرسا بود؛ هيچ روش ميانبري وجود نداشت.» براي ساخت علفزار، تيم جلوه‌ها ابزاري جديد براي طراحي صحنه فراهم کردند که به هنرمندان لي‌آوت امکان مي‌داد تا به راحتي علف‌ها را روي زمين سه‌بعدي مستقر کنند. پيترسون تشريح مي‌كند: «هنرمندان لي‌آوت مجموعه‌اي از کمان‌هاي انتخاب شده در اختيار دارند. آن‌ها کمان‌ها را به صورت عمودي در صفحه مستقر مي‌کنند تا قطعات زمين علفزار به‌وجود آيد. سپس به بخش طراحي سطح فرستاده مي‌شوند.» اين هنرمندان جعبه‌هاي کوچکي را با اندازه و ارتفاع متفاوت به عنوان پيش‌فرض روي کمان‌ها قرار مي‌دهند. اين پيش‌فرض‌ها با سطح ناهموار زمين تا مسافت زيادي مطابقت مي‌کنند. سپس ابزار جديد جعبه‌هاي کوچک را تبديل به نگاشت جايگزين مي‌کند که هنرمند جلوه‌ها آن را به يک سايه‌زن وصل مي‌کند تا جعبه‌ها را با علف پر کند.
پيترسون ادامه مي‌دهد: «سايه‌زن همچنين گل‌ها و پنبه‌دانه‌هايي را که در بخش مدل‌سازي طراحي شده‌اند، به‌صورت تصادفي اضافه مي‌کند. وقتي که شخصيت‌ها روي علف راه مي‌روند، ابزاري به‌نام Smoosh باعث خم‌شدن و کنار رفتن ساقه‌هاي علف مي‌شود. اين برنامه براي عمل متقابل گربه چكمه‌پوش و لباس خزدارش در شرک 3 نوشته شده و براي ماداگاسکار 2 تجديد نظر شده است.»
اين ابزار با تشخيص تصادم، چگونگي حرکات علف‌ها را تعيين مي‌کند؛ اين‌که به کدام جهت، چه اندازه، با چه سرعتي حرکت کنند يا حتي نوسان داشته باشند. پيترسون مي‌گويد: «ما همچنين اثر بادي را که از حرکت شخصيت‌ها ناشي مي‌شود، روي علف‌ها پياده کرده‌ايم. پويانمايي‌هاي ساده‌اي که با تکيه بر اندازه ساقه علف، واکنش تصادم را ميسر مي‌سازد.»
براي انباشتن آسمان بزرگ با ابر بر فراز دشت پهناور، تيم جلوه‌ها کار را با ساختن ابرهاي سه‌بعدي حجيم آغاز کردند؛ سپس اين ابرها براي رنگ‌آميزي غيرشفاف فرستاده مي‌شوند. پيترسون مي‌گويد: «پيچيدگي بسياري روي زمين وجود داشت و ما کنتراست و جزئيات را در آسمان به حداقل رسانديم.»
ابرهاي سه‌بعدي نقطه شروع براي رنگ‌آميزي بودند. گلاکمن مي‌گويد:«ما قادر به دستيابي به نتايج تصويري و رفتاري خارق‌العاده از ابرها بوديم. ابرها هم شيء به‌شمار مي‌آيند؛ بنابراين طراح صحنه مي‌توانست آن‌ها را همانطور که درختان را مستقر مي‌کند، قرار دهد؛ اما اين امر، تلاش فوق‌العاده زيادي را براي نورپردازي ابرها مي‌طلبيد. از اين‌رو، ما منبع نور را با درصدي کمتر از 100 در امتداد توده‌ها قرار داديم.»


5


هنرمندان جلوه‌ها، ابرها را به‌صورت توده در توده خلق کردند. پيترسون اين مسأله را با کشيدن يک دايره ابر توضيح مي‌دهد. او دايره کوچک ديگري در حاشيه و دايره‌هاي ديگري در داخل دايره بزرگ رسم كرده و مي‌گويد: «ما ابرها را به صورت کُره‌هاي متراکم پردازش كرديم و براي ميسر ساختن جزئيات، ميليون‌ها کُره براي يک ابر داشتيم.» ابزار جديد نوردهي، نور را از محيط جمع‌آوري کرده و آن‌ها را به ابرها انتقال مي‌دهد.


