ایه :
خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَرِهِمْ غِشَوَةٌ وَ لَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ
ترجمه:
خداوند بر دلها و برگوش آنان مهر زده است و در برابر چشمانشان پردهاى است و براى آنان عذابى بزرگ است.
تفسیر:
مُهر بدبختى كه خداوند بر دل كفّار مىزند، كيفر لجاجتهاى آنان است. چنانكه مىخوانيم: «يطبع اللَّه على كلّ قلب متكبّر جبّار» [137]خدا بر دل افراد متكبّر و ستمپيشه، مهر مىزند. و در آيه 23 سورهى جاثيهنيز مىخوانيم: خداوند بر دل كسانى كه با علم و آگاهى به سراغ هواپرستىمىروند مهر مىزند. بنابراين مهر الهى نتيجهى انتخاب بدِ خود انسان است،نه آنكه يك عمل قهرى و جبرى از طرف خدا باشد.
مراد از قلب در قرآن، روح و مركز ادراكات است. سه نوع قلب را قرآن معرّفى مىكند: قلب سليم، قلب منيب و قلب مريض.
ويژگىهاى قلب سليم
الف: قلبى كه در آن جز خدا نيست. «ليس فيه احد سواه» [138]
ب: قلبى كه پيرو راهنماى حقّ، توبه كننده از گناه و تسليم حقّ باشد. [139]
ج: قلبى كه از حبّ دنيا، سالم باشد. [140]
د: قلبى كه با ياد خدا، آرام مىگيرد. [141]
ه: قلبى كه در برابر خداوند، خاشع است. [142]
البتّه قلب مؤمن، هم با ياد خداوند آرام مىگيرد و هم از قهر او مىترسد. «اذا ذُكر اللّه وَجِلَت قلوبهم» [143] همانند كودكى كه هم به والدين آرام مىگيرد و هم از آنان حساب مىبرد.
ويژگىهاى قلب مريض
الف: قلبى كه از خدا غافل است ولايق رهبرى نيست. «لاتطع من اغفلنا قلبه» [144]
ب: دلى كه دنبال فتنه و دستاويز مىگردد. «فاما الذين فى قلوبهم زيغ فيتبعون ما تشابه منه ابتغاء الفتنة» [145]
ج: دلى كه قساوت دارد. «جعلنا قلوبهم قاسية» [146]
د: دلى كه زنگ گرفته است. «بل ران على قلوبهم ما كانوا يكسبون» [147]
ه: دلى كه مهر خورده است. «طبع اللّه عليها بكفرهم» [148]
ويژگى قلب منيب
قلب منيب، آن است كه بعد از توجّه به انحراف وخلاف، توبه وانابه كرده و بهسوى خدا باز گردد. ويژگى بارز آن تغيير حالات در رفتار وگفتار انسان است.
خداوند در آيات قرآنى، نه صفت براى قلب كفّار بيان كرده است:
الف: انكار. «قُلوبُهم مُنكِرة» [149]
ب: تعصّب. «فى قلوبهم الحَميّة» [150]
ج: انحراف. «صَرفَ اللّه قُلوبهم» [151]
د: قساوت. «فَويلٌ لِلقاسيَة قلوبهم» [152]
ه : موت. «لا تَسمعُ المَوتى» [153]
و: زنگار. «بَل رانَ على قلوبهم» [154]
ز: مرض. «فى قلوبهم مَرض» [155]
ح: ضيق. «يجعلْ صَدره ضَيّقاً» [156]
ط: طبع. «طَبع اللّه عليها بكفرهم» [157]
قلب انسان، متغيّر است. لذا مؤمنان اينچنين دعا مىكنند: «ربّنا لاتزغ قلوبنا بعد اذ هديتنا» [158]خدايا! دلهاى ما را بعد از آنكه هدايت نمودى، منحرف مساز. امام صادق عليهالسلام مىفرمودند: اين جمله (آيه) را زياد بگوييد و خود را از انحرافاتدرامان ندانيد. [159]
137) مؤمن، 35.
138) نورالثقلين، ج4، ص57.
139) نهجالبلاغه، خطبه 214.
140) تفسير صافى.
141) فتح، 4.
142) حديد، 16.
143) انفال، 2.
144) كهف، 28.
145) آلعمران، 7.
146) مائده، 13.
147) مطففين، 14.
148) نساء، 155.
149) نحل، 22.
150) فتح، 26.
151) توبه، 127.
152) زمر، 22.
153) روم، 52.
154) مطففين، 14.
155) بقره، 14.
156) انعام، 125.
157) نساء، 155.
158) آلعمران، 8.
159) تفسير نورالثقلين، ج1، ص319.
نکته ها:
1- درك نكردن حقيقت، بالاترين كيفر الهى است. «ختم اللَّه على قلوبهم»
2- كفر و الحاد، سبب مهر خوردن دلها و گوشهاست. «الذين كفروا... ختم اللَّه»
3- در اثر كفر، امتيازات اساسى انسان (درك حقايق و واقعيّات) سلب مىشود. «الّذين كفروا... ختم اللَّه»
4- كيفر الهى، متناسب با عمل ماست. «الّذين كفروا... ختم اللَّه» جزاى كسىكه حقّ را فهميد وبر آن سرپوش گذاشت، آن است كه خدا هم بر چشم، گوش، روح وفكرش سرپوش گذارد. در واقع انسان، خود عامل بدبختى خويش را فراهم مىكند.امام رضا عليه السلام فرمود: مُهر خوردن، عقوبت كفر آنهاست. [160]
160) تفسير نورالثقلين، ج1، ص27.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)