پوپولیسم یا مردمانگیزی
پوپولیسم آن گونه که در دنباله خواهد آمد، گونهای دیدگاهِ سادهانگارانه و ناشایست برای پیشبرد کارهای سررشتهداری و کشوری و یا انگارگانی است. دیدگاهی که تنها دامنهی بسیار کوچکی از گسترهی پیشِ رو را میبیند و از دریافت درست کارِ گیتی وامیماند. پوپولیسم در بنیاد برای رباییدن پشتیبانی تودههاست و در آن هیچ انگیزهی خودخواستهی پیشرو به سوی درستی، نمایان نیست. و هماره از کرویز ، فرزان و نگرههای دانشین گریزان است.
واژهی لاتین پوپوليسم Populism در واژهنامههای گوناگون، به مردمانگيزي، مردمباوری، تودهگرایی برگردانده شده است. از میان این واژگان به نگرش میرسد که «مردمانگیزی» رساترین واژه باشد. دستِ کم در ایران امروزی این واژه رساترین است و به آسانی درونهی فرایافت پوپولیسم را بازمیتاباند. در پوپولیسم، گروهی میکوشد که به شیوهای، مردم را در راستای خواستههای گروه برانگیزاند. برای بررسی درستی این سخن، به کنکاش در فرایافت و کاربردهای این واژهی لاتین در ایران میپردازیم.
راستی آن است که پیشنهاد کراننمود برای «پوپولیسم یا مردمانگیزی» که همهی نمادهای آن را بپوشاند اندکی دشوار است. ولی شاید به کوتاه، بتوان با برشمردن برخی ویژگیها، کراننمودِ این فرایافت را روشنتر ساخت. در زیر چند ویژگی پوپولیسم یا مردمانگیزی آورده میشود:
يكم: مردمانگیزی یا پوپوليسم ميتواند ابزاري برای روندها و سازوکارهایی با انگارگانهای پارادخش و رو در رو باشد. هم چپگرايان، هم راستگرايان، هم مردمیخواهان و هم خودکامهگان، میشود که گاهی از ابزار مردمانگیزی براي پيشبرد خواستهای خويش بهره گيرند. انگارگانهای گوناگون، هر كدام پيرامون يك «ارزش بنيادي» سامان مييابد، ارزشهايي چون برابري، آزادي، و همبستگي چپیرهای. ولی پوپوليسم یا مردمانگیزی، بيشتر يك شيوهی برخورد و روش جنبش است تا یک انگارگان با درونهی ویژه.
دوم: پوپوليسم یا مردمانگیزی، هماکنون، نهادهاي سازندهی کشورداری و سررشتهداریِ استوار بر «نمايندگي» را آماج تازش کرده است و بيارزش میانگاراند، نهادهايي چون باهماد ها و پیکارهای باهمادی، سگالشگاههای قانونی و رويهها و شيوههاي زمانبر آنها، ديوانسالاريها و فرآيندهاي گزیرش در آنها و کارکرد فنسالاران در گزیرشهای همهگانی از رستهی نهادهايي هستند كه از نگاهِ مردمانگیزان یا پوپولیستها بازدارندهی کارکرد «مردم» ميشوند و از اينرو گناهکارند.
سوم: مردمانگیزی، با چندگونگي و گوناگونی سرِ ناسازگاري دارد. از گونهای يكپارچهگي و يكدستي و يگانهگي همهگانی میپدافندد و به نیستانگاری و هیچشماری ناهمسانیها، جداییها و دیگرگونیها گرایش دارد. مردمانگیزی با گوناگونیِ نهفته در چپیره ی شهرآیینمند، همیستار است.
چهارم. مردمانگیزی هماره سرآمدستیز است. هر کس يا گروهي را كه به انگیزهای از توده مردم پیشروتر است و از نگرش چپیرهای سرآمد و برگزیده خوانده میشود، در نگاه مردمانگیزان بیارزش و سزاوار بيمهري است و از او میپرهیزند. روشناندیشان، كارآفرينانِ پیروزمند مانبدی، کشورداران و سررشتهداران باهمادی و کارکشته، فنسالاران شناخته شده، از رستهی سرآمدانی هستند كه تيغ تيز مردمانگیزان به سوي آنهاست.
پنجم: مردمانگیزی گرايش دارد كه فرآيند گزیرش در کارهای همهگانی را ساده كند و آن را به فراخور با دریافت توده درآورد. فرآيندهاي پيچيدهی فنسالارانه و دستیازی پیاپی به نگره ها برای راهبري گزیرش در کارهای همهگانی با خشم مردمانگیزان روبهرو میشود.
دریافت و داوري تودهی مردم براي آنها سنجه و ارزیابِ بسيار خوبي است كه پایهی گزیرشهای روندهای همهگانی میشود. از نگاهِ مردمانگیزان، آنهایی كه دشواریها، سستکاریها و کمکاریها را به دوش میکشند، بهترين واکاوی و راهکار را نيز براي آن پیش مینهند.
ششم: مردمانگیزی همیشه برای ریشهیابی دشواریها، سودبری از «نگرهی نیرنگ» را درمینگرد. هميشه گروهي يا همآیه ای از گروههاي گوناگون هستند كه دشواریها را برمیسازند و پیوسته، در پی برسازی و پیشآوری دشواریهای تازهاند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)