تقدير چنين بود
که ما هر کدام بر صفحه اي بنشينم
و گاه گاهي که چشم هايمان به هم مي افتد
دل بر تنهايي هم بسوزانيم
در ناگزير بازي شطرنجي
که مي دانيم مات خواهيم شد
چگونه سر از فرمان برگيريم؟!
تقدير چنين بود
که ما هر کدام بر صفحه اي بنشينم
و گاه گاهي که چشم هايمان به هم مي افتد
دل بر تنهايي هم بسوزانيم
در ناگزير بازي شطرنجي
که مي دانيم مات خواهيم شد
چگونه سر از فرمان برگيريم؟!
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
بی تو یک روز در این فاصله ها خواهم
مثل یک بیت ته قافیه ها خواهم مرد
تو که نیستی همه ثانیه ها سایه شدند
سایه در سایه این ثانیه ها خواهم مرد
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
و من چقدر دلم میخواهد همه داستانهای پروانه هارا بدانم
که بی نهابت بار در شعله ها و شعر ها سوختند
تا سند سوختن نویسنده شان باشند .....
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
خداوندا! به دلهاي شكسته
به تنهايان در غربت نشسته
به آن عشقي كه از نام تو خيزد
بدان خوني كه در راه تو ريزد
به مسكينان از هستي رميده
به غمگينان خواب از سر پريده
به مرداني كه در سختي خموشند
براي زندگي جان مي فروشند
همه كاشانه شان خالي از قوت است
سخنهاشان نگاهي در سكوت است
به طفلاني كه نان آور ندارند ـ
سر حسرت ببالين ميگذارند
به آن « درمانده زن » كز فقر جانكاه ـ
نهد فرزند خود را بر سر راه
بآن كودك كه ناكام است كامش
ز پا ميافكند بوي طعامش
به آن جمعي كه از سرما بجانند
ز « آه » جمع، « گرمي » ميستانند
به آن بيكس كه با جان در نبرد است
غذايش اشك گرم و آه سرد است
به آن بي مادر از ضعف خفته ـ
سخن از مهر مادر ناشنفته
به آن دختر كه ناديدي گناهش
عبادت خفته در شرم نگاهش
به آن چشمي كه از غم گريه خيز است
به بيماري كه با جان در ستيز است
به داماني كه از هر عيب پاك است
به هر كس از گناهان شرمناك است ـ
دلم را از گناهان ايمني بخش
به نور معرفت ها روشني بخش
(مهدی سهیلی)
__________________
دلم میخواست بهت بگم تو خوابم نیا .
دیگه نمی خوام شب ها تو خوابم باشی.
من نمی تونم به تو تکیه کنم.....
من اشتباه کردم ودر سوگ اشتباه خویش می گریم.
من سزای دل شکسته ی تو را پس دادم.....
پر از ترنم باران شده نگاهت..
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
راستی اين همه چَرت و پَرتِ عجيبِ قشنگ
با ما چه نسبتی، چه ربطی، چه حرفی دارند؟
خدا شاهد است
يک شب از اين همه دريا که من گريستهام
شما تا دَمْدَمای همين دقيقه هم سَر نخواهيد کرد!
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
روزي كه به يارت همگي وقت گذشت---------------مستانه گذشت و دلت آگاه نگشت
امروز كه شد روز جدايي شما----------------------از داغ فراقش شده اي در دل دشت
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
نیستیم......
به دنیا می آییم.عکس یک نفره می گیریم!
بزرگ می شویم .عکس دو نفره می گیریم!
پیر می شویم .عکس یک نفره می گیریم......
وبعد ......دوباره باز
نیستیم........
حسین پناهی
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
چون فراموشي بيايد سوي ما؟------------------دل ز غربت ميسرايد ناله ها
حالت ما در پريشاني ببين-------------------لحظه اي از همدمي با ما نشين
خود ستاره بيند اين تنهائيم------------------------شب گواه اين دل شيدائيم
جاي نسيان نيست در خلوت مرا---------------زخم چركينم نمك پاشي چرا؟
__________________
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
خدایم ای پناه لحظه هایم صدایت میزنم بشنو صدایم
الهی در شب فقرم بسوزان
ولی محتاج نامردان نگردان
عطا کن دست بخشش همتم را
خجل از روی محتاجان نگردان
الهی کیفرم را می پذیرم
که از تو ذات خود را پس بگیرم
کمک کن که تا با نا حق نسازم
برای عشق و آزادی بمیرم
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
صدايت بشنود آن رب يكتا--------------------هماره ميرسد فيضش به هر جا
نياز ما همه بر ذات ايزد------------------------كه روزي بر همه هستي بريزد
مبادا رو به نامردان بياري-----------------------از آن سودي بجز خجلت نداري
در بخشش گشا از جود و همت---------------كه از آن حق نمايد بر تو رحمت
به هر خوب و بدي باشد سزايي----------------نبيني غير آن هرگز خطايي
به ياري دست همنوعان بگيريم---------------براي عشق و آزادي بميريم
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)