الهه های باستان

همان گونه که در مطالب قبل گفته شد صور فلکی هر کدام دارای داستان و افسانه هایی هستند که از نحوه ورود آن ها به آسمان حکایت می کند. در اغلب این داستان ها از اساطیر یونان و الهه های باستان نام برده می شود که در اکثر مواقع برای ما ناآشنا هستند. در این نوشته قصد داریم شما را چند تن از این اساطیر و الهه ها آشنا سازیم.


n 1
اجداد ایزدان

بنابر افسانه ها، اجداد ایزدان، به طور مرموزی از شوربای نخستین در کائنات پدید آمدند. یونانیان گایا و اورانوس را والدین ایزدان ازلی می دانند. در حقیقت گایا همان زمین بارور است و اورانوس آسمان پرستاره که در اثر ازدواج این دو ایزد بدوی، تیتان ها و سیکلوپ ها متولد شدند و حاصل ازدواج ایزدان تیتانی، نامیرایان المپی بودند.

تیتانیان نخستین نسل از ایزدان یونان محسوب می شدند که شش تا از آنها مونث و شش تای دیگر مذکر بودند، نام ایشان به این ترتیب است: کرونوس، کوئوس، اقیانوس، هیپریون، کریوس، ایاپتوس، منموزین، رئا، تیا، فوئبه، تتیس و تمیس.

تیتان ها بسیار جنگجو بودند. آن ها بر سر تصاحب جهان آنقدر با یکدیگر مبارزه کردند تا در نهایت کرونوس توانست با غلبه بر سایر رقبا، یگانه حکمران زمین پناور گردد. در این رابطه داستان دیگری هم وجود دارد که طبق آن اورانوس از ترس این که مبادا فرزندانش جایگاه وی را تصاحب کنند آن ها را در دنیای زیرین به غل و زنجیر اسارت می کشد تا این که کرونوس چهره ای انقلابی به خود گرفت و به کمک گایا مادر دلسوزش با وارد آوردن ضرباتی به اورانوس او را مجروح کرده به جای وی بر تخت فرمانروایی نشست. کرونوس یا یکی از خواهران خود به نام رئا ازدواج کرد و صاحب شش فرزند شد سه تن از آنها پسران وی به نام های زئوس، پوسایدون و هادس و سه تن دیگر به نام های هرا، دمیتر و هستیا دختران او بودند.

کرونوس نیز همچون پدر ترس از کف دادن مقام و مرتبه اش را داشت او حتی خوابی در همین مورد دیده بود و هاتف معبد به او گفت که روزی فرزندش گوی فرمانروایی را از او خواهد ربود. به همین دلیل کرونوس تمام فرزندانش را در همان لحظه زاده شدن می بلعید، تا این که رئا همسر وی، زئوس را مخفیانه در کوه اژوم به دنیا آورد و به دست گایا، مادر خود سپرد و به جای زئوس، سنگی به کرونوس نشان داد.
اساطیر باستان

زمانی سپری شد و زئوس مردی قدرتمند و جوان گردید و سودای انتقام در سر پروراند. گویا متیس، دختر اقیانوس، معجونی ساخته و کرونوس از آن خورده به این ترتیب فرزندان بلعیده شده را بالا می آورد. پس از آن کرونوس با زئوس وارد مبارزه شد و همه قدرت و دارایی اش را به این ایزد جوان و دلاور باخت و به جهان زیرین سرنگون شد. همچنین زئوس با سلاح آتشین خود، آذرخش، عموهایش، تیتان ها را مغلوب قدرت خود ساخته و آن ها را در عمق زمین مدفون می کند. به این ترتیب دوره ایزدان المپی آغاز می گردد. ایزدان عالی رتبه المپ مجموعا 12 تن بودند که مورد پرستش یونانیان باستان و دارای جایگاه والایی بودند، اما در کنار آنها ایزدانی کم اهمیت تر نیز به چشم می خوردند.
زئوس

زئوس فرزند کرونوس، تیتان بزرگ بود. او پدرش را سرنگون کرد و بزرگ ایزدان شد. او فرمانروای آسمان و زمین و باران بود و اسلحه اش، آذرخش را به سمت کسی پرتاب می نمود که او را نا خشنود می کرد. یکی از مواردی که او را بسیار خشمگین می کرد دروغگویی و پیمان شکنی بود. با وجودی که زئوس، هرا را به همسری برگزید به داشتن ماجراهای عشقی فراوان شهرت داشت.
پوسایدون

برادر زئوس و فرمانروای دریاها بود. دریانوردان و ماهیگیران از پرستندگان او به شمار می آمدندو پیش از سفرهای خطیر برای جلب حمایت او به معبدش رفته پس از نیایش برای کاهنان قربانی می کردند. اسلحه پوسایدون نیزه ای سه سر بود که می توانست جهان را بلرزاند و هر چیزی را در هم بشکند. او پس از زئوس قدرتمندترین خدا بود و طبیعتی ستیزه جو و حریص داشت.
هادس

برادر دیگر زئوس و فرمانروای مطلق دنیای خاموش زیرین و ارواح مردگان بود. همچنین او به علت داشتن ذخایر و معادن غنی آهن، خدای توانگری به شمار می آمد. او کلاه سحرآمیزی داشت که هر گاه آن را برسر می گذاشت ناپدید می شد و قلمرو فرمانروایی اش را به ندرت ترک می کردد. او در عین بی رحمی وسنگدلی ایزدی وفادار و عادل بود.
هرا

همسر زئوس و خواهر او بود. ایزد بانویی والا و بزرگ. او با نارضایتی به ازدواج با زئوس تن داد و همواره با او کشمکش داشت و همیشه از غرور بالای زئوس ناراحت بود. یک بار برای تنبیه زئوس با سایر ایزدان نقشه ای کشید و او را مسموم کرد و با هزار گره به تختی بست، اما بخت با زئوس یار بود و بریاروس، غول پنجاه سر و صد دست با دستان خود گره ها را گشود و بزرگ خود را رها نمود، به این ترتیب خشم زئوس همه جا را فرا گرفت، اما چون هرا قسم خورد که دیگر بر علیه شویش توطئه نچیند، زئوس او را بخشید.
معبد آپولون
دمیتر

آخرین خواهر زئوس بود و از دیگر ایزدان، کم اهمیت تر به حساب می آمد. او بانوی زراعت، کشاورزی و خاک حاصلخیز بود. او بر کار درو و عملیات کشاورزی نظارت داشت.
آپولون

پسر زیبای زئوس و لتو، ایزد آفتاب، شعر و موسیقی و راستگویی بود. آپولون با مهارت بسیار چنگ طلایی را می نواخت و ایزدان المپ نشین را با نوای زیبای چنگ شاد می کرد. او به مردم طب آموخت و همچنین خدای راستگویی بود و کسی نمی توانست به او دروغ بگوید. وظیفه مهم او این بود که ارابه چهار اسبی اش را کنترل کند و خورشید را در طول آسمان حرکت دهد.
منبع:تبیان