دعاى جوشن صغير



در كتب معتبره بشرحى مبسوطتر از شرح جوشن كبير نقل شده و كفعمى در حاشيه بلد الا مين فرموده كه اين دعائيست رفيع الشاءن عظيم المنزلة و چون موسى هادى عبّاسى قصد قتل حضرت كاظم عليه السلام نمود آن حضرت اين دعا را خواند جدّش پيغمبر صَلَّى اللَّهِ عَلِيهِ وَاله را در خواب ديد كه به او فرمود حقّ تعالى هلاك خواهد كرد دشمن تو را و اين دعا در مهج الدّعوات سيّد بن طاوُس نيز نقل شده و ما بين نسخه كفعمى و سيد اختلافست و ما موافق بلد الا مين كفعمى نقل نموديم و آن دعا اين است :
به نام خداى بخشاينده مهربان

اِلهى كَمْ مِنْ عَدُوٍّ انْتَضى عَلَىَّ سَيفَ عَداوَتِهِ وَشَحَذَ لى ظُبَةَ


معبودا چه بسيار دشمنى كه شمشير دشمنى بروى من كشيد و لبه كاردش را برايم تيز كرد


مِدْيَتِهِ وَاَرْهَفَ لى شَباحَدِّهِ وَدافَ لى قَواتِلَ سمُوُمِهِ وَسَدَّدَ اِلَىَّ


و دم برنده اش را برايم آماده كرد و زهرهاى كشنده اش را برايم آميخته و نشان گرفت بسوى من


صَوائِبَ سِهامِهِ وَلَمْ تَنَمْ عَنّى عَيْنُ حِراسَتِهِ وَاَضْمَرَ اَنْ يَسُومَنِى


تيرهاى نشانگيرش را و چشمش در مراقبت من به خواب نرفت و در دل گرفت كه به من آزارى رساند


الْمَكْروْهَ وَيُجَرِّعَنى ذُعافَ مَرارَتِهِ نَظَرْتَ اِلى ضَعْفى عَنِ احتِمالِ


و جرعه هاى تلخ زهر خود را به گلويم بريزد در اين حال تو به ناتوانى من نگريستى كه طاقت تحمل


الْفَوادِحِ وَعَجْزى عَنِ الاِْنْتِصارِ مِمَّنْ قَصَدَنى بِمُحارَبَتِهِ وَوَحْدَتى


ناگوار را ندارم و عجز مرا در استمداد براى كسى كه به قصد جنگ با من برخاسته ديدى و تنهايى مرا


فى كَثيرٍ مِمَّنْ ناوانى واَرْصَدَ لى فيما لَمْ اُعْمِلْ فِكْرى فى


در مقابل انبوه دشمنانى كه قصد آزار مرا كرده و سرِ راهم كمين كرده اند و فكر من در


الاِْ رْصادِ لَهُمْ بِمِثْلِهِ فَاَيَّدْتَنى بِقُوَّتِكَ وَشَدَدْتَ اَزْرى بِنُصْرَتِكَ


خلاصى از آنها به جايى نمى رسد مشاهده كردى پس مرا به نيروى خود كمك دادى و بوسيله يارى خود پشتم را محكم بستى


وفَلَلْتَ لى حَدَّهُ وَخَذَلْتَهُ بَعْدَ جَمْعِ عَديدِهِ وَحَشْدِهِ واَعْلَيْتَ كَعْبى


وتيغ برنده دشمن را بر من كند كردى و او را پس از زحماتى كه در جمع آورى نفرات و وسايل نابودى من كشيده بود خوار كردى


عَلَيْهِ وَوَجَّهْتَ ما سَدَّدَ اِلَىَّ مِنْ مَكائِدِهِ اِلَيْهِ وَرَدَدْتَهُ عَلَيْهِ وَلَمْ


و مرا بر او توفق دادى و شرِّ آن نقشه هاى شومى كه براى من كشيده بود به خودش برگرداندى و عطش او را در نابودى من


يَشْفِ غَليلَهُ وَلَمْ تَبْرُدْ حَزازاتُ غَيْظِهِ وَقَدْ عَضَّ عَلَىَّ اَنامِلَهُ وَاَدْبَرَ


فرو ننشاندى و دلش را در اين باره خنك نكردى و در حالى كه از سوز خشمش بر من انگشت به دندان مى گزيد پشت كرده و


مُوَلِّياً قَدْ اَخْفَقَتْ سَراياهُ فَلَكَ الْحَمْدُ يا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا يُغْلَبُ


