صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 56789
نمایش نتایج: از شماره 81 تا 83 , از مجموع 83

موضوع: تفسير و مفسران

  1. #81
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    مقاله سيد جمال الدين درباره تفسير سيد احمدخان ؛ سيد جمال الدين اسدآبادى در يكى از تبعيدهاى خود كه در هند به سر مى برد، با سخنان و مقالات سيد احمدخان آشنا شد و با شمامه تيز خود به دهرى گرى يا اصالت طبيعى بودن او پى برد و به قول بسيارى از صاحب نظران ، رساله ((پنچريه )) را در رد او و همفكرانش نوشت . مقاله ويژه اى با عنوان ((تفسير و مفسر)) درباره اين تفسير دارد كه در آن آمده است : ((شنيدم كه شخصى در حالت كبر سن و كثرت تجربيات و سياحت ممالك فرنگ ، پس از كد و جهد، به جهت اصلاح جامعه اسلامى تفسيرى بر قرآن نوشته است ... و گمان بردم كه گمشده خود را يافته ام ؛ ولى چون تفسير به نظر(م ) گذشت (ديدم ) به هيچ وجه در راه ياد شده قدم نگذارده ، تنها همت خود را بر آن گماشته كه هر آيه اى كه در آن ذكرى از ملك و يا جن و يا روح الامين و يا وحى و يا جنت و نار و يا معجزه اى از معجزات انبيا (عليهم السلام ) مى رود، آن آيه را از ظاهر خود برآورده به تاءويلات بارده زنديقهاى قرون گذشته تاءويل نمايد. فرق همين است كه زنادقه سلف دانشمندانى بوده اند و اين مفسر بيچاره بسيار عوام است ؛ لهذا نمى تواند اقوال ايشان را هم بخوبى فراگيرد... و عجيب تر آن است كه اين مفسر، رتبه مقدسه الهيه نبوت را تنزل داده ، به پايه ((رفارمر))(1303) فرود آورده و انبيا (عليهم السلام ) را چون ((واشنگتن )) و ((ناپلئون )) و... گمان كرده است ...)).(1304)
    تذكر: شايد گفته شود كه روا نبود تا اين اندازه - درباره شناسايى افكار و عقايد سيد احمدخان - سخن به درازا كشيده شود! ولى بايد توجه داشت كه در واقع ، از شخص سيد احمدخان سخن نمى گوييم ؛ بلكه سخن از يك جريان است كه در جهان اسلام از همان زمان آغاز شده و همچنان به دست خودباختگان گوناگون - كه دست استعمار از وراى آن مشهود است - و هدف آن نيز جز سست كردن باورهاى دينى نيست تا زمينه براى سلطه استثمارگران فراهم گردد.
    لذا توجه دادن نسل حاضر به سرمنشاء اين گونه افكار و انديشه هاى به ظاهر نو ولى از پيش ساخته ، ضرورتى است كه وظيفه دينى و ملى ما آن را ايجاب مى كند. البته بر اين باوريم كه روشنفكران علاقمند به دين ، خود به اين حقيقت تلخ واقفند و در سايه عنايت الهى از گزند آفات مصون خواهند بود. والذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا و ان الله لمع المحسنين .(1305)
    2. الهداية والعرفان فى تفسير القرآن بالقرآن
    تفسير ديگرى بر همين منوال ولى مختصر كه شايد برگزيده تفسير سيد احمدخان هندى باشد، در نيمه قرن چهارده (حدود سال 1350 ق ) در مصر انتشار يافت كه اعتراض شديد علماى الاءزهر را برانگيخت و به دستور آنان هياءتى تشكيل شد و موارد نقض آن كتاب را آشكار ساخت . در تقرير اين هياءت آمده است : ((اين بيچاره خواسته است از راه مخالفت با مشهور، شهرتى كسب كند و تلفيقاتى بيخردانه سرهم بافته و خود را رسوا كرده است . در نتيجه اين تفسير با دستور دولت مصادره و به دست فراموشى سپرده شد.))(1306)
    اين تفسير با نام ((الهداية و العرفان فى تفسير القرآن بالقرآن ))، برگرفته شده از نام تفسير سيد احمدخان ، ظهور يافت و اسما و رسما روش تقليدى خود را نشان داد.
    استاد محمد حسين ذهبى بدون آنكه نامى از وى ببرد از اين تفسير گزارشى تهيه كرده (1307) كه خلاصه اى از آن را مى آوريم :
    ((در اين تفسير، پس از انتقاد شديد از شيوه تفاسير پيشين ، آمده است : قرآن ، خود مفسر خويشتن است و به بيرون از خود نيازى ندارد؛ جز واقعيتهايى كه قرآن با آن وفق مى دهد و سنت الهى در كون در نظام حاكم بر جامعه ، مويد آن است )). ذهبى مى گويد: ((وى با اين برداشت خودسرانه ، خواسته است رابطه ميان قرآن و سنت را كه با دستور الهى بايد همواره در كنار قرآن و بيانگر آن باشد، از هم بگسلاند و اءنزلنا اليك الذكر لتبين للناس ‍ مانزل اليهم و لعلهم يتفكرون .(1308)
    در اين تفسير، معجزات انبيا كلا دستخوش تاءويلات ناهمگون و غير منطقى قرار گرفته و در نهايت پديده اعجاز - به معناى معروف - انكار شده است .... دعوت انبيا را كه قرين صدق و حقيقت است و خود بزرگترين جنبه اعجاز نبوت را تشكيل مى دهد نيز انكار مى كند. درباره معجزات حضرت عيسى (عليه السلام ) آنجا كه خداوند مى فرمايد: اءنى قد جئتكم بآية من ربكم اءنى اءخلق لكم من الطين كهياءه الطير فاءنفخ فيه فيكون طيرا باذن الله و اءبرى الاءكمه والابرص و اءحيى الموتى باذن الله و اءنبوكم بما تاءكلون و ما تدخرون فى بيوتكم ان فى ذلك لاية لكم ان كنتم مومنين (1309) مى گويد: مقصود از طير (پرنده ) پرواز از سنگينى و ظلمات جهل ، به سوى سبكبالى و نور علم است ؛ ((اءكمه )) فاقد بصيرت و ((اءبرص )) رنگارنگ شدن بر خلاف فطرت است كه حضرت عيسى (عليه السلام ) با تعاليم عاليه خود، آنان را بصيرت مى بخشد و به فطرت اصيل باز مى گرداند و به اوج كمال به پرواز در مى آورد و مقصود از ((اءنبوكم ...)) آموزش تدبير خانه دارى است .(1310)
    درباره سخن گفتن عيسى در مهد (گهواره ) مى گويد: مقصود از ((مهد)) تمهيداتى است كه پيامبران در آغاز كار بدان دست مى زنند. و مقصود از ((كهلا)) (بزرگسالى ) همان دوران به ثمر رسيدن كوشش انبياست .(1311)
    درباره معجزات حضرت موسى (عليه السلام ) آنجا كه خداوند مى فرمايد: و اءوحينا الى موسى اذ استسقاه قومه اءن اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا(1312) مى گويد: شايد ((حجر)) نام جايى باشد كه به موسى دستور داده شد براى يافتن آب به آنجا حركت كند و مقصود از ((ضرب عصا)) همان كوبيدن راه است .(1313) منظور از رفتن موسى از ميان دريا، راه يافتن به مناطق خشكى اطراف دريا است (1314) و ((يد بيضا)) و اژدها شدن عصا، كنايه از غلبه ظهور حجت بالغه الهى است كه بر دست موسى جريان يافت ؛ يعنى دلايل و منطق قوى كه خداوند بر زبان جارى ساخت .(1315)
    درباره حضرت ابراهيم (عليه السلام ) و آتش نمرود مى گويد: خداوند او را با هجرت از آن ديار از وقوع در آتش نجات بخشيد.(1316)
    درباره حضرت داوود (عليه السلام ) آنجا كه خداوند مى فرمايد: و سخرنا مع داوود الجبال يسبحن والطير و كنا فاعلين (1317) مى گويد: مقصود از ((يسبحن )) همان آشكار كردن معادن است كه داوود با كاوش در دل كوهها، توانست صنعت رزمى ايجاد كند (=زره بسازد) و ((طير))، هر رونده تيزروى است كه در اختيار انسان قرار دارد؛ همانند اسب و قطار و هواپيما و جز آن ))(1318) ذهبى به طور فراگير به موارد ديگرى نيز پرداخته است .(1319) خداوند همگى را از شر اهريمن نفس نجات بخشد تا بيهوده در وادى وساوس ابليس گام ننهيم . ان الحكم الا لله عليه توكلت و عليه فليتوكل المتوكلون .(1320)
    تفسير بر حسب ترتيب نزول
    اخيرا، نوعى تفسير ارائه شده كه در آن ، ترتيب زمانى نزول قرآن رعايت شده است ؛ با اين گمان كه رعايت ترتيب نزول در فهم معانى آيات و پى بردن به مقاصد و اهداف نزول هر آيه يا هر سوره ، كاملا موثر است .
