سینمای مستند ( Documentary )


مستند ، فیلمی است که با واقعیات سر و کار دارد و نه با قصه ها و ماجراهای تخیلی ، و می کوشد واقعیت را چنانکه هست به نمایش بگذارد و تا حد ممکن از دستکاری در آن پرهیز کند. به همین خاطر ، این فیلم ها با آدم ها ، مکان ها ، رویدادها و فعالیت های واقعی سر و کار دارند.

ارائه واقعیت در هر حال متضمن دستکاری ، انتخاب ، حذف و شکل دادن است ، به همین خاطر فیلم های مستند را باید بر اساس میزان کنترلی که فیلم ساز بر واقعیتی که ضبط می کند اعمال می دارد ، ارزیابی کرد. اما نکته ای که درباره تمام فیلم های مستند صادق است ، این است که آنها می کوشند حسی از واقعی بودن آنچه را می بینیم و می شنویم به ما القا کنند.

واژه مستند را اول بار جان گریرسن ( John Grierson ) ( مستند ساز و منتقد سینما ) در نقد فیلم موانا ( 1926- Moana ) ساخته رابرت فالاهرتی ( Robert Flaherty ) به کار برد. گریرسن بعدها این واژه را معادل « برخورد خلاقه با واقعیت » گرفت و سرانجام در سال 1948 ، « اتحادیه جهانی سینمای مستند » این واژه را تصویب و آن را چنین تعریف کرد :

« ضبط سینمایی هر جنبه ای از واقعیت که با فیلم برداری واقعی و بدون دستکاری ، یا با بازسازی وفادارانه و معقول رویدادها ، روی فیلم ، به هدف گسترش بخشیدن به دانش و درک مردم و ارائه مسائل و راه حل های آنان به عینی ترین و واقعی ترین صورت ممکن انجام شده باشد. ».



« بخش های مختلفی از فیلم مستند ، کویانس کاتزی ( 1983 ) ، ساخته گادفری رجیو



چون مستند به گستره وسیعی از فیلم ها قابل اطلاق است ، منتقدان و فیلم سازان عبارات هم ارز دیگری نیز به کار می برند ، برای مثال مستندهای تبلیغاتی ، مستندهای آموزشی ، مستندهای داستانی ، مستندهای اجتماعی ، مستندهای تاریخی ، مستندهای سیاسی و ... .


تاریخچه ای بر فیلم مستند

اساسا فیلم های اولیه تاریخ سینما را باید فیلم های مستند نامید. برادران لومیر ( Lumiere ) در شروع کارشان یک سری فیلم ساختند که همگی را از زندگی روزمره مردم تهیه کرده بودند برای مثال ورود قطار به ایستگاه ( 1895) یا خروج کارگردان از کارخانه ( 1895) . در این میان در آمریکا هم ، ادیسون و همکارانش فیلم هایی از اتفاقاتی که در محل کارشان می گذشت ، می گرفتند. همچنین در کشورهای دیگر نیز ، به محض آنکه صاحب این صنعت می شدند ، کارشان را باساخت این گونه فیلم ها آغاز می کردند.
برادران لومیر این فیلم ها را وقایع اتفاقیه ( Actualites ) می نامیدند.



اما سینمای مستند به معنا و مفهوم امروزی آن با فیلم نانوک شمالی ( 1922- Nanook of the North ) ساخته رابرت فلاهرتی آغاز شد. نانوک شمالی به نوعی یک مستند داستانی بود. رابرت فلاهرتی ، یک معدن شناس بود که در منطقه قطب شمال کانادا ، فعالیت می کرد. زندگی سخت اسکیموهای ساکن در آن محل توجه او را جلب کرد. او در سال 1920 به آن محل رفت تا در میان یک خانواده اسکیمو زندگی کند و از زندگی روزانه این مردم فیلم بگیرد. او پس از 16 ماه با فیلم های گرفته شده به آمریکا بازگشت ، فیلم ها را تدوین کرد و فیلمی مستند به نام نانوک شمالی به مدت 75 دقیقه فراهم کرد. این فیلم هم مورد توجه منتقدان و هم مورد توجه تماشاگران قرار گرفت. یکی از دلایل موفقیت نانوک شمالی در آن زمان بداعت و غرابت آن بود ، زیرا این فیلم نخستین آشنایی مردم معمولی با اسکیموها و زندگی آنها بود. از طرف دیگر شیوه فیلم برداری و تدوین فیلم توسط فلاهرتی ، در این فیلم منحصر به فرد و جذاب بود. نانوک شمالی به نوعی راه را برای اکران فیلم های مستند دیگری که در مورد زندگی مردم مختلف ساخته شده بودند باز کرد.

