( زندگی قانون مند کائنات از حرکت بر روی زمین تا انبساط عالم بر پایه ی تغییر درجه حرارت )
عامل اصلی حرکت و زندگی اختلاف درجه حرارت می باشد
نظری کلی به حرکت درطبیعت نشان می دهد:
1- چنانکه معلوم است گرماآب دریارا تبخیر می کند.سپس بخارآب سبب ریزش برف وباران می شود یعنی اختلاف درجه حرارت آب را ازگودیهای زمین به مرتفعات میرساند. ازآنجا جریان دیگری به سوی دریارفته درمسیرخود اشیاء رابه حرکت درمی آورد که بشرهم ازنیروی محرکه آن استفاده می کند.
2- جریانهای آب گرم مانندگلف استریم که ازمنطقه حاره به طرف قطب جاری است وباعث تغییرآب وهوای نواحی وسیعی می شود همچنین جریانهای آب سرد که درکف اقیانوسها ازحدود قطب به نواحی گرم درحرکتند به سبب تغییرحجم آب به علت اختلاف درجه حرارت به وجود می آیند.
3- هوای سرد و سنگین هوای گرم وسبک را به بالاتر رانده جای آن رامی گیرند. این حرکت ایجاد باد و طوفان می کند که آن به نوبه خود امواج دریا ، شنهای صحرا، ابرها ودرختان وگیاهان را به جنبش درمی آورد.
بنابراین سبب پیدایش حرکات طبیعی مذکور تغییرحجم هوابه علت اختلاف درجه گرماست.
4- خردشدن سنگها به سبب یخبندان وزلزله که سبب اصلی آن نفوذ ورسیدن آب به نزدیکی قسمت ها وشکافهای مربوط به هسته مذاب زمین وتبخیر ناگهانی آن است یابه علل معروف دیگر مظهردیگری ازحرکت است که به سبب تغییرحجم دراثر اختلاف درجه حرارت است.
5- پرتاب شدن گلوله اسلحه گرم وحرکت ماشین بخار وموتور دیزل وجت وغیرآنها همگی به سبب زیادشدن حجم ماده به علت بالارفتن درجه گرماست.
علت ازدیادحجم مواد منفجره و بنزین و غیره را واکنشهای شیمیایی و اکسیداسیون دانسته اند ولی به این حقیقت توجه شود که گازکربنیک بخارآب و سایر گازهای حاصله ازاحتراق و انفجار را با پایین آوردن درجه حرارت میتوان به مایع وجامد تبدیل کرد وبدین وسیله حجم آنها را به حجم ماده منفجره یا محترقه به اضافه حجم اکسیژن مایع رساند معلوم میشود که عامل و علت ازدیاد حجم حرارت است.
-حرکات منظومه شمسی نیز ناشی ازتغییر حجم ماده به علت اختلاف درجه حرارت است:
یک نیمکره زمین پیوسته رو به خورشید است .تابش آفتاب آب اقیانوس ها وهوای جو را گرم کرده سبب انبساط آنها می شود در نتیجه به سطح آب وجو می افزاید . با لعکس در نیمکره دیگر سطح آب و هوا به منتهای تراکم رسیده و سطح آنها از همه جا پائین تر است زیرا در حدود 12 ساعت در سایه ی زمین قرار داشته اند. با لعکس در قاچی که نزدیک غروب است مواد سیال سطح زمین حداکثر انبساط را یافته وسطح آنها بالاتر از قسمت های دیگر است .