فراركرد و تجهيزات جنگى ونفرات او درهم شكست پس ستايش براى تو سزاست پروردگاراكه نيرومندى هستى شكست ناپذير


وَذى اَناةٍ لا يَعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْنى لِنَعْماَّئِكَ


و بردبارى هستى كه شتاب نخواهى كرد درود فرست بر محمد و آل محمد و مرا از سپاسگزاران نعمتهاى خود


مِنَ الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ اِلهى وَكَمْ مِنْ باغٍ بَغانى


و از يادكنندگان بخششهاى خويش قرار ده معبودا و چه بسيار ستم پيشه اى كه با نقشه شومش به من ستم كرد و


بِمَكايِدِهِ وَنَصَبَ لى اَشْراكَ مَصايِدِهِ وَوَكَّلَ بى تَفَقُّدَ رِعايَتِهِ


براى شكار كردنم دامها نهاد و مرا دقيقا زير نظر گرفت


واَضبَاءَ اِلَىَّ اِضْباَّءَ السَّبُعِ لِطَريدَتِهِ انْتِظاراً لاِنْتِهازِ فُرْصَتِهِ وَهُوَ


و مانند درنده اى كه براى شكار گريخته خود كمين مى كند به كمين من نشست تا فرصتى بدست آرد با اينكه


يُظْهِرُ بَشاشَةَ الْمَلَقِ وَيَبْسُطُ لى وَجْهاً غَيْرَ طَلِقٍ فَلَمّا رَاَيْتَ دَغَلَ


درصورت ظاهر خودرا از روى تملق بشّاش نشان مى داد و روى گشاده بى حقيقتى به من مى نمود، و هنگامى كه تواى خدا نادرستى


سَريرَتِهِ وَقُبْحَ مَا انْطَوى عَلَيْهِ لِشَريكِهِ فى مِلَّتِهِ واَصْبَحَ مُجْلِباً لى


باطن او را ديدى و زشتى نيتش را براى هم كيشش مشاهده فرمودى و ديدى كه چگونه مرا بسوى ستم خود مى كشد اورا


فى بَغْيِهِ اَرْكَسْتَهُ لاُِمِّ رَاْسِهِ واَتَيْتَ بُنْيانَهُ مِنْ اَساسِهِ فَصَرَعْتَهُ فى


به مغز به زمين زدى و ريشه اش را از بيخ و بن بركندى و او را در همان چاهى كه براى من كنده بود درافكندى و در


زُبْيَتِهِ وَرَدَّيْتَهُ فى مَهْوى حُفْرَتِهِ وَجَعَلْتَ خَدَّهُ طَبَقاً لِتُرابِ رِجْلِهِ


گودالى كه به دست خود حفر كرده بود سرنگونش كردى و گونه اش را مطابق خاك پايش كردى و او را سرگرم تن و


وَشَغَلْتَهُ فى بَدَنِهِ وَرِزْقِهِ وَرَمَيْتَهُ بِحَجَرِهِ وَخَنَقْتَهُ بِوَتَرِهِ وَذَكَّيْتَهُ


روزى خودش كردى و به سنگ خودش او را زدى و بازه كمان خودش جانش بگرفتى و بوسيله سرنيزه هاى خودش او راهلاك


بِمَشاقِصِهِ وَكَبَبْتَهُ لِمَنْخَرِهِ وَرَدَدْتَ كَيْدَهُ فى نَحْرِهِ وَرَبَقْتَهُ بِنَدامَتِهِ


ساختى و برو درافكندى و مكر وحيله اش را به خودش برگرداندى و در بند پشيمانى گرفتارش كردى و پشتش را در زير بار


وَفَسَاْتَهُ بِحَسْرَتِهِ فَاسْتَخْذَاءَ وَتَضاَّئَلَ بَعْدَ نَخْوَتِهِ وانْقَمَعَ بَعْدَ


حسرت خم كردى تا آنكه پس از همه نخوت و تكبر خوار گشته به زانو درآمد و پس از


اْستِطالَتِهِ ذَليلاً مَاْسُوراً فى رِبْقِ حِبالَتِهِ الَّتى كانَ يُؤَمِّلُ اَنْ يَرانى


گردنكشى با خوارى مخصوصى ريشه كن شد و در بند دام خود كه در روز تسلطش آرزو داشت مرا در آن بيند


فيها يَوْمَ سَطْوَتِهِ وَقَدْ كِدْتُ يا رَبِّ لَوْ لا رَحْمَتُكَ اَنْ يَحُلَّ بى ما


