ایه :
الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَمِمَّارَزَقْنَهُمْ يُنفِقُونَ
ترجمه:
(متّقين) كسانى هستند كه به غيب ايمان دارند و نماز را به پاى مىدارند و از آنچه به آنان روزى دادهايم، انفاق مىكنند.
تفسیر:
قرآن، هستى را به دو بخش تقسيم مىكند: عالم غيب [115]و عالم شهود. متّقين به كلّ هستى ايمان دارند، ولى ديگران تنها آنچه راقبول مىكنند كه برايشان محسوس باشد. حتّى توقّع دارند كه خدا را با چشمببينند و چون نمىبينند، نمىخواهند به او ايمان آورند. چنانكه برخى بهحضرت موسى گفتند: «لن نؤمن لك حتّى نَرى اللّه جهرة» [116] ما هرگز به تو ايمان نمىآوريم، مگر آنكه خداوند را آشكارا مشاهده كنيم.
اين افراد دربارهى قيامت نيز مىگويند: «ما هى الاّ حياتنا الدنيا نموت و نحيا و ما يهلكنا الاّ الدّهر» [117] جز اين دنيا كه ما در آن زندگى مىكنيم، دنياى ديگرى نيست، مىميريم و زنده مىشويم و اين روزگار است كه ما را از بين مىبرد.
چنين افرادى هنوز از مدار حيوانات نگذشتهاند و راه شناخت را منحصر بهمحسوسات مىدانند و مىخواهند همه چيز را از طريق حواسّ درك كنند.
متّقين نسبت به جهان غيب ايمان دارند، كه برتر از علم و فراتر از آن است.در درونِ ايمان، عشق، علاقه، تعظيم، تقديس و ارتباط نهفته است، ولى درعلم، اين مسائل نيست.
115) غيب به خداوند متعال، فرشتگان، معاد و حضرت مهدى عليه السلام اطلاق شده است.
116) بقره، 55.
117) جاثيه، 24.
نکته ها:
1- ايمان، از عمل جدا نيست. در كنار ايمان به غيب، وظايف و تكاليف عملى مؤمن بازگو شده است. «يؤمنون... يقيمون... ينفقون»
2- اساسىترين اصل در جهانبينى الهى آن است كه هستى، منحصر به محسوسات نيست. «يؤمنون بالغيب»
3- بعد از اصل ايمان، مهمترين اصل عملى، اقامهى نماز و انفاق است.«يؤمنون... يقيمون... ينفقون» (در جامعهى الهى كه حركت وسير الى اللّهدارد، اضطرابها و ناهنجارىهاى روحى و روانى و كمبودهاى معنوى، با نمازتقويت و درمان مىيابد و خلأهاى اقتصادى و نابسامانىهاى ناشى از آن، باانفاق پر و مرتفع مىگردد.)
4- برگزارى نماز، بايد دائمى باشد نه موسمى و مقطعى. «يقيمون الصلوة» [118]
5 - در انفاق نيز بايد ميانهرو باشيم. «ممّا رزقناهم» [119]
6- از هرچه خداوند عطا كرده (علم، آبرو، ثروت، هنر و...) به ديگران انفاق كنيم. «ممّا رزقناهم ينفقون» [120] امام صادق عليه السلام مىفرمايد: از آنچه به آنان تعليم دادهايم در جامعه نشر مىدهند. [121]
7- انفاق بايد از مال حلال باشد، چون خداوند رزق [122] هر كس را از حلال مقدّر مىكند. «رزقناهم»
8 - با انفاق كردن مغرور نشويم. اگر باور كنيم كه همه نعمتها از خداست، بهتر مىتوانيم قسمتى از آنرا انفاق كنيم. «ممّا رزقناهم»
118) يقيمون« فعل مضارع است و فعل مضارع دلالت بر استمرار و دوام دارد.
119) ممّا«، )مِن ما( است و يكى از معانى »مِن« بعض است. يعنى بعضى از آنچه روزى كردهايم )نه همه را( انفاق مىكنند.
120) در اينگونه موارد كلمه »ما« در ادبيات عرب به معناى هر چيز است.
121) بحار، ج 2، ص 17.
122) رزق«، به نعمت دائمى كه براى ادامهى حيات طبق احتياج دادهمىشود، اطلاق مىگردد و قيد تداوم و به اندازهى احتياج، آن را ازمفاهيمِ احسان، اعطاء، نصيب، اِنعام و حظّ، جدا مىكند. التحقيق فى كلماتالقرآن، ج4، ص 114.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)