    اين نوع تفسير، بر اساس اين باور است كه ترتيب كنونى سور و آيات ، برخلاف ترتيب نزول آنهاست و بدين سبب بسيارى از مفاهيم قرآنى ، همچنان در پرده ابهام باقى مانده است و اگر ترتيب نزول رعايت مى شد، ممكن بود برخى از اين نارساييها وجود نداشته باشد؛ همان گونه كه مصحف امير مؤ منان (عليه السلام ) به دليل رعايت ترتيب نزول ، شامل آگاهيهايى است كه مصحف متداول فاقد آن است ؛ و به همين دليل است كه ابن سيرين از عكرمه نقل مى كند: ((اگر انس و جن گردهم آيند و بخواهند مصحفى همچون مصحف على (عليه السلام ) تنظيم دهند، نخواهند توانست )). ابن سيرين اضافه مى كند: ((هر اندازه كوشش كردم نتوانستم بر آن مصحف دست يابم )).(1321) ابن جزى كلبى - با اظهار تاءسف - مى گويد: ((اگر به دست مى آمد، هر آينه علم ارزنده و گسترده اى در آن يافت مى شد)).(1322)
    مطلب قابل تذكر اينكه : پى بردن به ترتيب نزول سور، كارى آسان و در دسترس است و چنانكه در بحث از نزول قرآن بيان كرده ايم تاريخ بخوبى آن را ضبط و ثبت كرده است .(1323) ولى رعايت ترتيب نزول سور، هيچگونه ارتباطى در فهم معانى آيات قرآن ندارد؛ زيرا همين اندازه كه معلوم باشد هر سوره ، مكى است يا مدنى ؛ در اوايل بعثت نازل شده يا اواخر آن ؛ در سالهاى نخست هجرت نازل شده يا اواخر آن ؛ و در كجا و درباره چه نازل شده است ؟ در فهم معانى آيات آن سوره موثر است ؛ چه سوره را در صدر كتاب تفسيرى خود قرار دهيم چه در ذيل آن ؛ در صدر و ذيل قرار گرفتن سوره - در نوشتار - ربطى به فهم معنا و درك مقاصد آن ندارد. عمده شناخت موقعيت نزولى سوره است ؛ هر كجاى مصحف بوده باشد.
    مثلا، در فهم معانى پنج آيه نخست سوره علق - كه در ثبت مصحف ، شماره 96 است - اگر آن را در آغاز كتاب تفسيرى قرارش دهيم چه تاءثيرى مى تواند داشته باشد؟! يا سوره برائت را كه در مصحف ، شماره 9 است ، در پايان تفسير قرار دهيم ؟! اين گونه تصرفات ، بيشتر به توهم مى ماند تا واقع نگرى .
    در عين حال ، دو تن از دانشمندان معاصر جهان عرب به اين گمان خود جامه عمل پوشانيده اند:
    1. نخست سيد عبدالقادر ملا حُويش آل غازى از مردم سوريه و دانشمندان آن ديار كه در نسب ، منتسب به سلسله ذريه طاهره امام موسى بن جعفر (عليه السلام ) است . او در سال 1355 تفسيرى بر اساس ترتيب نزول سوره ها نوشت . وى در مقدمه اين تفسير مى گويد: ((بايد قرآنى چون قرآن امام على - كرم الله وجهه - كه بر حسب نزول ، ترتيب يافته بود نوشت ؛ نه آنكه ادعا كنيم ، قرآن موجود توقيفى نيست و بايد نظم آن به هم بخورد، بلكه اين روش براى درك پيام قرآن و عرضه آن بر توده مردم با شناخت تاريخ نزول و اسباب نزول و آگاهى از مطلقات و مقيدات و ديگر خصوصيات آن ، آسانتر خواهد بود. من در تفسير اين روش را از ايشان (امام على عليه السلام ) برگزيدم و كسى در فوايد بسيار آن ، ترديد ندارد)).
    اين تفسير، در سه بخش تنظيم شده است ؛ دو بخش آن مخصوص ‍ سوره هاى مكى و يك بخش مخصوص سوره هاى مدنى است و با نام ((بيان المعانى )) در شش مجلد و براى اولين بار در سال 1384 در دمشق (مطبعه ترقى ) به چاپ رسيده است .
    2. نويسنده ديگرى نيز پس از وى و شايد همزمان با وى به اين روش دست زده است . او، عزت دروزه ، يكى از فلسطينيان متفكر و مبارز معاصر است كه سالهاى دراز با استعمارگران درگير بوده و سالها در زندان به سر برده است . تفسير وى به نام ((الحديث فى التفسير)) محصول يكى از همين زندانهاست . وى پس از آزاد شدن ، به تركيه رفت و آن را تنظيم و فراهم ساخت و به چاپ رساند. وفات وى در سال 1404 روى داد. تاريخ تاءليف كتاب ، 1380 و چاپ آن در سالهاى 1378 - 1381 در قاهره : دار احياء الكتب العربيه انجام شد.
    دروزه ، تفسير خود را - با همان گمان كه مفسر پيشين انديشيده بود - از سوره ((علق )) آغاز مى كند و در سوره ((نصر)) بدان پايان مى دهد.
    شايان ذكر است كه در اين دو تفسير - كه در جهت هدايت و بررسى مسائل اجتماعى حاضر در پرتو تعاليم قرآنى نوشته شده اند - چيز تازه اى كه دستاورد اين شيوه (روش ترتيب نزول ) باشد به چشم نمى خورد و همانگونه كه شيخ محمد عبده در ((تفسير المنار)) و مراغى و قاسمى در تفسيرهايشان ، با ديدى اجتماعى و بر اساس نيازهاى روز به تفسير پرداخته اند، در اين دو تفسير نيز با همان نظر ولى بدون هيچ تفاوتى در برداشت - و تنها بر حسب تفاوت در روش - عمل شده و مزيتى در آنها ديده نمى شود؛ لذا، اين روش - از نظر ما - بيش از تكلفى بى حاصل نيست .
    3. مهندس مهدى بازرگان (متوفاى 1373 ش ) از دايره ترتيب نزول سور، پا فراتر نهاده ، به حيطه ترتيب نزول آيات و گروه بندى آنها قدم گذاشته است . او تفسيرى تحليلى و تاريخى به نام ((پا به پاى وحى ))، براساس سير نزول قرآن نگاشته است . مهندس بازرگان ، افزون بر اسناد تاريخى ، با گروه بنديهاى آمارى و سبك شناسى به روش رياضى و تهيه جدولهايى از آيات قرآن - چنانكه نظريه مربوط به آن را در كتاب پيشينش ((سير تحول قرآن )) تبيين كرده - اين ترتيب را رعايت نموده است .