نیروی جاذبه ی زمین و حرکت وضعی و کرویت آن ایجاب می کند که سطح آبها و جو تقریبا کروی و به اصطلاح مستوی باشد به این جهت همیشه مقداری از آب وهوای قاچ مغرب به نواحی دیگر زمین رفته و قاچ مشرق قدری آب و هوای اضافی به دست می آورد (سبب تمایل به غربی _شرقی بودن جهت عمومی بادها و جریانهای دریائی یعنی موافقت با حرکت وضعی زمین نیز همین امر است . زیرا آب و هوای قاچ مغرب به علت ازدیاد حجم اکثرا به سمت نیمکره تاریک که حجم مواد سیال آن به سرعت رو به کاهش می رود جریان می یابند . بدیهی است که فشار ناشی از این حرکت خاصه هنگام برخورد به کوهها و سواحل نیز در حرکت وضعی زمین موثر است .این تمایل و اصولا انقباض وانبساط آبها در طی شبانه روز در جزر و مد دریا ها عامل اساسی است ظاهرا" آب در وسط اقیانوس ها چندان نوسان ندارد بلکه برخورد اثر جزر و مد به سواحل آن را شدید و با اختلاف زیاد نمایش می دهد.) در نتیجه جرم قاچ شرقی زیاد تر شده و بیشتر جذب خورشید می گردد . در حالیکه در قاچ غربی به علت کاهش جرم کمتر تحت تاثیر نیروی جاذبه خورشید است و نسبت به سایر قاچها از خورشید دور می شود .(چنان که قطعه چوب عکس جاذبه زمین از کف آب بالا می آید.) به این ترتیب حرکت وضعی زمین از تغییر حجم و تغییر جرم (سنگین وسبک شدن ) قاچهای آن به علت اختلاف درجه حرارت بوجود می آید .
چون در سطح ماه سیاله نیست یا مقدارآن ناچیز است این کره حرکت وضعی دیگری غیر از حرکت تابعه انتقالی ندارد . یعنی یا به علت آنکه نیمکره مقابل زمین جرم بیشتری دارد یا صرفا به سبب آنکه به زمین نزدیکتر است یا به هر دو جهت بیشتر از نیم کره ی دیگر جذب شده همیشه مقابل زمین قرار می گیرد همین امر سبب حرکت وضعی ماه می شود که با حرکت انتقالی آن مساوی است .
از اینجا دانسته می شود در سطح کرات منظومه ی شمسی که حرکت وضعی دارند ماده یا مواد سیال موجود است .
حرکت وضعی زمین خود به خود به علت چرخش نخستین و به سبب عدم برخورد به مانع دانسته اند ولی اگر کمی دقت کنیم معلوم خواهد شد درآن قاچ زمین که مقابل خورشید وهنگام ظهر است نیروی جاذبه ی خورشید بیشتر اثر دارد زیرا به آن نزدیک تر است واین وضع چون دائمی است سبب کاهش سرعت گردش زمین شده مانند ترمز خفیف در مدتی طولانی که موجب باز ایستادن آن از دوران می گردد.
بنابراین زمین دارای نیروی محرکه ای است که بر تمایل به سکون فزونی داشته وباعث حرکت وضعی است.
پیدایش ودوام حرکت انتقالی این گونه است :چون قسمت های مختلفه کره زمین دارای جرم های متفاوت اند اثر جاذبه ی خورشید روی آن قسمت ها یکسان نخواهد بود .به طور کلی از دو نیمکره ی زمین آنکه تقریبا بین ساعت 21 و 9 صبح قرار دارد سنگین تر از دیگری است (جرم بیشتری دارد ) لذا بیشتر جذب خورشید شده برنیمکره ی دیگر فشار می آورد عکس العمل نیمکره سبک در برابر این فشار باعث پرت شدن زمین در جهتی تقریبا عمود برجهت جاذبه وموافق جهت نیروی گریز از مرکز می شود یعنی منتجه اثر نیروی جاذبه بر قسمتهای مختلفه کره در جهتی تقریبا موافق جهت نیروی گریز از مرکز است وچون وضع زمین در قبال خورشید از جهت اختلاف جرم دو نیمکره و قسمتهای مختلفه ی آنها تقریبا ثابت است جهت حرکت به مدار تبدیل می شود .ضمنا هر وقت زمین بخواهد قدری از خورشید دور شود بواسطه ی کاهش اثر نور وحرارت جرم دو نیمکره کمتر شده سبب کند شدن حرکت در مسیر و نتیجتا کاستن نیروی گریز از مرکز و نزدیکی مجدد زمین به خورشید می شود . عکس این وضع بر سرعت حرکت انتقالی افزوده ونیروی گریز از مرکز را بیشتر می کند در نتیجه زمین در مدار معین ( بیضی که دارای حضیض و اوج هست ) به دور خورشید میگردد.
