من هم مثلِ شما
نازکتر از گُل وُ
ناگفتهتر از سکوت،
بسيار شکستهام.
(آدم وقتی خيلی تنهاست
اول آرامآرام با خودش حرف میزند،
بعد ... بی که همسايهای بفهمد
شروع میکند به خواندنِ يک آوازِ خيلی دور،
خودش میداند اين حرفهای نزديک به دُرُشتیِ دريا
ممکن است برای فانوسِ شکستهی ساحلی
مشکل و معنای پوشيدهای پيش بياورد،
اما باز میخواند، میخواند، بلند هم میخواند
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)