    اين تفسير، محصول بحثهاى تفسيرى وى در انجمن اسلامى مهندسان ، در دهه 1360 ش است . روش او در بيان مطالب بدينگونه است كه پس از آوردن جدولى از گروهى از آيات - كه در برابر هر واژه ترجمه ساده آن را نشان مى دهد - توضيحى مختصر، در دو بخش جداگانه مى آورد: بخش ‍ تدبر و بخش تفسير. در بخش نخست به تاريخ و شرايط نزول اشاره دارد و در بخش تفسير به واژه شناسى و توضيح كلمات و مفاهيم و پيامهاى تربيتى و هدايتى آيات مى پردازد.
    آنچه تاكنون از اين تفسير منتشر شده است قسمت نخست آن - مربوط به سال اول نزول وحى - است . اين تفسير توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، در سال 1374 ش منتشر شده است .(1324)
    همانگونه كه اشاره شد، مبناى كار مهندس بازرگان در اين تفسير، كتاب پيشينش ((سير تحول قرآن )) است كه به همت سيد محمد مهدى جعفرى تهيه و تنظيم و در سال 1355 ش چاپ و انتشار يافته است . اين كتاب كه شامل جدولها و منحنى هايى درباره نزول سوره ها و كوتاهى و بلندى سوره ها و آيات و عدد حروف و كلمات و آيات و جز آن است . به زعم نويسنده ، اين سير تحول نزول قرآن ، با سير تحول و رشد پيغمبر در توان تبليغ و استعداد آن حضرت در تلقى پيام و رساندن آن متناسب است .(1325) اين كتاب - همانند تفسير - در دو بخش تنظيم گرديده : بخش اول ، سير تحول لفظى (جمله بندى ) قرآن و بخش دوم ، سير تحول موضوعى (مطالب و احكام ) قرآن .(1326)
    ولى تمام اين دسته بنديها و نمودارهاى سير تحول و نزول قرآن ، بر پايه اى سست نهاده شده و از دايره حدس و گمان فراتر نرفته است ؛ عمده آنكه نويسنده ، مبناى كار خود را بر جدولى نهاده است كه اساسا فاقد اعتبار است و تنها نمودارى مجهول الهويه است كه در دوران قاجار در پايان ضميمه كشف المطالب قرآن به چاپ رسيده و معلوم نيست تنظيم كننده آن كيست و از كجا به دست آمده است . احتمالا كار يكى از قرآن پژوهان غربى زمان قاجار باشد. هر چه هست ، مشحون از اغلاط و اشتباهات علمى و تاريخى است و معلوم مى شود كه تنظيم كننده آن در مسائل قرآنى ناآگاه بوده است ؛ ولى اينكه چگونه فردى مانند مهندس بازرگان - با سوابق علمى درخشان - بدين جدول ناشناخته روى آورده و آن را الگو و مبناى كار خود قرار داده ، چيزى است كه در پرده ابهام قرار دارد!
    خود، چنين مى گويد: ((پيرامون مساءله برخورد انبيا با امم گذشته در سوره عنكبوت ، براى تكميل و تفصيل فهرست ، لازم شد آيات سوره هاى ديگر نيز مطالعه شود. در جمع آورى و مقابله آنها اين مساءله پيش آمد كه كدام دسته از آيات - مثلا از ميان آيات مربوط به حضرت نوح - بايد جلوتر و كدام عقبتر قرار گيرد؟ براى چنين كارى ، ناگزير بايد تاريخ يا لااقل ترتيب نزول سوره ها را بدانيم . اتفاقا در ضميمه قرآن (چاپ اسلاميه ) بعد از صفحات كشف المطالب و قبل از صفحات كشف الايات ، جدولى ديدم كه اين مشكل را حل مى كرد و يافتن چنين جدولى وسيله اى براى خيلى از مطالعات و استنباطات گرديد)).(1327)
    اكنون گزارش كوتاهى از اين جدول تخيلى :(1328)
    نخست آنكه سوره هاى مكى را نود سوره و سوره هاى مدنى را بيست و چهار سوره گرفته است ؛ در حالى كه به اتفاق اهل نظر، سور مكى 86 سوره و سور مدنى 28 سوره است .
    دوم آنكه سالهاى نزول سوره ها به گونه اى تعيين و تنظيم شده كه با هيچ صراط مستقيمى سازگار نيست ؛ چه رسد به آنكه در مستند آن - كه خيلى رسواست - بحث شود.
    مثلا سوره ((نصر)) را در شمار سوره هاى نازل شده در سال اول بعثت شمرده است ؛ در صورتى كه به اتفاق همه قرآن پژوهان ، آخرين سوره كاملى است كه در مدينه نازل شده و از پايان يافتن دوران رسالت پيغمبر اسلام خبر مى دهد و در شمارش ترتيب نزول ، يكصد و دومين سوره است ؛ در حالى كه در ثبت مصحف ، سوره يكصد و دهم است .
    سوره بقره ؛ شروع نزول آن در سال اول هجرت بود و در سال پنجم پايان يافت ؛ ولى او در اين جدول ، نزول كامل آن را در سال نهم پنداشته است ؛
    سوره انفال ، دومين سوره نازل شده در مدينه است كه پس از جنگ بدر در سال دوم هجرت نازل گرديد ولى در اين جدول ، سال هشتم هجرى ثبت كرده است ؛
    سوره رعد، مدنى است و شماره نزول آن ، 96 است . ولى نويسنده ، آن را در اين جدول ، مكى و دو سال پيش از هجرت قيد كرده است ؛
    سوره رحمان ، مدنى است و شماره نزول آن ، 96 ولى او در اين جدول سال چهارم بعثت ثبت كرده است ؛
    سوره آل عمران ، سومين سوره مدنى است ولى در اين جدول در آخرين سال هجرت قيد شده است .
    اين تفسير، از اين قبيل اشتباهات فاحش ، فراوان دارد.
    شگفت اينكه در اين جدول ، براى هر سال از سالهاى بعثت و هجرت نامى نهاده است كه روشن نيست آن را بر چه اساس و از كدام منبع گرفته است ؛ و برخى از آنها بسيار بى ربط است كه ملاحظه مى كنيد:
    سال اول بعثت : افتتاحيه ؛ دوم : استعلاميه ؛ سوم : دثاريه ؛ چهارم : واقعيه ؛ پنجم : احقافيه ؛ ششم : شورائيه ؛ هفتم : داووديه ؛ هشتم : لاميه ؛ نهم : طائيه ؛ دهم : فرقانيه ؛ يازدهم : سامريه ؛ دوازدهم : نحليه و سيزدهم : هوديه .
    سل اول هجرت : هجريه ؛ دوم : بدريه ؛ سوم : احديه ؛ چهارم : نظيريه ؛ پنجم : خندقيه ؛ ششم : حديبيه ؛ هفتم : خيبريه ؛ هشتم : فتحيه ؛ نهم : تبوكيه و دهم : وداعيه .
    سپس تعيين كرده كه در هر يك از اين سالها، چند سوره نازل گرديده است .
    تناسب و وجه تسميه در بيشتر اين سالها روشن نيست . عمده آنكه راسم جدول ، مدعى است كه اين سالها با چنين نامهايى خوانده مى شده ! اين مطلب را از چه كسانى و از كجا به دست آورده است ؟! از اين گذشته ، چرا مهندس بازرگان به چنين جدولى سرتاپا خيالى استناد كرده و آن را پايه تحقيقات علمى - قرآنى خود قرار داده است ؟! خود مى داند كه ((ان الطيور على اءشكالها تقع ))!
    البته ما نمى خواهيم كه از ارزش كار مهندس بازرگان بكاهيم . نوع كار با ارزش ‍ است و شناخت موقعيت و شرايط نزول هر آيه ، كمك موثرى در فهم محتواى آيه و پى بردن به اهداف و مقاصد عاليه آن است ؛ ولى اين چيزى است كه با رجوع به اسباب النزول - كه از طريق صحيح و معتبر رسيده باشد - به دست مى آيد و راه رسيدن به آن ، از قرائن و شواهد تاريخى و حديثى - براى پويندگان كوشا - باز است ، و براى دستيابى به آن ، به اين گونه تكلفات و ترسيم منحنى هاى فرضى نياز نيست .
