ژانر : اکشن، علمی تخیلی، درام
کارگردان :Rupert Wyatt
نویسنده : Pierre Boulle
تاریخ اکران : 29 جولای 2011
زمان فیلم : 105 دقیقه
زبان : انگلیسی
درجه سنی : PG-13
بازیگران :
James Franco
Freida Pinto
John Lithgow
Brian Coxنقد و بررسی کامل فیلمRise of the Planet of the Apes (ظهور سیاره میمون ها)
جیمز براردینلی
ظهور سیاره میمونها تلاش کمپانی فاکس برای زنده کردن پروژه اقتباسی موفقی است که سالها قبل امتیاز آن را از انتشارت Livre de Poche برای کتاب سیاره میمونها خریداری کرده بود. اولین فیلم اقتباسی از این اثر پرفروش در سال 1968 به اکران در آمد. سپس سریالی تلویزیونی از روی آن ساخته شده و نهایتاً در سال 2001 ، Tim Burton نسخه دیگری از آن را به بازار عرضه کرد که با استقبال نسبتاً خوبی نیز مواجه شد. زمان داستان فیلم به قبل از نسخه 1968 بازمیگردد و در عین حال بسیاری از ماجراهای اضافه شده در نسخه تلویزیونی را نیز حدف کرده است. اما نکته جالب توجه این است که فیلم هیچ ارجاعی به نسخه Tim Burton نمیدهد. داستان ظهور سیاره میمونها به شکلی پرداخته شده است تا نحوه پیدایش میمون هوشمند و سیاره ای را که Charlton Heston (بازیگر نسخه اصلی) روی آن پا گذاشت را توضیح دهد و بتوان در آینده پروژه های دنباله سازی متعددی را بر اساس آن کلید زد. در واقع نگاه کمپانی فاکس در این پروژه کاملاً تجاری، هوشمندانه و آینده نگر است. ولی متاسفانه این هوشمندی در ساخت خود فیلم چندان دیده نمی شود.
ظهور سیاره میمونها داستان نحوه شکل گیری یک نوع آخرزمان را بازگو میکند. منتهی به صورتی ناقص و عجولانه! بطوری که تنها پیامی تلگرافی در انتهای فیلم به بیننده میگوید که "و انسانها همگی از میان خواهند رفت..." (که البته دلیل خوبی برای ساخت سری بعدی در آینده خواهد بود). شاید بتوان گفت که فیلم سعی دارد مقصود اصلی خود را به صورت استعاری و نه مصداقی منتقل کند. صحنه هایی هرچند کوتاه، از یک سو به موضوع چالش ها و تعصبات نژادی می پردازد و از سویی دیگر از اینکه انسان سعی دارد جا پای خدا بگذارد و موجوات را دستکاری کند، انتقاد کرده و هشدار می دهد. حال آنکه در نسخه اصلی (سیاره میمونها) به موضوع اول به شکل کاملتری پرداخته میشود و فرانکنشتال نوشته Mary Shelly نیز در توضیح موضوع دیگر بهتر عمل میکند.
به گمان من نقش میمونها (شانپانزه، گوریل و ..) در فیلم بهتر از انسانها شخصیت پردازی شده است. جای سوال است که چرا کارگردان کار Rupert Wyatt بر روی این موجودات غالباً کامپیوتری بیشتر تاکید کرده است. آیا با توجه به موضوع اصلی داستان، این یک نکته مثبت است یا منفی؟ در هر صورت با اینکه بسیاری از صحنه ها از جمله اشتباهات مکرر دانشمندی به نام ویل رادمن (با بازی James Franco ) در راستای همین نوع شخصیت پردازی قرار دارد ولی میمونها فیلم بجز Caesar (میمون اصلی) تنها نقشهای حاشیه ای و کم اهمیت دارند.
بسیاری از اتفاعات فیلم ظهور سیاره میمونها برگرفته از نسخه اصلی و دنباله سازی آن (مخصوصاً سریالها) است. برای کسانی که داستان را میدانند، فیلم تنها یک اقتباس ساده و تکراری است ولی برای کسانی که تا بحال اسم "سیاره میمونها" را نیز نشنیده اند، فیلم بنظر شروعی موفق برای یک پروژه دنباله سازی است. ولی متاسفانه این کپی برداری تکه تکه از آثار پیشین، فیلمی مستقل و منسجم را نتیجه نداده است. در واقع انگار که در پایان فیلم همه چیزی متوقف میشود و هیچ توضیحی بیشتری در مورد بسیاری از شخصیتها و اینکه چه چیز در انتظار جهان آینده خواهد بود داده نمیشود. در مورد فیلمی مانند Harry Potter and Deathly Hallows Part one بیننده از روی عنوان متوجه میشود که حتماً قسمت دومی وجود دارد که به سوالات بی پاسخ در قسمت اول جواب دهد. ولی در اینجا هیچ ضمانت محکمی برای ساخت قسمت دوم در کار نیست.