حفظ سادگي

علاوه بر علفزار و ابرها، بخش جلوه‌ها با جمعيت، درختان، سيالات، زمين ترک خورده، دود، مه و غبار هم سر و کار داشتند. در گذشته، متحرکسازان قادر به ايجاد تغيير زيادي در زاويه ديد نبودند. در اين فيلم متحرکسازان توانستند توسط اين سامانه جديد، اطلاعات را به تک‌تک شخصيت‌ها ارجاع دهند که به کار جلوه بخشيدن به هر شخصيت منحصر به فرد در گروه هاي کوچک سرعت مي‌بخشد. گلاکمن مي‌گويد: «در اواخر فيلم بيست گردشگر نزديک دوربين حضور دراند. ما از سامانه شبيه‌سازي جمعيت براي ساخت پويانمايي مقدماتي استفاده مي‌کنيم و بعد آن را براي تصحيح به دست متحرکسازان مي‌دهيم.»
پيترسون و تيم جلوه‌ها براي خلق درختان، سامانه رويه‌اي قبلي را کاملاً تغيير دادند؛ در عوض هنرمندان با استفاده از ابزارهاي داخل محيط نرم‌افزار مايا به صورت تعاملي درختان را طراحي کردند. پيترسون مي‌گويد: «مدلسازان تنه‌هاي درخت را براي سامانه رويه‌اي طراحي کردند و موقع تصميم‌گيري در مورد ظاهر درختان جديد متوجه شديم که آن‌ها شاخه را مدلسازي و بعد آن را تکثير کرده‌اند و با اندازه‌هاي مختلف روي خودش چسبانده‌اند؛ بدين ترتيب، آن‌ها به‌جاي استفاده از پارامترها و قواعد پيشين، ابزار جديدي ساختند که تکنيک تكثير درختان را براي مدلسازي راحت تر کرد. ما فقط روي يک شاخه کليک و آن را تکثير مي‌کرديم.‌ گروه نزديک به شصت گونه درخت طراحي کردند که هر گونه داراي پنج يا شش نوع بود. عمل كپي كردن به دفعات بسيار زيادي انجام شد..»
پيترسون همچنين روشي براي کار با سيالات مثل فوران گدازه‌ها از آتشفشان، سرازير شدن آب از سد و ... تدبير نمود. گروه جلوه‌ها به منظور القاي نيروي سيال، از ذرات روان هيدروديناميکي در محيط مايا استفاده مي‌کردند. آن‌ها همچنين ابزار جديدي را که پيترسون ساخت نيز به‌کار مي‌بردند. او شرح مي‌دهد: «بسياري از مردم براي شبيه‌سازي حرکت سيال، در مورد فيزيک سيالات پژوهش‌ مي‌كنند. مي‌دانم که مي‌خواهم فوران چطور به نظر بيايد. به عقيده من، بهتر است بياييد بدون وابستگي به فيزيک، نيرويي بسازيم که ذرات را داخل شکل‌هاي سيالي قرار دهد. من علاقه‌اي به نيروهاي فيزيکي ندارم؛ اين روش سريع‌تر است.» بدين منظور پيترسون در محيط مايا برنامه‌اي براي ساخت زنجير نوشت كه رشته‌اي از ذرات است. او مي‌گويد: «اين طناب به ذرات نگاه و سعي مي‌کند الگو هاي موضع خود را بيابد. سپس ذرات را به ريسمان مي‌کشد و نيرو را به اين مجموعه القا مي‌کند. اين شيوه بسيار طبيعي به نظر مي‌آيد.»



7


براي شبيه‌سازي زمين خشکيده، گروه جلوه‌ها نگاشت بافت را روي نقشه ابتدايي پياده کردند تا زمين به صورت هندسي ترک بخورد. آن‌ها بخار آتشفشان را با لوله‌هاي منحني باريک متراکم خلق کردند. برنامه جديدي توسط هنرمندان گروه جلوه‌ها نوشته شد که به صورت خودکار ذرات غبار ناشي از سقوط هواپيما را به چرخش وا مي‌داشت تا به صورت گردباد در آيد. پيترسون مي‌گويد: «ما ابزارهاي خودمان را براي پردازش كردن به کار مي‌بريم؛ ولي براي شبيه‌سازي ذرات، از ابزارهاي مازاد استفاده مي‌کنيم. اگر چه، در مرحله پردازش بر روي ذرات کار بسياري انجام داديم. ما براي دسته‌بندي ذرات ابزارهايي به عنوان ***** در اختيار داريم، استانداردها را از ذرات طرح‌ريزي شده دور نگه داشته و همه اشکال هندسي را توسط نرم‌افزاري اختصاصي نوردهي مي‌کنيم.»
سازندگان ماداگاسکار 2 در استوديوي دريم‌ورکس ــ كه بر روي فيلم اول هم کار مي‌کردند ــ مي‌توانستند روي ابزارها و تکنيک‌هاي فيلم اول حساب کنند که کمک کرد اين فيلم نامزد 9 جايزه Annie شود؛ ولي در عوض، با شخصيت‌هاي جديد، مكان‌هاي طاقت‌فرسا و داستان چندلايه و احساسي پيشرفت خود را به اوج رساندند. آن‌ها با دخيل کردن تکنيک فيلم زنده و تخصص و مهارت يك فيلمبردار برنده جايزه اسکار، به کيفيت بصري فيلم روح بخشيدند. در حالي‌که همزمان به هنرمندان لي‌آوت روشي براي عملکرد سريع ارايه مي‌دادند. گروه فني با توجه به اهميت واقع‌گرايانه بودن چشم‌اندازها، بدون تمرکز بر محاسبات فيزيکي به روش‌هايي براي ايجاد واقع‌گرايي دست يافتند. ممکن است فيلم به نظر هيجان‌انگيز و ديوانه‌كننده بيايد؛ اما قطعاً توليدکنندگانش زيرکند.


نوشته‌ باربارا رابرتسون / ترجمه آينور رجايي‌پور