    قرآن گفتارى است رسا و هر آيه آن حامل پيامى است كه همواره براى شايستگان قابل دريافت بوده و هست : هذا بيان للناس و هدى و موعظة للمتقين و به اين گونه تشكيلات پيچيده و مُعَقّد نيازى نداشته و ندارد؛ ((ره چنان رو كه رهروان رفتند)). ان علينا جمعه و قرآنه . فاذا قراءناه فاتبع قرآنه . ثم ان علينا بيانه .(1329)
    فصل چهاردهم : تفسير موضوعى
    همان گونه كه اشاره شد، از روزهاى نخست ، در كنار شيوه مرسوم ترتيبى ، شيوه ديگرى در تفسير ظهور يافت كه فراشمولى نبود و تنها بخشهايى از آيات قرآنى را مورد نظر قرار مى داد. به عبارتى ديگر اينگونه تفسير، تنها به موضوعات مطرح شده در قرآن توجه نموده و به تفسير و تبيين و دسته بندى و جمع آن پرداخته است ؛ و لذا آن را تفسير موضوعى نام نهاده اند و جز به مسائل دينى - در دو بعد معارف و احكام - و مسائل اجتماعى ، سياسى و اخلاقى - در دو بعد نظرى و عملى - به ديگر ابعاد كه جنبه لفظى دارند نپرداخته است .
    در حقيقت ، تفسير موضوعى تنها در رساندن پيامهاى قرآن كوشيده و به جنبه هاى فنى آن چندان كارى نداشته است ؛ مگر تا اندازه اى كه به موضوع بحث مربوط بوده است .(1330) اين روش بويژه امروزه يك ضرورت به شمار مى رود؛ زيرا جهان امروز در انتظار آن است كه پيامهاى قرآن را دريافت كند و تشنه به دست آوردن مسائل مطرح شده در اين كتاب آسمانى است ؛ تا ببيند چه گوهرهاى تابناكى را براى بشريت و براى ابديت به ارمغان آورده و كدام دريچه هاى سعادت را براى هميشه به روى انسانها باز كرده است ؟
    لذا بر مفسران توانا و عاليقدر است كه امروزه به پا خيزند و به اين درخواست بحق انسانهاى متعهد پاسخ مثبت دهند و پيامها و تعاليم عاليه قرآن را با سبكى شيوا و با قلمى رسا به جهانيان عرضه كنند.
    تفسير موضوعى دوگونه مى تواند باشد: يكى آنكه نخست يكايك مسائل مطرح شده در قرآن را بيرون آورند و سپس آيات مربوط به هر يك را جدا و در يكجا گرد آورده و با در نظر گرفتن مجموع آن آيات موضوع را بررسى كنند؛ لذا مسائل برگرفته از قرآن ، دسته بندى شده ، با نظمى طبيعى و به ترتيب ، مورد بحث قرار مى گيرند.
    در حقيقت ، اين گونه تفسير موضوعى ، پاى سخن قرآن نشستن و گوش ‍ فرادادن به آن است ، تا خود براى ما سخن گويد و پيام خود را برساند؛ و نقش ما تنها ثبت و ضبط پيامهاى دريافتى از قرآن است .
    روش ديگر آنكه مسائل را از متن واقعيت دريافت مى كنيم و نيازهاى واقع در متن حيات را بررسى و گردآورى مى كنيم ؛ سپس پاسخ آنها را از قرآن جستجو مى كنيم ؛ با اين باور كه قرآن ، همواره پاسخگوى نيازهاى روز ((و شفاء لما فى الصدور))(1331) است و در واقع ، با الهام گرفتن از نيازهاى ملموس حيات ، با قرآن به گفتگو مى نشينيم ؛ پرسشها را مطرح مى كنيم و پاسخ ‌هاى آن را از قرآن مى خواهيم ؛ دردهاى موجود را عرضه مى داريم و درمان آنها را از قرآن مى طلبيم .
    اين شيوه (شيوه دوم ) درست همان است كه مولا امير مؤ منان (عليه السلام ) دستور فرموده اند: ذلك القرآن فاستنطقوه ولن ينطق ؛ ولكن اءخبركم عنه : اءلا ان فيه علم ما ياءتى والحديث عن الماضى ودواء دائكم و نظم ما بينكم ؛(1332) اين قرآن است كه در اختيار شماست ؛ او را به سخن آوريد؛ او خود سخن نمى گويد. همانا به شما خبر مى دهم كه در قرآن ، دانستنى ها براى آينده ، فراوان است و از گذشته نيز تجربه ها مى آموزد؛ درمان دردهاى شما همواره در آن موجود و راه به هم پيوستن گسسته ها در آن مشهود است . كنايه از اينكه پاسخگوى تمامى نيازها و براى هميشه است .
    مقصود از ((استنطاق )) تعمق و تدبر در گفته هاى قرآن است كه با كنار هم گذاردن آيات مربوط، آنچه در حالت پراكنده ، گويا نبود، گويا مى شود. آن حضرت مى فرمايد: و ينطق بعضه ببعض و يشهد بعضه على بعض ؛(1333) برخى آيات كه خود بتنهايى گويا نيستند با قرآن گرفتن كنار آيات متناسب و مرتبط، گويا مى شوند؛ و برخى بر برخى گواه خواهد بود تا مفادشان بخوبى روشن و هويدا گردد.
    اين ، راهى است كه تفسير موضوعى - در شيوه دوم - مى پيمايد؛ گرچه شيوه نخست هم پرفايده و عام المنفعه است . لذا مى توان گفت : شيوه تفسير موضوعى ، شيوه اى است كه دقيقا مورد نظر شرع و پيشوايان دين است و به همين جهت آن را يك ضرورت شمرديم .
    ويژگيهاى تفسير موضوعى
    علاوه بر آنكه تفسير موضوعى ، امروزه يك ضرورت است ، ويژگيهايى دارد كه در تفسير ترتيبى كمتر مى توان يافت ؛ از جمله :
    الف ) والايى در هدف ؛
    هدف در تفسير ترتيبى فهم معانى قرآن است . در اين تفسير، مفسر، در برابر هر آيه نشسته مى كوشد تا به مدلول آن پى ببرد؛ با قطع نظر از آنكه آن مفهوم ، مورد نياز مخاطب يا پاسخگوى نياز روز باشد يا نباشد. بر خلاف تفسير موضوعى كه سعى دارد به ديدگاههاى قرآن در مسائل مورد نياز دست يابد و به عنوان نظريات وحيانى به مخاطبان عرضه دارد. بديهى است كه اين هدف از ارزش والايى برخوردار است .
    ب ) ژرف نگرى ؛
    در تفسير ترتيبى ، با توجه به گستره وسيع آيات و ابعاد مختلف آنها، مباحث متنوع و دامنه دارى مطرح مى گردد كه چون فراگيرند و بايستى سراسر قرآن را پوشش دهند، در حقيقت ، در آنها بحر طويلى مطرح است و نمى توان چندان درنگ و تعمق نمود. بر خلاف تفسير موضوعى كه درباره يك يا چند موضوع مرتبط با هم به بحث مى نشيند و شتاب ندارد و نمى خواهد هر چه زودتر به انتهاى قرآن برسد؛ زيرا چنين تعهدى ندارد و تا هر جا كه شرايط فراهم بود پيش مى رود. بنابراين ، در تفسير ترتيبى گرچه فراگير است ، علوم و معارف قرآنى به طور اجمال و احيانا سطحى مورد بحث قرار مى گيرد؛ اما در تفسير موضوعى ، ژرف نگرى و عمق انديشه حكمفرماست . بنابراين موضوع تفسير، به شيوه ترتيبى ، موضوعى وسيع ولى تا اندازه اى سطحى است و در تفسير موضوعى محدود اما عميق است .
    next page

    fehrest page


    back page

  2. #82
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    next page

    fehrest page


    back page

    ج ) نقش اثباتى ؛
    در تفسير ترتيبى مفسر در نقش مخاطبى ساده كه پيش روى استاد زانو زده است ، تنها مستمع و شنونده است و بدون هيچ پيش فرضى آنچه را قرآن مى گويد مى شنود؛ قرآن اعطا مى كند و مفسر مى پذيرد؛ اما در تفسير موضوعى مفسر تنها شنونده نيست ؛ بلكه در نقش يك همسخن و هم بحث با قرآن سخن مى گويد و با آن محاوره مى كند؛ مفسر از قرآن مى پرسد و قرآن پاسخ مى دهد. موضوع فرضيه ها را بر قرآن عرضه مى كند و نظر قرآن را درباره آنها جويا مى شود و پس از پاسخ اوليه ، دوباره آن را مطرح مى كند و پاسخ ديگر مى طلبد و - به تعبير ديگر - مفسر موضوعى ، قرآن را به استنطاق مى كشد تا موضوع كاملا روشن شود.
