صفحه 34 از 51 نخستنخست ... 2430313233343536373844 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 331 تا 340 , از مجموع 505

موضوع: و تو رفتی و من هنوز شرمگین مانده ام(شعرهایی برای عزیز پرواز کرده)

  1. #331
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    من ، مستم.
    من، مستم و ميخانه پرستم.

    راهم منماييد،
    پايم بگشاييد!

    وين جام جگر سوز مگيريد ز دستم!
    مي، لاله و باغم
    مي، شمع و چراغم.
    مي، همدم من،
    هم‌نفسم، عطر دماغم.
    خوشرنگ،
    خوش آهنگ
    لغزيده به جامم.
    از تلخي طعم وي، انديشه مداريد،
    گواراست به كامم.

    در ساحل اين آتش.
    من غرق گناهم
    همراه شما نيستم، اي مردم بتگر!
    من نامه سياهم.

    فرياد رسا!
    در شب گسترده پر و بال
    از آتش اهريمن بدخو، به امان دار
    هم ساغر پر مي
    هم تاك كهنسال.
    كان تاك زرافشان دهدم خوشه زرين
    وين ساغر لبريز
    اندوه زدايد ز دلم با مي ديرين

    با آنكه در ميكده را باز ببستند
    با آنكه سبوي مي ما را بشكستند
    با محتسب شهر بگوييد كه: هشدار!
    هشدار
    كه من مست مي هر شبه هستم.
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #332
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    وصیتنامه زنده یاد حسین پناهی
    قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم.
    بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید.
    به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!
    ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند.
    عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب کیدا ممنوع است.
    بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم.
    کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!
    مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند.
    روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست.
    دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!
    کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند.
    شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید.
    گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد.
    در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند.
    از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می طلبم


    به بهشت نمیروم اگر مادرم آنجا نباشد

    ودر اخر..

    ميزي براي كار؛

    كاري براي تخت؛

    تختي براي خواب؛

    خوابي براي جان؛

    جاني براي مرگ؛

    مرگي براي ياد؛

    يادي براي سنگ؛



    اين بود زندگي؟...
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  3. #333
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    بخشی از وصیتنامه کارو

    می دانم پس از مرگم ثروتمندی ، از میان ثروتمندان شهر ما پیدا خواهد شد که لاشه مرا بخاطر اضافه کردن شهرتی بر شهرتهای کذائی خود، به خاک بسپارد....
    ...اما نه ! ثروتمندان محترم!؟... لطفا مرا با پول خود ، به خاک نسپارید!... لاشه مرا با کارد آشپزخانه ی رنگ و رو رفته مان، که قلمتراش مداد شبهای نویسندگی من است، در هم بدرید! و پاره های سرگردان لاشه ی مرا در پست ترین نقاط شهر، به سگها بسپارید ...! من می خواهم ، از لاشه من ، چندین سگ گرسنه سیر شود... شما آدمکهای کمتر از سگ ، که هیچ انسان گرسنه ای از درگاهتان سیر نشد!...
    من میمیرم ... اما مرگ من ، مرگ زندگی من نیست! مرگ من ، انتقامی است که زندگی من ، از جعل کننده ی نام خودش می گیرد؟. من میمیرم تا زندگی زیر دست و پای مرگ نمیرد!... مرگ من، عصیان یک زندگی است که نمی خواهد بمیرد...!
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  4. #334
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    گل زرد و گل زرد و گل زرد
    بیا با هم بنالیم از سر درد
    عنان تا در کف نامردمان است
    ستم با مرد خواهد کرد نامرد
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  5. #335
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    (ا.سایه)
    ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
    آسمان تو چه رنگ است امروز؟
    آفتابی ست هوا؟
    یا گرفته است هنوز ؟
    من در این گوشه که از دنیا بیرون است
    آفتابی به سرم نیست
    از بهاران خبرم نیست
    آنچه می بینم دیوار است
    آه این سخت سیاه
    آن چنان نزدیک است
    که چو بر می کشم از سینه نفس
    نفسم را بر می گرداند
    ره چنان بسته که پرواز نگه
    در همین یک قدمی می ماند
    کورسویی ز چراغی رنجور
    قصه پرداز شب ظلمانی ست
    نفسم می گیرد
    که هوا هم اینجا زندانی ست
    هر چه با من اینجاست
    رنگ رخ باخته است
    آفتابی هرگز
    گوشه چشمی هم
    بر فراموشی این دخمه نینداخته است
    اندر این گوشه خاموش فراموش شده
    کز دم سردش هر شمعی خاموش شده
    یاد رنگینی در خاطرمن
    گریه می انگیزد
    ارغوانم آنجاست
    ارغوانم تنهاست
    ارغوانم دارد می گرید
    چون دل من که چنین خون ‌آلود
    هر دم از دیده فرو می ریزد
    ارغوان
    این چه راز ی است که هر بار بهار
    با عزای دل ما می آید ؟
    که زمین هر سال از خون پرستوها رنگین است
    وین چنین بر جگر سوختگان
    داغ بر داغ می افزاید ؟
    ارغوان پنجه خونین زمین
    دامن صبح بگیر
    وز سواران خرامنده خورشید بپرس
    کی بر این درد غم می گذرند ؟
    ارغوان خوشه خون
    بامدادان که کبوترها
    بر لب پنجره باز سحر غلغله می آغازند
    جان گل رنگ مرا
    بر سر دست بگیر
    به تماشاگه پرواز ببر
    آه بشتاب که هم پروازان
    نگران غم هم پروازند
    ارغوان بیرق گلگون بهار
    تو برافراشته باش
    شعر خونبار منی
    یاد رنگین رفیقانم را
    بر زبان داشته باش
    تو بخوان نغمه ناخوانده من
    ارغوان شاخه همخون جدا مانده من
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  6. #336
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    ز هم گریختیم.