گرفتار شد و اى پروردگار من اگر رحمت تو نبود چيزى نمانده بود كه به همان بلايى كه او دچار شده


حَلَّ بِساحَتِهِ فَلَكَ الْحَمْدُ يا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا يُغْلَبُ وَذى اَناةٍ


من دچار گردم پس ستايش خاص تو است اى پروردگار من كه نيرومندى هستى شكست ناپذير و بردبارى هستى كه


لايَعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلنى لِنَعْماَّئِكَ مِنَ


شتاب نمى كنى درود فرست بر محمد و آل محمد و مرا از


الشّاكِرينَ ولاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ اِلهى وَكَمْ مِنْ ح اسِدٍ شَرِقَ


سپاسگزاران نعمتهايت قرار ده و از يادكنندگان عطاهايت بدار خدايا چه بسيار حسودى كه


بِحَسْرَتِهِ وَعَدُوٍّ شَجِىَ بِغَيْظِهِ وَسَلَقَنى بِحَدِّ لِسانِهِ وَوَخَزَنى بِمُوقِ


حسرت در گلويش گير كرده و دشمنى كه خشم او در گلويش شكسته و با زبان تيزش مرا آزرده و


عَيْنِهِ وَجَعَلَنى غَرَضاً لِمراميهِ وَقَلَّدَنى خِلالاً لَمْ تَزَلْ فِيهِ نادَيْتُكَ يا


نگاه خشمگين خود را از گوشه چشم همچون تيرى بر بدنم فرو كرده و مرا هدف تيرهاى خود قرار داده و كارهايى را به گردنم


رَبِّ مُسْتَجيراً بِكَ واثِقاً بِسُرْعَةِ اِجابَتِكَ مُتَوَكِّلاً عَلى ما لَمْ اَزَلْ


انداخت كه من اى پروردگارم پيوسته در اين باره از روى پناه خواهى تو را خواندم به خاطر اطمينانى كه بسرعت اجابت توداشتم


اَتَعَرَّفُهُ مِنْ حُسْنِ دِفاعِكَ عالِماً اَنَّهُ لا يُضْطَهَدُ مَنْ اَوى اِلى ظِلِّ


و بر سابقه خوبى كه هميشه در دفاع كردنت داشتم توكل نمودم و مى دانستم كه هركس در سايه


كَنَفِكَ وَلَنْ تَقْرَعَ الْحَوادِثُ مَنْ لَجَاَ اِلى مَعْقِلِ الاِْنْتِصارِ بِكَ


حمايت تو ماءوى گيرد مورد ستم و ظلم كسى واقع نگردد و آنكس كه به قلعه كمك خواهى تو پناه برد حوادث كوبنده روزگار


فَحَصَّنْتَنى مِنْ باْسِهِ بِقُدْرَتِكَ فَلَكَ الْحْمدُ يا رَبِّ مِنْ مُقْتَدِرٍ لا


براو كارگر نشود و تو اى خدا بوسيله نيرويت مرا از آزار او در پناه گرفتى پس از آن تو است ستايش اى پروردگار من كه نيرومندى


يُغْلَبُ وَذى اَناةٍ لا يَعْجَلُ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ واجْعَلْنى


هستى شكست ناپذير و بردبارى هستى بدون شتاب درود فرست بر محمد و آل محمد و مرا از سپاسگزاران


لِنَعْماَّئِكَ مِنَ الشّاكِرينَ وَلاِلاَّئِكَ مِنَ الذّ اكِرينَ اِلهى وَكَمْ مِنْ


نعمتهايت و از يادكنندگان عطاهايت قرار ده خدايا و چه بسا ابرهايى از گرفتارى (كه بسويم در حركت بود)


سَحايِبِ مَكْرُوهٍ جَلَّيْتَها وسَماَّءِ نِعْمَةٍ مَطَرْتَها وَجَداوِلِ كَرامَةٍ


و تو پراكنده شان كردى و چه بسا آسمان نعمتى كه بر من فرو باريدى و نهرهاى بزرگوارى كه


اَجْرَيْتَها واَعْيُنِ اَحْداثٍ طَمَسْتَها وناشِيَةِ رَحْمَةٍ نَشَرْتَهَا وَجُنَّةِ


روان كردى و چشمه هاى جوشان حوادثى كه رويش را پوشاندى و لكه هاى كوچكى از ابر رحمتت كه آن را پهن كردى و زره هاى


ادامه در پست بعدی