    تذكر:
    اساسى ترين شرط در تدوين تفسير موضوعى ، تنها به قرآن رجوع كردن و از ديدگاههاى آن باخبر شدن است .
    چنانكه گفتيم ، انگيزه تفسيرنويسى به شيوه موضوعى ، رسيدن به دريافتهاى قرآنى است كه پاسخگوى نيازهاى جامعه باشد؛ لذا بحث در تفسير موضوعى كاملا قرآنى است ؛ گرچه احيانا براى تبيين مفاد و شرح مراد كلام الله ، از عقل و نقل هم استفاده شود؛ ولى نكته مهم و محط نظر در بحث ، تنها بهره گيرى از قرآن است .
    با اين وصف مشاهده مى شود كه برخى ، مباحث اسلامى را كه گاه در آن به آياتى نيز استناد شده است ، تفسير موضوعى به حساب مى آورند؛ در حالى كه جنبه فراشمولى دارند و در آنها، تنها نظر قرآن خواسته نشده است ؛ بنابراين بايد چنين مباحثى را از مسائل اسلامى به شمار آورد، نه تفسير موضوعى كه جنبه اختصاصى دارد.
    انواع تفسير موضوعى
    تفسير موضوعى به صورتهاى گوناگون ، هميشه مطرح بوده و صاحبنظران همواره در پى مطرح ساختن مواضيع قرآنى بوده اند و كم و بيش بر حسب نيازهاى روز در اين راه گام نهاده اند. فقها از پيشگامان انجام تفسير موضوعى - البته به صورت يك بعدى - هستند؛ كه آيات مربوط به مسائل فقهى را مورد بحث قرار داده و آيات مربوط به هر يك از ابواب فقه را از سراسر قرآن كنار هم گذارده ، مورد تاءمل و دقت قرار داده اند؛ و اين شيوه اى است كه تنها، آيات الاحكام نويسان اماميه انجام داده اند؛ ولى فقهاى عامه در اينجا نيز - چنانكه اشاره شد - به شيوه سنتى ترتيبى رفتار كرده اند؛ در طول تاريخ ، كسان فراوانى يافت شده اند كه تنها بخشهايى از قرآن را مد نظر قرار داده و درباره آنها بحث كرده اند؛ مانند كتب تاريخ انبيا و قصص قرآنى ، معارف قرآن ، اخلاق در قرآن ، سنن الهى در قرآن ، آيات علمى قرآن ، اهل بيت در قرآن ، توحيد و شرك در قرآن ، يهود در قرآن ، زن از ديدگاه قرآن و از اين گونه مباحث تك بعدى از ديدگاه قرآن فراوان يافت مى شود؛ بويژه در دوران اخير. تمامى اينها خدماتى ارزنده است كه صاحبنظران و انديشه وران اسلامى ، همواره با انگيزه رهنمودهاى لازم به جوامع بشرى تقديم كرده اند.
    نيز كتابهايى كه در رد مطاعن (شباهت ) بر قرآن ، سؤ ال و جواب درباره قرآن ، تنزيه الانبياء، متشابهات قرآن ، ناسخ و منسوخ در قرآن ، امثال قرآن ، سوگندهاى قرآن ، اعراب قرآن ، حل مشكلات ادبى قرآن ، غريب القرآن (عبارات مشكل قرآن ) و از اين قبيل مباحث مربوط به مسائل درون قرآن ، همگى جزو تفسير موضوعى - از نوع تك بعدى - محسوب مى شوند.
    اولين دسته بندى موضوعى آيات
    اولين دسته بندى موضوعى آيات را همراه با تفسير، مى توان در موسوعه حديثى كبير ((بحار الانوار))، تاءليف علامه مجلسى يافت . در آغاز هر باب از ابواب متنوع حديثى ، پيش از نقل احاديث و بر وفق عنوان مطرح شده در آن باب ، آيات مربوط را خيلى حساب شده و دقيق و بر حسب نظم سور، همراه با تفسير انتخاب شده از معتبرترين تفاسير معروف آورده است كه شايد دقيقترين و جامعترين دسته بندى آيات قرآن باشد كه تا به امروز انجام گرفته است .
    علامه مجلسى ، بر حسب عناوين مطرح شده در هر باب ، آيات مربوط را با نهايت دقت و استيعاب كامل ، از سراسر قرآن گرد آورده و به دنبال آن ، گزيده ترين تفسيرها را آورده و سپس به نقل روايات پرداخته است و اين عمل تا پايان كتاب ادامه دارد.
    اين دسته بندى آيات كه با ظرافت و دقت انجام گرفته است ، شامل تمامى آيات مرتبط با مسائل اسلامى مى شود؛ اصول معارف و مبانى شناخت ، مبداء و معاد، اخلاق و آداب ، تاريخ و سنن اجتماعى و به طور فراگير، همه مسائل مطرح شده در قرآن يا مستنبط از آن ، با بينشى عميق و چينشى دقيق دسته بندى شده و تفسير و تبيين گرديده است . چيزى كه بى سابقه بوده و پس از آن هم با آن دقت و ظرافت نظيرى نيافته است .
    تفاسير موضوعى فراگير و مستقل
    تفاسير موضوعى نسبتا جامع و فراگير و در عين حال مستقل ، اخيرا رايج گشته و دانشمندانى در اين زمينه آثار ارزشمندى ارائه كرده اند؛ از جمله ، علامه محقق استاد جعفر سبحانى (متولد 1308 ش ) دو اثر نفيس دارد: ((مفاهيم القرآن )) كه تا كنون ده مجلد از آن را به زبان عربى به جهان اسلام تقديم كرده و ((منشور جاويد)) به زبان فارسى در دوازده مجلد.
    دانشمند گرامى استاد ناصر مكارم شيرازى (متولد 1305 ش ) پس از پايان يافتن ((تفسير نمونه )) و ترجمه آن ((الاءمثل ))، به استخراج مباحث تفسيرى آن پرداخته است كه ده مجلد به نام ((پيام قرآن )) و دو مجلد به نام ((اخلاق در قرآن )) تا كنون به چاپ رسيده است .
    عارف حكيم ، استاد عبدالله جوادى آملى (متولد 1312 ش ) جدا از تفسير عرفانى والاى ((تسنيم )) مباحثى پيرامون مسائل اسلامى ، اصول معارف و اخلاق مطرح ساخته كه با عنوان ((تفسير موضوعى )) در 13 مجلد به چاپ رسيده است . علامه ، استاد محمد تقى مصباح يزدى (متولد 1313 ش ) تحت عنوان ((معارف قرآنى )) تا كنون هفت اثر ارزشمند تقديم جامعه اسلامى نموده است . گزارش كوتاهى از اين پنج اثر را خواهيم آورد.
    استاد محمدعلى صابونى از نويسندگان پركار و سختكوش معاصر سورى ، از قرآن پژوهانى است كه افزون بر مسائل متنوع قرآنى و تفسير، كتابى در 16 مجلد در زمينه تفسير موضوعى دارد كه در آن ، مطابق نياز جامعه و روز، به تفصيل به مباحث درونى قرآن پرداخته است .