با توجه به بازی ضعیف James Franco نامزدی وی برای اسکار بعید بنظر میرسد. او شاید در بازی در ساختار درام تخصص داشته باشد ولی با فیلمهای صرفاً سرگرم کننده مانند این نمیتواند دل تماشاگران معمول و سطحی سینما را بدست بیاورد. او در فیلم نقش دانشمندی را بازی می کند که سعی دارد درمانی برای آلزایمر، بیماری که پدرش (با بازی John Lithgow) نیز از آن رنج میبرد پیدا کند. ولی نهایتا به دارویی میرسد که مانند شمشیری دو لبه است. از یک سو هوش میمونی آزمایشگاهی را افزایش میدهد و از سویی دیگر ویروسی است مرگبار برای انسان. روزی بر اثر یک اتفاق این ویروس در میان انسانها بخش میشود . البته شایات ذکر است که زمان زیادی در فیلم به نحوه ی رشد این همه گیری اختصاص داده نمی شود. از سویی دیگر ویل به همراه دوست دختر جانورشناس اش کارولاین آرانها (با بازی Freida Pinto فیلم میلیونر زاغه نشین) بچه شانپانزه ای دستکاری شده بنام سزار (Andy Sirkis با مقدار زیادی گریم و جلوه های کامپیوتری!) را بزرگ میکنند. تا اینکه بخاطر عملی خشونت آمیز او را در قرنطینه ی میمونها به همراه تعداد زیادی شانپانزه، گوریل و غیره قرار میدهد. در آنجا مورد اذیت و آزار یکی از مسئولان و پسرش قرار میگیرد تا حدی که مصمم میشود به همراه دیگر میمونها گروهی را تشکیل داده، فرار کنند و سپس ....
ظهور سیار میمونها بیشتر فیلمی داستان محور است تا یک ژانر ماجرایی سرگرم کننده برای تابستان. تعداد صحنه های زد و خورد مانند نبرد انسانها و میمونها بر روی پل گلدن گیت که بخوبی از کار درآمده است، بسیار کم است. فیلمبرداری Andrew Lesnie در اکثر صحنه ها نظیر اولین نما که دوربین به درون جنگل آفریقایی شیرجه میرود، هنرمندانه و زیباست. صحنه پردازی نیز بسیار قوی است بطوری که بیننده بخوبی غرق عناصر دیداری، جلوه های ویژه، انفجارها و تصویرهای سه بعدی فیلم میشود.
البته بسیاری از تصاویر فیلم به کمک گرافیک کامیپوتری ساخته شده که اغلب آنها به خوبی در کنار باقی تصویر واقعی قرار گرفته و مصنوعی بنظر نمیرسند. Andy Serkis که بازی در نقش کینگ کنگ را نیز کارنامه دارد با این کار مهارت خود را باز هم به اثبات رسانده است. بازی او در نقش سزار شباهت زیادی به کینگ گنک و گالوم ارباب حلقه ها دارد. این نحوه بازی به شانپانزه اجازه میدهد تا به صورت باور پذیری در مقابل شخصیت انسانی بازی کند تا حدی که سزار به تنها شخصیتی در فیلم تبدیل میشود که بینندگان با او همزادپنداری میکنند. البته نکته فنی جالب توجه و عجیب این است که بازی نقش میمون توسط یک انسان در حالی که شخصیتهای حیوانی به صورت سه بعدی خلق شده اند، چگونه انجام شده است؟!
ضعف عمده ظهور سیاره میمونها این است که قسمتی از یک داستان بلند تر(مانند سریال) بنظر میرسد تا یک فیلم کامل. سکانسهای بسیار خوبی مانند بنرد بر روی پل و تشکیل یک گروه اجتماعی توسط سزار وجود دارد اما تعداد نقشهای حاشیه ای زیاد است و تنها چند صحنه که شخصیتهای حیوانی در آن حضور ندارند، خوب از کار درآمده است. در کل باید گفت که فیلم حس کنجکاوری بیننده را برای دیدن ادامه داستان در دنباله بعدی تحریک میکند ولی نه تا حدی که برایش لحظه شماری کند.
منتقد : جیمز براردینلی
مترجم : بهروز آقاخانیانتهیه و ترجمه: سایت نقد فارسی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)