    و آن نازنین پیاله دلخواه را ؛ دریغ


    بر خاک ریختیم!


    جان من و تو تشنه پیوند مهر بود؛


    دردا که جان تشنه خود را گداختیم !


    بس دردناک بود جدایی میان ما ؛


    از هم جدا شدیم و بدین درد ساختیم .


    دیدار ما که آن همه شوق و امید داشت ؛


    اینک نگاه کن که سراسر ملال گشت .


    و آن عشق نازنین که میان من و تو بود ؛


    دردا که چون جوانی ما پایمال گشت !


    با آن همه نیاز که من داشتم به تو ؛


    پرهیز عاشقانه من ناگزیر بود .


    من بارها به سوی تو بازآمدم ؛ ولی


    هر بار دیر بود !


    اینک من و تو ایم دو تنهای بی نصیب ؛


    هر یک جدا گرفته ره سرنوشت خویش .


    سرگشته در کشاکش طوفان روزگار ؛


    گم کرده همچو آدم و حوا بهشت خویش !

    هوشنگ ابتهاج
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  7. #337
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    خواب

    با گریه می نویسم
    از خواب
    با گریه پا شدم
    دستم هنوز
    در گردن ِ بلند ِ تو
    آویخته ست
    و عطر ِ گیسوان ِ سیاه ِ تو
    با لبم
    آمیخته است
    دیدار شد میسر و ...
    با گریه پا شدم
    ه.ا.سایه
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  8. #338
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    شب فرو می افتاد
    به درون آمدم و پنجره ها را بستم
    باد با شاخه در آویخته بود
    من در این خانه ی تنها تنها
    غم ِ عالم به دلم ریخته بود
    ناگهان حس کردم
    که کسی
    آنجا بیرون در باغ
    در پس ِ پنجره ام
    می گرید ...
    صبحگاهان
    شبنم
    می چکید از گل ِ سیب

    ه.ا.سایه
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  9. #339
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    نازنین آمد و دستی به دل ما زد و رفت

    پرده ی خلوت اینغمکده بالا زد و رفت

    کنج تنهایی ما را به خیالی خوش کرد

    خواب خورشید به چشم شب یلدا زد و رفت

    درد بی عشقی ما دید و دریغش آمد

    آتش شوق درین جان شکیبا زد و رفت

    خرمن سوخته ی ما به چه کارش می خورد

    که چو برق آمد و در خشک و تر ما زد و رفت

    رفت و از گریه ی توفانی ام اندیشه نکرد

    چه دلی داشت خدایا که به دریا زد و رفت

    بود ایا که ز دیوانه ی خود یاد کند

    آن که زنجیر به پای دل شیدا زد و رفت

    سایه آن چشم سیه با تو چه می گفت که دوش

    عقل فریاد برآورد و به صحرا زد و رفت

    ه.سایه
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  10. #340
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    دلت را خانه ما کن مصفا کردنش با من
    به ما درد دل افشا کن مداوا کردنش با من
    اگر گم کرده ای ای دل کلید استجابت را
    بیا یک لحظه با ما باش پیدا کردنش با من
    اگر درها به رویت بسته شد دل بر مکن بازآ
    در این خانه دق الباب کن وا کردنش با من
    به من گو حاجت خود را اجابت می کنم آنی
    طلب کن آنچه می خواهی مهیا کردنش با من
    چو خوردی روزی امروز مارا شکر نعمت کن
    غم فردا مخور تامین فردا کردنش با من
    به قرآن آیه رحمت فراوان است ای انسان
    بخوان این آیه را تفسیرو معنا کردنش با من
    بیا قبل از وقوع مرگ روشن کن حسابت را
    بیاور نیک و بد را جمع ومنها کردنش با من
    اگر عمری گنه کردی مشو نومید از رحمت
    تو توبه نامه را بنویس امضا کردنش با من
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 34 از 51 نخستنخست ... 2430313233343536373844 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/