    استاد محمد متولى شعراوى ، از مصلحان مصرى معاصر تفسيرى در 29 مجلد دارد كه بيشتر، جنبه تفسير موضوعى دارد و لذا از آن با نام ((تفسير الشعراوى )) يا ((خواطر الشعراوى )) ياد مى كند. و گزيده اى از آن كه مجموعه مباحث تفسيرى وى به گونه موضوعى است در سه مجلد به چاپ رسيده است .
    1. مفاهيم القرآن
    در ده مجلد و اثر علامه استاد جعفر سبحانى است . دو مجلد نخست به قلم فاضل محترم جعفر الهادى و بقيه به قلم خود ايشان است . در سال 1400 آغاز شده و همچنان ادامه دارد؛
    جلد نخست : بحث درباره توحيد، فطرت ، عالم ذر و براهين اثبات واجب الجود در قرآن ؛
    جلد دوم : در خصوص حكومت اسلامى و ويژگى هاى آن از نظر قرآن ؛
    جلد سوم : نبوت ، خاتميت و جهانى بودن رسالت اسلام ؛
    جلد چهارم : بحث در خصوص اجر رسالت ، معجزه و شفاعت ؛
    جلد پنجم : عصمت ، پاسخ به شباهت و مساءله تنزيه انبيا؛
    جلد ششم : بحث درباره شناخت صفات جمال و جلال و تفسير اسماء الله وارد در قرآن - به ترتيب الفبا؛
    جلد هفتم ؛ بشارات انبيا درباره بعثت خاتم الانبيا و سيره پيامبر از آغاز بعثت تا هجرت و پس از آن - كه شامل غزوات و معاهدات آن حضرت است - و بحث از جهاد؛ كه جنبه دفاعى دارد، و در پايان به واقعه غدير خم پرداخته است ؛
    جلد هشتم : بحث معاد و پاسخ به سوالات مربوط به عالم برزخ و جسمانى بودن معاد و تجسم اعمال و اهوال و احوال قيامت ؛
    جلد نهم : بحث از مثالها و سوگندهاى قرآن .
    جلد دهم : بحث درباره عدل الهى ، مساءله حسن و قبح عقلى ، مساءله امر بين الامرين و نفى جبر و تفويض ، بحث از مصلحت و مقتضيات نظام حاكم و نقش بيعت در حكومت اسلامى ، جايگاه اهل بيت از نظر قرآن و نقش آنان در تفسير؛ و در پايان ، بحث كوتاهى از تفسير و مراحل تطور و الوان و انحاء آن در طول تاريخ و مساءله نفى تحريف .
    2. منشور جاويد
    اثر علامه استاد سبحانى ؛ نخستين تفسير موضوعى به زبان فارسى است . مولف ، در سال 1401 ق / 1359 ش تاءليفشان را آغاز كرده و تاكنون دوازده جلد از آن به چاپ رسيده است .
    جلد نخست : شامل 24 اصل : 1 - يكتا پرستى ، 2 - نيكى به والدين ، 3 - فرزند كشى در جاهليت و عصر فضا، 4 - مبارزه با فساد اخلاقى ، 5 - احترام به انسان ، 6 - حمايت از يتيم ، 7 - ابعاد قسط و عدل ، 8 - تكليف در حدود قدرت ، 9 - عدالت در گفتار، 10 - وفاى به عهد، 11 - ابزار شناخت ، 12 - امكان شناخت ، 13 - اسراف و تبذير، 14 - حجاب تعصب ، 15 - جايگاه زبان از ديدگاه قرآن ، 16 - شكر و سپاس ، 17 - آزمايشهاى الهى ، 18 - از خود بيگانگى ، 19 - داستانهاى قرآن ، 20 - قلب و فؤ اد در قرآن ، 21 - ضرورت تشكيل جامعه ، 22 - بعد جهانى جامعه ، 23 - نظام مندى جامعه ، 24 - سنن الهى در جامعه ؛
    جلد دوم : مساءله توحيد و ابعاد آن ؛ و خداشناسى و براهين ده گانه آن : برهان فطرت ، برهان حدوث ، برهان امكان ، برهان حركت ، برهان نظم ، برهان محاسبه و احتمالات ، برهان موازنه و اعتدال ، برهان راهيابى جاندارها، برهان هماهنگى پديده ها، برهان صديقين ؛
    جلد سوم : بحث از جهاد، هجرت ، حق و باطل ، هدايت و ضلال ، تفسير و تاءويل ، محكم و متشابه و عدالت صحابه از ديدگاه تاريخ ؛
    جلد چهارم : بحث گسترده در خصوص نفاق و انسان و نيز بحث از اراده و اختيار؛
    جلد پنجم : عصمت و تنزيه انبيا؛
    جلد ششم : شناخت پيامبر و امام از ديدگاه قرآن ؛ و بخشى از سيره پيامبر اسلام ؛
    جلد هفتم : ادامه سيره پيامبر و نگاهى به غزوات آن حضرت ؛
    جلد هشتم : بحث از توبه ، شفاعت ، احباط و تكفير و مساءله آگاهى اولياى الهى از غيب ؛
    جلد نهم : در باب معاد و ابعاد آن و تجسم اعمال ؛
    جلد دهم : ضرورت بعثت انبيا و سنت الهى در اين باره ؛
    جلد يازدهم : قصص انبيا؛ آن گونه كه در قرآن آمده است ؛
    جلد دوازدهم : ادامه بحثهاى قبل تا بحث از حضرت مسيح ؛
    3. پيام قرآن
    گروه هفت نفره اى - كه نام آنان در مقدمه ذكر شده - زير نظر علامه استاد مكارم شيرازى ، مباحث مطرح شده در ((تفسير نمونه )) را استخراج كرده و با نظم و ترتيبى طبيعى ، آن را به صورت تفسير موضوعى درآورده اند. در سال 1408 ق / 1366 ش آغاز شده و در ده مجلد و دو جلد الحاقى - در اخلاق - تدوين شده است .
    جلد نخست : شامل امكان شناخت و ابزار و موانع آن ؛
    جلد دوم : خداجويى و انگيزه هاى آن و برهان نظم - در 21 نشانه - در طبيعت ؛
    جلد سوم : طرق معرفة الله و براهين پنجگانه بر اثبات واجب الوجود و ابعاد مساءله توحيد؛
    جلد چهارم : بحث از صفات جمال و جلال ؛
    جلد پنجم ؛ بحث از معاد و دلايل امكان و براهين اثبات آن ؛ و بحث از معاد جسمانى و رد شبهات بر آن ؛
    جلد ششم : بحث از نشانه هاى قيامت و عرصات آن و بهشت و دوزخ و مساءله خلود؛
    جلد هفتم : نبوت عامه و مساءله عصمت و تنزيه انبيا و طرق شناخت پيامبران ؛
    جلد هشتم : نبوت خاصه و عوامل نفوذ و پيشرفت اسلام ؛
    جلد نهم : امامت و ولايت و بررسى دلايل آن و استناد به چهار آيه كه مستقيما و 23 آيه كه غير مستقيم بر آن دلالت دارند؛
    جلد دهم : نظام حكومت در اسلام ، در پهنه تاريخ .
    دو جلد الحاقى ؛ جلد اول : مبانى اخلاق در قرآن و جلد دوم : اخلاق پسنديده و ناپسند در قرآن .
