نكاتي از توليد :
ادرو استانتون ايده ساخت وا.اي را قبل از ساختن داستان اسباب بازي در سر داشت . ايده او ين بود « چه ميشود اگر نسل بشر زمين را ترك كنند و فراموش كنند كه آخرين روبات باقي مانده را خاموش كنند ؟ »
پيتر داكتر در اسل 1995 بعد از اين كه استانتون داستان را برايش شرح داد به مدت دو ماه روي اين موضوع كار كرد ، اما نهايتا تصميم گرفت كه به جاي آن فيلم شركت هيولاها را بسازد و در واقع ترديد داشت كه آيا يك داستان عاشقانه را بيان كند يا خير ؟
اما اين ايده به علت علاقه استانتون به داستانهاي فضايي و شخصيت دادن به اجسام بيجان همچنان ذهن او را مشغول كرد . از ديدگاه او آينده وال.اي تنها چيزي است كه واقعا زنده است عمدهترين دليل زندگي چيست ؟ دوست داشتن ؟
در واقع وال.اي سرا پا عاشق روباتي به نام ايو ميشود . حالا احساسات او دو طرفه نيست چون در واقع ايو احساسي ندارد . او يك روبات سرد و بياحساس است . وال.اي روباتي است كه در طول زمان ، تكامل پيدا كرده و داراي احساسات شده است و در انتها وال دل ايو را به دست ميآورد و درك منحصر به فرد او از زندگي ، آخرين اميد نوع بشر براي پيدا كردن ريشههاي آن است . كوتاه اين كه ، عشق يك روبات كمك ميكند كه جهان حيابت خود را از سر گيرد .
بعد از كارگرداني در جستجوي نمو ، استانتون احساس كرد آنها واقعا به فيزيكي دست يافتهاند كه بيننده را به اين باور رسانند واقعا در زير آب هستند . وي ميگويد : « پس گفتنم بيايد اين كار را در هوا هم انجام دهيم ، لنزهاي خود را فيكس كنيم ، عمق ميدان را به دست آوريدمم و ببينيم چطور لنيزهاي آنامورفيك كار ميكنند و از تمام اين حقه كه به ما امكان ساختن همان نوع وسعت و ابعاد در نمو را داد با جسمي در هوا و روي زمين داشته باشيم .
جيم موريس ( تهيه كننده ) ميگويد : « فيلم طوري انيميت شده كه حس ميشود آيا واقعا فيلمبرداري وجود دارد يا خير ؟» دنيس هوران مشاور پيكسار در بازسازي فيلمهاي علمي ـ تخيلي ( دهه 60 و 70 ) بود .
طراحي روباتها نيز با راهنماييهاي استانتون انجام شد . او به آنها گفته بود : « در وحله اول آنها را به صورت يك وسيله ببينيد و بعد براي آنها شخصيت درست كنيد » .
در خلق شخصيت اصلي ، انيماتورها از روي دو شخصيت « دوربين دو چشمي » و لامپي به نام « لوكسو جونيور » الهام گرفتند .
استانتون با يك دوربين دو چشمي بازي ميكرد و با بالا و پايين كردن آن حالتهاي شادي و غم را به دست آورد . او بر اين باور بود كه « نيازي به دهان يا دماغ نداريد . شما كل شخصيت را فقط با چشمها به دست ميآوريد و به اين ترتيب بيننده احساس نميكند او يك انسان در پوسته روبات است ».
بدن وال.اي كاملا از روي اين منطق طراحي شد و بدن او مثل لاك پشت تحدب داشت و داشتن چرخهاي تانك مانند به او توانايي ميداد تا در هر جايي حركت كند . كارگردان داستان را به بن برت داد تا روي طراحي صوتي آن كار كند . در فيلم فقط چندين ديالوگ كوتاه سنتي وجود دارد . براي خلق ديالوگها ، برت صداهاي مكانيكي مختلف را با هم تركيب كرد تا تداعي كننده ديالوگ باشد .
براي اتو ، برت از صداهاي قديمي نيروي دريايي براي بيان احساسات اين شخصيت استفاده كرد . وقتي وال. اي باتري خود را با استفاده از انرژي خورشيدي شارژ ميكند . مثل زنگ شروع مكينتاش صدا ميكند . جف گارلين صداي يك كاپيتان را برعهده دارد و يكي از معدود شخصيت هايي است كه در فيلم صحبت ميكند .
فرد ويلارد نقش يك فرد واقعي ( براي اولين بار در فيلمهاي پيكسار ) را بازي ميكند . راتزنبرگر صداي شخصيتي به نام جان را دارد . ولي سيگورني ويرو و كتي نجيمي نقش بر عهده داشتند .
ويرو صداي يك كامپيوتر را بر عهده دارد كه اشارهاي به فيلمهاي Alien بود . تهيه كننده ارشد جان لستر درباره اين فيلمي كه حداقل ديالوگ را دارد ميگويد : « هنر انيميشن در اين است كه شخصيتها چه ميكنند نه اين كه چه بگويند و همه اينها بسته به آن است كه چطور دساتان را روايت كنيد كه آيا ديالوگ داشته باشد يا خير ؟».
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)