" یه چند دقیقه ای ساکت شد و بعد گفت "
_ تصمیم خودت چیه ؟
_ فعلا هیچی !
آفرین - واقعا ؟!!
_ واقعا .
آفرین _ پس کامیار چی به من گفت ؟!
_ اون از طرف خودش حرف زده .
آفرین _ یعنی تو عاشق گندم نیستی ؟
" یاد حرف میترا افتادم و گفتم "
_ عشق که به این شلی آ نیس !
" یه خرده دیگه صبر کرد و بعد گفت "
_ تو از دلارام بدت میاد ؟
_ نه ! برای چی ؟!
آفرین _ بخاطر کاری که کرده .
_ اون مال گذشته س . گذشته رو هم باید فراموش کرد !
" خندید و تا اومد حرف بزنه که از دور کاملیا پیداش شد و تا ما رو دید اومد طرف ما که من زود به آفرین گفتم "
_ ببین آفرین ، ازت میخوام خواهش کنم که دیگه صحبت ازدواج و این چیزا رو نکنی ! من فعلا یه همچین تصمیمی ندارم !
" دوباره خندید و گفت "
_ باشه .
" کاملیا اومد و باهاش سلام و احوالپرسی کردم و یه دقیقه که گذشت کامیارم تلفنش تموم شد و اومد که آفرین گفت "
_ بالاخره چیکار می کنی ؟ میای یا نه ؟
کامیار _ میام بابا ! یعنی فردا بهت خبر میدم .
آفرین _ پس یادت نره !
" اینو گفت و خداحافظی کرد و رفت که کاملیا گفت "
_داداش چیکار کردی برام ؟
کامیار _اصلا غصه نخور ! به آقا بزرگ گفتم . خودش با بابا صحبت کنه . خیالت راحت باشه .
" کاملیا خندید و بلند شد و کامیار رو ماچ کرد و رفت و دوتایی تنها شدیم که کامیار گفت "
_ قاشق اول رو که گذاشت دهنش گفت ....
_ قاشق چیه ؟!
کامیار _ قاشق اول دسر دیگه !
_ چی ؟!
کامیار _ دارم بقیه جریان رو تعریف می کنم ! حواست کجاس ؟!
_آهان بگو .
کامیار _ قاشق اول دسر رو که گذاشت دهنش گفت " واقعا خوشمزه س !" گفتم نوش جان ، قاشق دوم رو که خورد گفت " واقعا عالیه " گفتم گوارای وجود و قاشق سوم رو که ورداشت و برد طرف دهنش ، یه مکثی کرد و بعدش گذاشت تو دهنش و گفت " چقدر خوش طعمه !" گفتم گوشت بشه به جون تون . قاشق چهارم رو که ....
_ برو گم شو حوصله داری !
کامیار _ نه به جون تو ! سر همین قاشق چهارم بود که دیگه نذاشت دهنش و گفت " میدونین کامیار خان " گفتم خیر نمیدونم ! اونم قاشق چهارم رو گذاشت دهنش !
_ پا میشم میرم آا !
کامیار _ د.... گوش کن دیگه ! دستش رفت واسه قاشق پنجم که گفت " من تو خونواده فقیر .....
دیگه نذاشتم حرف بزنه و گفتم من همه اینا رو میدونم ! اونم یه نگاهی به من کرد و دیگه هیچی نگفت و دوتایی شروع کردیم قاشق قاشق دسر مونو خوردن ! اینم از این جریان ! بهت گفته باشم که دسرشم واقعا خوشمزه بود !
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)