    4. معارف قرآن
    استاد مصباح يزدى با توجه به اينكه برخى محتواى دين را به سه بخش ‍ (عقايد، اخلاق و احكام ) تقسيم كرده اند با نظرى دقيقتر آن را به ده بخش ‍ تقسيم نموده و از ديدگاه قرآن كه منبع اصيل دين است مورد بررسى و بحث قرار داده است :
    1. خداشناسى كه شامل شناخت خدا و توحيد و صفات و كليات افعال الهى است ؛
    2. جهان شناسى : شامل مباحث آفرينش ، پديده هاى زمينى ، جهان غيب و مساءله خلق و تدبير؛
    3. انسان شناسى : آفرينش انسان ، ويژگى هاى روحى ، كرامت و مسؤ وليت انسانى ، زندگى و سنن الهى در حيات فردى و اجتماعى و بالاخره معاد و سرنوشت نهايى
    4. راه شناسى : انواع علم حضورى و حصولى و الهام و وحى ، مساله نبوت و ضرورت بعثت انبيا و هدف آن ؛ اعجاز، عصمت و سرانجام مساءله امامت ؛
    5. راهنماشناسى : تاريخ انبيا و روش پيامبر اسلام در تبليغ ؛
    6. قرآن شناسى : مباحث پيرامون شناخت قرآن در ابعاد مختلف آن ؛
    7. اخلاق يا انسان سازى قرآن (رفتار پاك )؛
    8. برنامه هاى عبادى قرآن : عبادات و توفيق روابط با خدا؛
    9. احكام فردى قرآن معاملات و انواع رفتارهاى حلال و حرام ؛
    10. احكام اجتماعى قرآن : انتظامات و روابط داخلى و بين المللى .
    5. تفسير موضوعى حكيم جوادى آملى
    اين تفسير كه با گرايشى كاملا عرفانى نگارش يافته ، سبك تفسيرى آن بر مبناى تفسير قرآن به قرآن است و در عين حال ، براى تتميم و تكميل هر بحث از روايات معصومين (عليهم السلام ) نيز استفاده شده است .
    مباحث كتاب از حيث جامعيت مطالب ، ظرافت و عمق و نيز ترتيب منطقى مباحث در سطح مناسبى است ؛ با آنكه مباحث كتاب از ثقل ويژه اى در محتوا برخوردار است ، از نظم قلم و نگارش تا حدود زيادى سعى شده تا با زبانى روان و رسا بيان شود تا علاوه بر فضلا و طلاب حوزه ، فرهنگيان و دانشگاهيان نيز بتوانند بيشترين بهره مندى را از آن داشته باشند.
    اين تفسير، سرشار از معارف اسلامى ، به شيوه عارفان حقيقى است كه با عمق نگرى و جامعيت نسبتا كاملى تقرير و تنظيم گرديده و در موقع تحقيق و تنظيم ، با مراجعه به استاد براى رفع شبهات و ابهامات ، مطالب ارزنده اى بر آن اضافه شده كه غالبا در پايان هر بحث با واژه هاى ((گفتنى است )) و ((تذكر)) آمده است و با اين عمل ، هرگونه خلل محتمل رفع و تدارك شده است و به صورت تكميل يافته ارائه گرديده است كه از اين جهت قابل توجه است .
    استاد جوادى آملى با ارتباط مداوم علمى با قرآن ، تعليم و تدريس اين مباحث را از ديرباز در مراكز علمى و دينى - اعم از حوزه هاى علمى و دانشگاهى - آغاز كرده كه يكى از جلوه هاى بارز آن ، پخش از سيماى جمهورى اسلامى ايران ، به عنوان تفسير موضوعى قرآن است كه از سالهاى 61 - 1360 شمسى آغاز شده و تا كنون ادامه دارد.(1334)
    فهرست اجمالى مطالب اين كتاب :
    جلد نخست : شناخت قرآن و نزول سه گانه آن ، مساءله اعجاز، رسالت قرآن ، جاودانگى و خاتميت آن ، تحريف ناپذيرى قرآن و فهم قرآن بحث شده است ؛
    جلد دوم : مبداء و معاد، وحى و راههاى جهان بينى ، دلائل توحيد، معيارهاى اخلاق ، هدف آفرينش و نبوت و عصمت ؛
    جلد سوم : وحى و رسالت ، خرد و دانش ، حيات و ممات از نظر قرآن ؛
    جلد چهارم : وحى و تفكر، علم و عمل ، معاش و معاد و برخى از مشاهدات قيامت ؛
    جلد پنجم : بحث پيرامون فطرت ، گرايشهاى صادق و كاذب از ديدگاه قرآن و راههاى تزكيه نفس ؛
    جلد ششم : نبوت عامه و سيره انبيا: آدم ، ادريس ، نوح ، هود، صالح و ابراهيم ؛
    جلد هفتم ؛ ادامه سيره انبيا: لوط، اسحاق ، يعقوب ، يوسف ، ايوب ، شعيب ، موسى ، خضر، لقمان ، الياس ، داوود، سليمان ، يونس ، زكريا، مريم ، يحيى و عيسى (عليهم السلام )؛
    جلد هشتم : سيره حضرت رسول صلى الله عليه و آله و سلم در دو بخش : معارف توحيدى ، وحى و نبوت و رسالت ؛
    جلد نهم : ادامه مباحث نبوت ، معاد و نصايح و مواعظ؛
    جلد دهم : مبادى اخلاق در قرآن ، مقامات عارفان در نگاه ابن سينا، گزارشى از ((رسالة الطير)) فريدالدين عطار؛
    جلد يازدهم : مراحل اخلاق در قرآن ، راههاى رسيدن به كمال انقطاع و پايان ناپذيرى وحدت شهود؛
    جلد دوازدهم : فطرت در قرآن ، فطرى بودن بينش و گرايش به خدا و دين و اخلاق ؛ و عوامل موانع شكوفايى فطرت در انسان ؛
    جلد سيزدهم : معرفت شناسى در قرآن ، اركان و مبانى شناخت ، ميزان منطقى شناخت عقلى ، شناخت شهودى و موانع شناخت .
    جايگاه ابن عربى در اين تفسير؛ چيزى كه در اين تفسير، جلب توجه مى كند محوريّت ديدگاههاى ابن عربى است كه به عنوان اساس و پايه رهنمودهاى عرفانى شناخته شده است .
    در سيره ديدگاههاى ابن عربى است كه به عنوان اساس و پايه رهنمودهاى عرفانى شناخته شده است .
    در سيره حضرت هود (عليه السلام ) پيرامون آيه ما من دابة الا هو آخذ بناصيتها ان ربى على صراط مستقيم (1335) چنين مى نويسد: ((عارف نامدار ابن عربى چنين فرموده اند كه آيه ، دليل جبرى هاست ؛ زيرا ظاهرش ‍ آن است كه زمام هر جنبنده اى (اعم از انسان و غيره ) به دست خدا است و هيچ موجودى هيچ كارى را خارج از زمامدارى و تحريك و رهبرى خدا نمى كند...
    ليكن بعد از توجه به اصول و مبانى عرفان كه شيخ اكبر از بزرگترين بنيانگذاران آن است ، معلوم مى شود كه منظور ايشان همانا توحيد افعالى است نه جبر مصطلح اساعره ...