شکل خاص مدار زمین هم به علت تغییر نسبت جرم دو نیمکره در طی سال است . حرکت انتقالی ماه به دور زمین نیزبه سبب اختلاف اثر جاذبه زمین بر قسمتهای مختلفه آن کره است . به طور کلی نیمکره نزدیک به زمین بیش از نیمکره ی دیگر جذب می شود . منتجه نیروها باعث پرت شدن ماه تقریبا در جهت نیروی گریز از مرکز خواهد شد یعنی ماه می خواهد از زمین دور شود ولی چون وضع آن در قبال زمین ثابت است و همیشه همان نقطه ی آن در امتداد خط مرکز ماه _مرکز زمین قرار دارد جهت حرکت به مقداری تبدیل میشود که مقدار فاصله با خورشید و منتجه اثر جاذبه ی زمین وخورشید شکل خاص آن را تعین می کند .
به نظر نویسنده حرکات وضعی و انتقالی( خود به خود) در هر جایی ناشی از همین قانون کلی فیزیکی است .
پیدایش فصول چهار گانه و ثابت ماندن محور زمین با تمایل معین نسبت به سطح مدار آن بدین سبب است : آب در چهار سانتی گراد به حداکثر سنگینی می رسد و در طرفین این درجه سبک می شود. در نقطه ی اعتدال ربیعی مقدار یخ ها .آبهای سنگین( در حدود 4 درجه ) وآب های گرم در دو نیمکره ی شمالی وجنوبی به حال تعادل است سپس یخهای قطب شمال تدریجا ذوب شده بر مقدار آب سنگین ( نزدیک به 4 سانتی گراد) می افزاید بدین سبب نیمکره ی شمالی و تمایل آن به خورشید به حد اکثر می رسد از آن پس به وسیله ی فزونی آب های گرم (زائد بر 4 سانتی گراد) در این نیمکره تمایل آن به خورشید کاهش می یابد تا آنکه مجددا در نقطه ی اعتدال تعادل برقرار میشود.
در پاییز وزمستان همین وضع برای نیمکره ی جنوبی پیش می آید یعنی در اول دی ماه قطب جنوب به جانب خورشید سبب سنگینی آن به حداکثر می رسد همچنین فزونی بارندگی در زمستان وبهار بر خشکی های نیمکره ی شمالی در ازدیاد جرم این نیمکره و تمایل به خورشید مؤثر است.
در حالی که در تابستان و پائیز به علت تبخیر.جرم خشکی ها ودریاچه ها ورود های نیمکره ی شمالی تقلیل می یابد.بدین ترتیب تمایل محورزمین همیشه نسبت به سطح مدارآن تقریبا" ثابت می ماند. ظاهرا"تعادل نیروی جاذبه درفضای بزرگ (کهکشانها) درایجاداین میل ثابت اثرناچیزی دارد . درپیدایش و ثابت ماندن قطبین زمین چنانکه یکی ازاقایان قضات کشف نموده است کمی تغییردرجه حرارت درشبانه روز نواحی قطبی موثر بوده است.ولی وضع نسبتا"ثابت فعلی قطبین به این جهت است که قوه جاذبه خورشید در نواحی استوایی زمین که دارای جرم بیشتری است تاثیرزیاد تری دارد. لذا ناحیه استوایی تقریبا"(با انحرافی که فوقا"علت آن ذکرشد)درسطح مدارزمین قرارگرفته است.
دورشدن کهکشان ها واجرام آسمانی ازهم دیگرنیز به عقیده وی انبساط جهان بزرک به علت تشعشع وگرما است.واساسا" اگرتشعشع وگرما نبود کلیه اجرام درمرکزجهان بدون هیچ گونه حرکتی روی هم متراکم می شدند.
به این ترتیب ثابت می شود که تغییردرجه گرما عامل اصلی کلیه حرکات غیرحیاتی است.به نظر وی قانون انبساط به سبب گرما و انقباظ دراثرسرما کلی و بلا استثناء است .
مقاله نوشته ضیاء الدین رضوی خسروانی ازکتاب حرکت وزندگی
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)