موفقیت فیلم نانوک شمالی و هزینه اندک تولید آن صنعت سینمای آمریکا را بر آن داشت که به فیلم مستند بیشتر توجه کند. در همین زمان کمپانی پارامونت ( Paramont Pictures ) سفارش ساخت فیلم دیگری از این نوع را به فلاهرتی داد و دست او را در انتخاب محل و موضوع کاملا باز گذاشت. حاصل این قرارداد فیلم موانا ( 1926) بود. موانا ، مستندی شاعرانه از زندگی مردم جزایر دریای جنوب در ساموا بود. ساخت این فیلم 20 ماه به طول انجامید. فلاهرتی در این فیلم از نگاتیوهای پانکروماتیک استفاده کرد که تازه به بازار آمده بودند و به تمامی طیف های رنگی قابل دید ، حساس بودند ، همچنین او از عدسی تله فتو برای ایجاد عمق میدان ، بسیار استفاده کرد. این فیلم از سوی منتقدان تمجید شد ، اما از سوی تماشاگران عادی چندان با استقبال رو به رو نشد.
بعد از این فیلم ، فلاهرتی چند مستند دیگر نیز ساخت ، اما سرانجام سیستم استودیویی هالیوود با دخالت هایش و تاکید بیش از حد بر روی ساخت مستندهای تجاری او را ناامید کرد و او نیز به انگلستان مهاجرت کرد.

گرچه فیلم های فلاهرتی از پیش برنامه ریزی شده و حتی گاه تمرین شده بودند ، اما دستاوردهای درخشانی به حساب می آمدند که شیوه های مختلف زندگی را نشان می دادند و در آنها ، کار هنرمندانه و خلاقانه ای در زمینه انتخاب فضا ، کار با دوربین و ندوین به چشم می خورد.


جنبش مهم دیگر در عرصه مستند سازی در دهه 20 میلادی و در شوروی جریان داشت و سردمدار آن ژیگاورتوف ( Dziga Vertov ) بود. ژیگاورتوف در 1918 ، یعنی در اوج درگیری های داخلی شوروی بعد از فروپاشی حکومت تزاری به عنوان تدوینگر حلقه های خبری ، فعالیت می کرد. ورتوف در آغاز به همین راضی بود که فیلم ها را صرفا به صورت کاربردی و مفید سر هم کند ، اما رفته رفته دست به تجربه هایی زد تا از طریق تدوین ، بر شدت بیان فیلم ها بیفزاید.

از آنجا که ورتوف از طرفداران نظام جدید بود ، تجربه هایش از جانب کمیته سینمایی حکومت جدید ، حمایت می شد ، به همین خاطر ورتوف گروه کوچکی از مستندسازان جوان و علاقه مند را جمع کرد و نام گروه خود را کینو کی ( Kinoki ) ، به معنای سینما – چشم ( Cinema – Eyes ) ، گذاشت. دیدگاه اصلی این گروه بر این عقیده استوار بود که ، ابزار سینما ( منظور دوربین ) ، برای بازسازی واقعیت ، چنانکه بر ما ظاهر می شود ، توانایی مطلق دارد و دیگر اینکه ، ضرورت دارد تا این واقعیت به وسیله تدوین و بازآرایی ، به یک تمامیت بیانی و مجاب کننده برسد. ورتوف این نظریه را کینو – گلاز ( Kino – Glaz ) ، به معنای دوربین – چشم ( Camera – Eyes ) نامید و نقش مهمی در زیبایی شناسی تدوین ادا کرد.

