تازه عروس: به جای آرایشگاه دادگاه نصیبم شد
سه روز مانده به عروسیام در حالی که مشغول چیدن جهیزیهام بودم، مرا از خانه بیرون کرد و صبح روز عروسی به جای آرایشگاه به دادگاه رفتم.
به گزارش آخرین نیوز به نقل از برنا، صبح امروز یکشنبه در مجتمع قضایی شهید محلاتی خانواده شماره 1 از بین افراد زیادی که برای درخواست های مختلف به این دادگاه آمده بودند، زن جوانی دیده می شد که با مراجعه به این دادگاه، درخواست جدایی خود از همسرش را به قاضی ارائه داد، او اذعان داشت: 20 سال دارم و از فروردین ماه سال جاری در حال رفت و آمد به این دادگاه هستم و تا کنون به هیچ نتیجه ای نرسیده ام.
این زن جوان درباره چگونگی ازدواج و در مرحله بعد درخواست طلاق خود به خبرنگار برنا می گوید: به صورت بسیار سنتی همسرم از من خواستگاری کرد و در طی مدتی کوتاه بعد از گذراندن مراحل تحقیق و رسوماتی که عرف است، با هم عقد کردیم و میزان مهریه ام 250 سکه بهار آزادی بود، هر چند بدون اینکه هیچ اطلاعی داشته باشم آنچه در عقد نامه قید شده، واژه "عندالاستطاعة" بوده که متصدی دفترخانه ای که صیغه عقد در آن جاری شده، بدون آگاهی دادن به من و خانوده ام از این واژه استفاده کرده بود.
وی افزود: بعد از گذشت 5 ماه از زمان عقد با مشاهده رفتارهای غیر طبیعی از همسرم باز هم متوجه بیماری جنون وی نشدم. با این حال قرار شد مراسم عروسی برگزار شود که درست چند روز مانده به برگزاری مراسم در حالی که من با خانواده ام مشغول چیدن جهزیه در منزل جدیدمان بودیم، ناگهان همسرم وارد خانه شد و اظهار داشت که من و خانواده ام را نمی شناسد. به این صورت بود که ما را از خانه بیرون انداخت، هرچند قصد کتک زدن من را داشت اما خانواده ام از این کار ممانعت کردند.
زن جوان در حالیکه مضطرب و نگران به نظر می رسید، ادامه داد: درست روزی که مقرر شده بود مراسم عروسی برگزار شود و از میهمانان برای مراسم دعوت به عمل آمده بود، من برای به جریان انداختن دادرسی و رسیدگی به دادگاه مراجعه کردم و با ادعای بیماری روانی همسرم درخواست طلاق را به دادگاه ارائه کردم. اما در حال حاضر با گذشت 4 ماه از مراجعه ام به دادگاه، امروز توانستم حکم قضایی معاینه پزشکی قانونی برای اثبات جنون همسرم را دریافت کنم.
وی درباره سابقه مشاهده مصرف دارو یا مشاهده رفتار جنون آمیز از سوی همسر خود گفت: دیده بودم دارو مصرف می کند، اما در مدت 5 ماه همیشه به همراه خانواده بودیم و در صورتی که مشاجره ای هم بین ما رخ می داد، خانواده همسرم او را به اتاقی دیگر منتقل می کردند و بعد از مدتی با آرامش بر می گشت، زمانی که عصبانی می شد سر خود را در بین دستانش می گرفت و می فشرد که من از این حالت او بسیار می ترسیدم، اما بازهم متوجه اصل مطلب نشدم.
زن جوان گفت: خانواده همسرم با اطلاع از وضعیت پسرشان او را به ازدواج تشویق کردند و قربانی اشتباه آنها من بودم، اما حالا فقط امیدوارم بتوانم هر چه زودتر خلاصی یابم. با اینکه مهریه ای به من تعلق نمی گیرد، اما بازهم نمی توانم طلاق بگیرم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)