با چند دختر جوان رابطه خیابانی داشتم و آنها را با وعده های دروغین خام كرده بودم. من همیشه نصیحت های مادرم را به مسخره می گرفتم و می گفتم مرا به حال خود بگذارید تا روزهای خوش جوانی ام را سپری كنم و ...! اما راست می گویند كه دست روی دست بسیار است چون با موضوعی روبه رو شدم كه فهمیدم پاكی و عفت بهترین و گران بهاترین گوهر وجود آدمی است.به گزارش مشرق به نقل از روزنامه خراسان، پسر جوان در دایره اجتماعی كلانتری جهاد مشهد گفت: سرتان را به درد نیاورم من و ۲تن از دوستانم با پول تو جیبی كه در اختیار داشتیم هر روز در خیابان ها به دنبال دختران و زنان بزك كرده ای راه می افتادیم كه درصدد بودند جیب هایمان را خالی كنند.
حدود ۲هفته قبل، یكی از دوستانم با آب و تاب برایم تعریف كرد كه با دختری باكلاس آشنا شده است و ارتباط زیادی باهم دارند. دوستم با این حرف ها مرا نیز وسوسه كرد تا از آن دختر خانم سوءاستفاده كنم. او یك روز با آن دختر قرار گذاشت و مرا نیز در ویلای پدرش مخفی كرد طبق نقشه ای كه در سر داشتیم قرار بود وقتی آن دختر جوان به داخل باغ آمد من نیز ...!
پسر جوان نفس عمیقی كشید و با حالتی تاسف بار افزود: داخل باغ منتظر دختر خانم بودیم كه دوستم گوشی تلفن همراه خود را روشن كرد و گفت: از ارتباط خود با آن دختر فیلمبرداری كرده است. در این لحظه با لبخندی گوشی را از دست او قاپیدم تا آن تصویر كثیف را ببینم اما وقتی دقیق نگاه كردم متوجه شدم آن دختر جوان خواهر خودم است كه ...! كنترل خودم را از دست دادم و بدون آن كه چیزی بگویم با دوستم درگیر شدم.
من او را حسابی كتك زدم. دوستم نیز مقاومت می كرد و با میله ای كه در دست داشت آن چنان ضربه ای به بدنم زد كه استخوان دستم خرد شد و دچار مشكل جدی شدم. الان دست راستم از كار افتاده است و حس و حركتی ندارد.
پسر جوان قطرات اشك را از روی صورتش پاك كرد و گفت: حالا می فهمم دخترانی كه طعمه هوس های شیطانی من شده اند خانواده دارند و بی احترامی به ناموس مردم یعنی زیرپا گذاشتن ناموس خود آدم! من از تمام جوان ها خواهش می كنم غیرت داشته باشند و ایام جوانی خود را با گناه و معصیت آلوده و سیاه نكنند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)