مدتی بعد از به قدرت رسیدن لنین ، یعنی در سال 1922 ، ورتوف یک سلسله حلقه های خبری – مستند ، که آگاهانه سر هم شده بودند عرضه کرد و این مجموعه را کینو – پراودا ( Kino – Pravda ) به معنای سینما – حقیقت نامید. بیست و سه فیلم سینما – حقیقت ورتوف که بین سال های 1922 تا 1925 ساخته شد ، جنبه های وسیع و گوناگون تکنیک های تجربی او را در بر داشتند. در بین آثار ورتوف ، کامل ترین و مهم ترین فیلم او مرد دوربین به دست ( 1929- The Man With A Movie Camera) است. این فیلم تمام جنبه های تدوین و کار با دوربین را که تا آن زمان در سینمای صامت شناخته شده بود به کار گرفته است ، تا زندگی در جریان طبیعی خود را در یک روز عادی در مسکو ، از طلوع آفتاب تا غروب به تصویر بکشد.

بعد از فلاهرتی و ورتوف ، سرشناس ترین نام در تاریخ سینمای مستند ، جان گریرسون است. گریرسون در انگلستان فعالیت می کرد. سینمای انگلستان از همان ابتدای ظهور سینما در این کشور، توجه خاصی به فیلم های مستند داشت.
گریرسون بسیار بر روی فیلم های مستند و مونتاژی شوروی ( به ویژه آثاز ورتوف ) کار کرد. او تعدادی از جوانان مشتاق را دور هم جمع کرد ، از جمله ، رابرت فلاهرتی را که به انگلستان مهاجرت کرده بود ، دعوت به همکاری کرد. آنها نهضتی به راه انداختند که آن را مستند سازی مسئولانه ( Socially Commited ) می نامیدند. گریرسون و گروهش طی ده سال در حدود سیصد فیلم عرضه کردند. فیلم های این گروه ، زندگی مردم انگلستان را به تصویر می کشید و مسائل و مشکلات اجتماعی را مطرح می کرد. در این فیلم ها ، تکنیک های چشمگیری به کار رفته است ، اما در این فیلم ها بیش از مسائل هنری و زیبایی شناختی ، جنبه آموزشی و خبری آنها اهمیت دارد. آنها همچنین در دوران جنگ ، مستندهای خوب و در خور توجهی ساختند. از جمله فیلم های مستند مهم و قابل توجه این گروه می توان به رانده شدگان ( 1929- Driifters ) ساخته جان گریرسون ، سرچشمه ( 1931- Upstream ) ساخته آرتور آلتن ( Arthur Elton ) ، بریتانیای صنعتی ( 1933- Industrial Britain ) ساخته فلاهرتی ، آواز سیلان ( 1934- Song Of Ceylon ) ساخته بازیل رایت ( Basil Wright ) و پست شبانه ( 1936- Night Mail ) ساخته بازیل رایت و هری وات ( Harry Watt ) اشاره کرد. لازم به ذکر است این گروه پر شور در دهه چهل از هم پاشید.
انگلستان امروز هم یکی از کشورهای مهم تولید کننده فیلم های مستند است.

چشمگیر ترین توسعه ای که از آن زمان به بعد در سینمای مستند رخ داده ، بی تردید مطرح شدن سینما – وریته ( Cinema – Verite ) در فرانسه و سینمای بی واسطه ( Direct Cinema ) در آمریکا ، هر دو در دهه 1960 بوده است. هر دوی این جنبش ها ، تحت تاثیر فیلم ها و آثار مستند تلوزیونی قرار داشتند و در شکل گیری آنها ، ورود دوربین ها و ضبط صوت های سبک ، عدسی زوم و فیلم های حساسی که در نور طبیعی هم قابل استفاده هستند ، نقش مهمی داشته است.

