در كتاب زبدة القصص جلد 2 مسطور بود كه يك روز حضرت موسى (ع ) در كوه طور در مناجات خود عرضكرد: يااله العالمين (اى خداى جهانيان ) جواب آمد لبيك (يعنى نداى تو را پذيرفتم ) سپس عرض كرد يا اله المطيعين (اى خداى اطاعت كنندگان ) جواب آمد لبيك سپس عرضكرد يا اله العاصين (اى خداى گنهكاران ) اين دفعه سه بار شنيد لبيك ، لبيك ، لبيك .
حضرت موسى (على نبينا و آله و عليه السلام ) عرضكرد خدايا حكمتش چيست كه تو را به بهترين اسامى صدا زدم يك بار جواب دادى ، اما تا گفتم اى خداى گنه كارها سه بار جواب مرا دادى خطاب شد، اى موسى ، عارفان به معرفت خود و نيكوكاران به كار نيك خود و مطيعان به اطاعت خود اعتماد دارند، ولى گنهكاران جز به فضل من پناهى ندارند
اگر من آنها را هم از درگاه خود نا اميد گردانم به درگاه چه كسى پناهنده شوند.
چه شود گر بنمائى تو بسويم نظرى
بزدائى ز وفا درد وغم منتظرى
چه شود گر زره لطف پناهى بدهى
سركويت زكرم ، در صحن و در بدرى
من نه آنم كه كنم ترك تو وكوى ترا
نگهى كن بدل سوخته و چشم ترى
توطبيبىّ و بدست تو بود نسخه من
بهر ديدار تو هر سو بنمايم نظرى
درد من را تو دواگر نكنى گو كه كند
مى شناسم تو و غير از تو ندارم دگرى
آنقدر حلقه درب تو بكوبم شب و روز
آه و فرياد كنم تاكه جوابم بدهى
من كسى جز تو ندارم نگرد حال مرا
ده اجازه كه بكوى تو نمايم سفرى
از کتاب قصص التوابين يا داستان توبه كنندگان
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)