نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 15

موضوع: ملودی باران(نویسنده خودم)

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #10
    انجمن علمی و پژوهشی
    زیبایی های زندگی در دستانه توست
    تاریخ عضویت
    Jul 2011
    محل سکونت
    sudae eshgh
    نوشته ها
    10,188
    تشکر تشکر کرده 
    2,930
    تشکر تشکر شده 
    4,180
    تشکر شده در
    2,113 پست
    حالت من : Ashegh
    قدرت امتیاز دهی
    2046
    Array

    پیش فرض

    کمی که گذشت من مه خونه رسیدم ملودی به من مسیج زد و گفت: مرسی که ما رو رسوندی نمی دونم چه طوری جبران کنم
    من هم در جواب گفتم : کاری نکردم . راستی چرا رفتی خونه؟
    در جواب گفت: دکتر گفت برو خونه فقط برای شیمی درمانی باید برم بیمارستان
    توی این مدت ملودی به خاطر شیمی درمانی خیلی لاغر و شکسته شده بود خیلی دوست داشتم که هر چه زودتر حالش خوب بشه و بشه همان ملودی قبل
    اون شب بهش مسیچ دادم: حالت خوبه ملودی جان؟
    در جواب گفت:اره خوبم ستاره الان رفت من هم تو اتاقم هستم و دارم نقاشی می کشم
    من هم در جوابش گفتم: می بهت زنگ بزنم
    هیچ جوابی نداد خیلی صبر کردم ولی باز هم جواب نداد بعد زنگ زدم
    - سلام
    - سلام علی هستم
    - سلام علی شناختم
    - چرا جواب ندادی
    - اخه.......
    - باشه ببخشید زنگ زدم خدان......
    - نه نه نه صبر کن
    - بله
    - می خوام باهات حرف بزنم
    - واقعا
    - اره
    - می خوام در مورد خودم بهت بگم
    - باشه
    - خوب می دونی خانه ما کجاست
    - اره
    - بزار حرف بزنم
    - چشم ببخشید
    - مادر و پدر من هر دو مهندس هستن و تو کارخانه کارمی کنند من هم تک فرزند هستم و می دونی که من مسیحی هستم و همیشه تنها هستم و تنها سرگرمم نقاشی و زدن پیانو است
    - خوب خوبه .......این را می دونم که شما مسلمان نیستی
    - از کجا؟
    - از کتابی که تو بیمارستان کنارت بود و از حمید هم شنیده بودم
    - چرا بهم نگفتی؟
    - چی بگم مگه فرقی می کنه شما مسلمان باشی یا مسیحی از دو ما یک خدا داریم و لیهر یک به شکل خاصی میشناسیمش
    - مرسی که این را گفتی ............ راستی بابام الان موهامو از ته زد الان کجل شدم
    - چرا بابا این کارو کرد
    - اخه موهام داشت می ریخت تازه اگر الان نمی زد 2 یا 3 روزه دیگه همش به خاطر شیمی درمانی می ریخت
    - ملودی
    - بله
    - این صدای چیه؟
    - راستش الان کنار پیانو نشستم و دستم رویه کیبور پیانو هستش
    - واقعا
    - اره
    - میشه بزنی؟
    - واقعا
    - اره
    بعد شروع کرد به زدن پیانو خیلی زیبا پیانو می زد اصلا نفهمیدم 1 ساعت گذشته محوزدن پیانو ملودی شده بودم
    - علی ......... علی
    - بله
    - کجایی؟
    - همینجا خیلی زیبا بود ملودی جان مرسی گلم تا حالا این اهنگ را نشنیده بودم
    - مرسی علی اخ
    - چی شد؟
    - هواسم نبود تو با موبایل زنگ زدی
    - خوب که چی؟
    - پول موبایلت
    - اشکال نداره مهم نیست خودتو ناراحت نکن
    - باشه علی بهتره من برم شما هم دیگه زیاد صحبت نکن
    - باشه
    - خدانگهدار
    - خدانگهدار


    اگــر بــه کـــــــسی بــیش از حــد بــها بدی
    حــتمآ بــهش بــدهــــــکار مــیشی






  2. کاربر مقابل از M.A.H.S.A عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/