سینما – وریته عبارتی است فرانسوی معادل سینما – حقیقت و به یک رشته فیلم های مستندی اطلاق می شود که به دوربینی سبک و قابل حمل و مضامینی خود انگیخته اتکا دارند که از پیش طرح ریزی نشده باشند. سینما – وریته عبارتی است که ژان روش ( Jean Rouch ) برای توصیف فیلم وقایع نگاری یک تابستان ( 1961) که با همکاری ادگار مورن ( Edgar Morin ) ساخته بود و آن را از اولین فیلم های سینما – وریته می دانند ، به کار برده است. اصول تئوریک و علمی سینما وریته تا حد زیادی به آثار ژیگاورتوف و تا حد کمتری به فیلم های رابرت فلاهرتی متکی است. یک تکنیک بارز در سینما – وریته ، انجام گفت و گوهای بی مقدمه و آنی برای بررسی مساله مورد نظر است. از دیگر فیلم سازان فرانسوی مطرح سازنده فیلم های سینما – وریته می توان به کریس مارکر ( Chris Marker ) و ماریو روسپولی ( Mario Ruspoli ) اشاره کرد. مهم ترین اثر تولید شده این مکتب هم اندوه و ترحم ( 1970- ) ساخته مارسل افولس ( Marsel Ophuls ) است.

سینمای بی واسطه ، نامی بود که آلبرت مایزلز ( Albert Maysles ) ، مستند ساز مطرح آمریکایی ، آن را به این سری فیلم ها داد و علت این نامگذاری آن بود که ، برداشت بی واسطه ، آنی و موثق آنها را انعکاس دهد. در این گونه فیلم ها نیز مانند سینما – وریته ، برنامه ریزی قبلی و طرح ماجرایی از پیش طراحی شده وجود ندارد. مهم ترین فیلم ساز این جنبش فردریک وایزمن ( Frederick Wiseman ) است و از آثار مهم او می توان به دبیرستان ( 1968- High School ) اشاره کرد.

گر چه تولید فیلم های مستند ، به خاطر عدم نمایش عمومی آنها ( زیرا تماشاگر عام ندارند و از نظر تجاری چندان موفق نیستند ) ، با اشکال رو به رو است ، اما برخی از آنها چنان تصویر تکان دهنده ای از جهان و زندگی ارائه کرده اند که اکران عمومی انها بسیار موفقیت آمیز نیز بوده است ، که در این میان می توان به فیلم بخش هارلن ، آمریکا ( 1975- Harlan County, U.S.A ) ساخته باربارا کاپل ( Barbara Kopple ) ، که درباره اعتصاب معدن چیان است ، اشاره کرد.


شاید ، دیگر جنبش خاصی را در زمینه مستندسازی شاهد نباشیم ، اما در نقاط مختلف جهان مستندهای بسیار ارزنده ای ساخته می شوند که آینده فیلم مستند را کماکان تضمین می کنند ، به ویژه در سال های اخیر با پیچیده تر شدن مناسبات سیاسی ، مستندهای سیاسی طرفداران بسیاری یافته و در این بین کسی که بیش از همه به شهرت رسیده مایکل مور ( Michael Moore ) است ، به ویژه با دو مستند سیاسی اش یعنی ، بولینگ برای کلمباین ( 2002- Bowling for Columbine ) و فارنهایت 11/9 ( 2004- Fahrenheit 9/11 ) . در این میان باید از گادفری رجیو ( Godfrey Reggio ) نیز نام برد ، رجیو سه گانه درخشانی دارد به نام های کویانس کاتزی ( 1983- Koyaanisqatsi ) ، پوآک کاتزی ( 1988- Powaqqatsi ) و نوکای کاتزی ( 2002- Naqoyqatsi ) که علاوه بر برخورداری از مولفه های فیلم مستند ، در واقع فیلمی کاملا طراحی شده ، با موسیقی خاص و زیبا ، فیلم برداری و تدوین درخشان و در نهایت برخوردار از مضامین فلسفی است.