نگاهی به انیمیشن کونگ فو پاندا(فقط باید باور کنید !)
در سالهای اخیر چند بار شنیدهاید که در مورد شخصیت ناکامهای فیلمهای کودکان گفته باشند: «فقط باید باورشان کنید»؟ هر چقدر تعداد این فیلمها زیاد باشد چارهای ندارید جز اینکه نام فیلم «کونگ فو پاندا» را هم به آنها اضافه کنید!
«کونگ فو پاندا» یک فیلم خوش ظاهر است که جزء انیمیشنهای کلیشهای شرکت دریم ورکز به شمار میآید و داستان یک خرس شکمگنده سیاه و سفید و دست و پا چلفتی را تعریف میکند که برای محافظت از اطرافیانش قدرت زیادی به دست میآورد. استفاده از ستارههای متعدد به عنوان صداپیشگان دلیلی نداشته است جز تبدیل فیلم به یک اسلپاستیک احمقانه و بالا بردن آمار فروش فیلم توسط کودکان.
غافل از اینکه این صحنههای اسلپاستیک در بهترین حالت ممکن باعث میشوند «کونگ فو پاندا» در ردیف انیمیشنهای جذاب پرفروش قرار نگیرد. کارگردانهای تازهکار فیلم جان استیونسن و مارک آزبورن با استفاده از عوامل تولید چینی قصد داشتهاند برای پیشزمینه ساده و معمولی فیلمشان یک پسزمینه روستایی زیبا بسازند که البته به بیراهه رفتهاند. به همین دلیل در تمام صحنههای فیلم چیزی وجود دارد که چشم شما را به خود مشغول کند که از همان لوگوی هوشمندانه آسیایی شرکت دریم ورکز در ابتدای فیلم شروع میشود و تا انتها ادامه مییابد. در حالی که تماشاگر نکتهسنج به راحتی متوجه میشود فیلمنامه جاناتان آیبل و گلن برگر فاقد ایدههای جذاب کمیک است و اصلا به همین دلیل روند تبدیل شخصیت احمق فیلم به یک قهرمان یک ساعت تمام طول میکشد. البته این روند با مقدار زیادی جاذبههای اکشن همراه شده است که بیشتر آنها قرار بوده جذابتر از آنچه هستند به نظر بیایند.
خرس چاق و چله فیلم (با صدای ناهنجار و نفرتانگیز جک بلک) بدون هیچ دلیل موجهی و کاملا اتفاقی صرفا در زمانی مناسب در مکانی مناسب قرار میگیرد تا با لاکپشت عاقلی به نام اوگوِی (رندال دوک کیم) که شباهتهایی با شخصیت «یودا» در جنگهای ستارهای دارد ملاقات کند. چیزی نمیگذرد که پاندای داستان با شخصیتهای جدیدی همراه میشود: ببر ماده (آنجلینا جولی)، میمون (جکی چان)، افعی (لوسی لیو)، درنا (دیوید کراس) و آخوندک (سث راگن) که همگیشان شاگرد گرگی به نام شیفر (داستین هافمن) هستند که استاد هنرهای رزمی است.
داستان از این قرار است که اوگوی که در دوران پیری به سر میبرد دست روی پاندای داستان که «پو» نام دارد میگذارد و رمز و راز «طومار اژدها» را به او یاد میدهد. در ادامه قرار میشود «پو» با جنگ یک استاد شرور کونگفو به نام تای لونگ (یان مکشین) برود که توانسته است از زندانی کوهستانی با ۱۰۰۰ نگهبان بگریزد. چنین داستانی با چنین موقعیتها، شخصیتها و انگیزههایی حتی با استانداردهای کودکانه ابتدایی و فاقد ظرافتهای جذاب است. پو و همراهانش شخصیتهایی تک بعدی دارند و فیلمنامهنویسان فیلم از ارائه یک غافلگیری ساده دراماتیک هم ناتوان هستند. صحنه اوج فیلم را هم از قبل میتوان پیشبینی کرد و بیجهت به تعویق افتاده است. در واقع تنها سکانس نیمه کمیک فیلم آنجایی است که پو خیال میکند استاد کونگفو شده است و با چوب غذاخوری با شیفو دوئل میکند. بیشتر صحنههای اکشن فیلم از سبک قراردادی و معمول اینگونه صحنهها فراتر نرفتهاند و صرفا با موسیقی حجیم هانس زیمر و جان پاول همراه شدهاند.
فیلمسازان با ترکیب هنرهای رزمی آسیایی و سبکهای انیمیشن و با استفاده از لوکیشنی که از «دره رودخانه» در چین وام گرفته شده است، صحنههایی پرزرق و برق تولید کردهاند که با جزئیات غیرمعمول و تصاویر وایداسکرین cg همراه شده است. رنگ هم در فیلم به عنوان ابزاری دراماتیک برای تاکید بر لحظهای کلیدی استفاده شده که البته نتیجهای جز تصنعی شدن تصاویر نداشته است.
غیر از صدای غیرقابل تحمل جک بلک، سایر صدا پیشگان فیلم بعضا صدایی نچسب یا گوشنواز دارند که داستین هافمن قطعا در گروه دوم قرار میگیرد.
نوشته : تاد مک کارتی ( منبع: ورایتی )
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)