    البته با تدبر بيشتر در نوشتار تفسيرى اين بزرگ پرچمدار عرفان در ذيل آيه مزبور، معارف عميق و مطالب فراوانى استفاده مى شود كه آنچه اشاره شد گوشه اى از آن ميدان فسيح و شمه اى از آن بيان فصيح و توشه اى از آن خرمن انبوه و مخزن مملو است )).(1336)
    در جاى جاى كتاب ، از وى با عظمت و فخامت ياد مى كند(1337) و او را اءسوه اهل تحقيق و عرفان عميق به شمار مى آورد. مى گويد: ((عرفانى كه ابن عربى ارائه كرد، با آنچه قبل بود و يا بعد آمد قابل قياس نيست ؛ زيرا وحدت شخصى حقيقت وجود، با بَنان و بَيان اين عارف نامور و سالك و منادى معرفت در بيابان حيرت و هاتف ((تعالوا)) در وادى كثرت و امام انسجام در جماعت متشتتان . به عارفان و نيز به حكيمان متاءله رسيده و او در اين باب ، بى نظير است )).(1338)
    درباره حديث معروف ((شيبتنى سورة هود))، هم از حكيم سبزوارى و هم از علامه طباطبائى ، شرح و بيانى نقل مى كند؛ آنگاه از صاحب ((فتوحات )) مطلبى مى آورد و در پى آن مى گويد: ((سخن مرحوم سبزوارى از يك ديد حق است و سخن علامه طباطبائى از ديدى ديگر؛ و گفتار بلند صاحب فتوحات همانند ساير گفتارهاى نغز اين عارف نامدار از جهت ديگر حق است )).(1339)
    پيرامون آيه ((ورفعناه مكانا عليا))(1340) مى گويد: ((عارف نامدار جناب ابن عربى بر اين باور است كه ادريس (عليه السلام ) هنوز زنده است و در آسمان چهارم به سر مى برد)).(1341)
    درباره آيه انها ان تك مثقال حبة من خردل (1342) ضمير را به خصلت و صفت بر مى گرداند؛ آنگاه مى گويد: ((ولى عارف گرانقدر جناب ابن عربى ، در تفسير (ج 3، ص 365) و در فصوص (فص لقمانى ) ضمير را به حبه رزق برگردانده و آيه را راجع به تاءمين رزق جنبنده ها دانسته ، از معناى معروف آن منصرف شده اند)).(1343) درباره واژه مسيح و تفسير آن ، از ابن عربى چنين نقل مى كند: ((آنچه از تفسير عارف نامدار ابن عربى برمى آيد اين است كه مسيح ، يعنى كسى كه زمين محيط زيست خود را بپيمايد و اطراف آن را سياحت و گذر و نظر كند تا آثار پروردگار خود را ببيند)).(1344)
    و در جاهاى ديگر: او را عارف نامور(1345) و جناب شيخ اكبر(1346) مى خواند و از تفسير منسوب به وى به عنوان ((تفسير گرانسنگ شيخ اكبر ابن عربى ))(1347) و جز آن ، فراوان ياد مى كند.
    از سخنان استاد آملى بر مى آيد كه تفسير منسوب به ابن عربى را تفسير وى مى داند و با قاطعيت بدو نسبت مى دهد.
    6. معارف قرآنى
    عنوان تفسيرى موضوعى است كه در آن ، نگارنده - طى جلسات تفسيرى - درباره مسائل مهم مطرح شده در قرآن بحث نموده است . اين مباحث ، بيشتر در جلسات تفسيرى ماه مبارك رمضان ، در جمع طلاب مطرح گرديد و از سال 1416 آغاز شده و تا كنون ادامه دارد.
    آنچه تاكنون به صورت منظم آماده شده ، عبارت است از:
    دفتر اول : مساءله توحيد در چهار بُعد اساسى : توحيد در ذات ، توحيد در صفات ، توحيد در افعال و توحيد در عبادت .
    در توحيد ذات ، در دو محور احديت و فرديت بحث شده است . در توحيد صفات ، از صفات جمال و جلال (صفات ثبوتيه و صفات سلبيه )، فرق ميان آنها، و عينيت صفات جمال با ذات مقدس حق ، صفت اراده - كه آيا چنانكه پيشينيان مى گفته اند صفت ذات است يا چنانكه دانشمندان كنونى قائلند صفت فعل است - حقيقت علم ، علم قديم و علم حادث و مساءله بدا مورد بحث قرار گرفته است .
    در توحيد افعالى ، از جبر و تفويض و امر بين الامرين ، مساءله اذن ، نقش ‍ پروردگار در افعال اختيارى انسان ، حديث مشيت ، خالق آفات و شرور، قضا و قدر، سعادت و شقاوت ، انسان از ديدگاه قرآن و نقش او در سرنوشت خويش ، بحث شده است .
    دفتر دوم : پيمان عالم ذر، تجسم اعمال ، تجسم اخلاق ، عالم برزخ ، قالب مثالى ، مساءله رجعت ، تناسخ ارواح و معاد جسمانى ؛
    دفتر سوم : مبانى اخلاق در قرآن ، جايگاه اخلاق و آفات و موانع ؛
    دفتر چهارم : مبانى اقتصاد سالم از ديدگاه قرآن و مسائل اقتصادى مطرح شده در قرآن ؛
    دفتر پنجم : مساءله ولايت و رهبرى از ديدگاه قرآن ، جايگاه بيعت ، اصل مشورت ، جايگاه مردم ، مساءله آزادى و ديگر مسائل مربوط به نظام حكومت اسلامى ؛
    دفتر ششم : مساءله عصمت و تنزيه انبيا، تنزيه ساحت قدس خاتم الانبياء، مساءله سهو النبى و جز آن ؛
    دفتر هفتم : تفسير آيات ولايت : مجموعه آياتى كه بر امت ولايت كبراى ائمه اطهار دلالت دارند.
    اين دفترها، در حال آماده شدن براى طبع و نشر است ؛ ان شاء الله تعالى .
    تفاسير لُغَوى
    تفسير لغوى را مى توان جزو تفسير موضوعى به حساب آورد؛ زيرا تنها به تفسير و تبيين واژه هاى مشكل قرآن پرداخته و ((تفسير غريب القرآن )) نام گرفته است .
    ((غريب )) در اينجا، به معناى ناآشناى مطلق نيست تا به فصاحت قرآن خلل وارد كند بلكه - همان گونه كه در جاى خود بيان كرديم -(1348) شامل واژه هايى است كه در برخى قبايل سرشناس رايج و شناخته شده بوده و احيانا در ديگر قبايل ، ناآشنا مى نموده است ؛ وگرنه ، خود واژه - چه از لحاظ رواج استعمال و چه از نظر رسا بودن مفهوم - در آن محدوده ، مشكلى نداشته است .
    قرآن بر آن بوده تا از واژه هاى فصيح و متداول در ميان عرب اصيل ، از هر قبيله بهره گيرد(1349) و با اين روش حكيمانه ، وحدت زبانى فراگيرى فراهم آورده است . البته در ابتدا براى قبايلى از عرب كه به چنين واژه هايى از قبايل ديگر، ناآشنا بودند، مشكل فهم برخى عبارات قرآن پيش مى آمد؛ از جمله ، فهم معناى ((اءبا)) - به معناى علف - بر كسانى مانند ابوبكر و عمر مشكل آمد؛(1350) چون در ميان قبيله قريش ، اين واژه بدين مفهوم متداول نبود؛ و اين ، بر قرآن عيب نيست ؛ بلكه نشانه كمال آن است و احاطه آن را مى رساند. كتابهاى ((تفسير غريب القرآن )) براى اين به وجود آمده اند تا اين گونه واژه ها را بر همگان رسا و آشنا كنند.
    از اين رو، هر واژه كه در قرآن ، با نام ((غريب )) خوانده مى شود، غريب است كه در سايه كاربرد قرآن ، الفت يافته ، و ناماءنوسى است كه ماءنوس ‍ گرديده است . غريبى نيست كه ركيك و ناهمگون باشد و موجب اخلال در فصاحت قرآن گردد.
    در بحث اعجاز بيانى قرآن ، به طور جامع از اين موضوع سخن گفتيم . نويسندگان توانمند در زمينه ((تفسير غريب القرآن )) بسيارند كه از روز نخست به اين بُعد تفسيرى قرآن همت گماشته اند؛ از جمله :
    1. ابان بن تغلب ابو سعيد بكرى جريرى (متوفاى 141) از بزرگان تابعان و از ياران امام محمد بن على الباقر (عليه السلام )؛ او در تفسير غريب القرآن كتابى دارد كه در آن ، براى روشن شدن مفهوم واژه ها، از شعر جاهلى كمك شايان گرفته است و با تكيه بر جمله مشهور ((الشعر ديوان العرب ؛(1351) شعر، فرهنگنامه عرب است )) كار خود را بر همين اساس مكين ، استوار كرده است .
    2. محمد بن سائب كلبى كوفى ، نسب شناس معروف و از اصحاب امامان بزرگوار، باقر و صادق (عليهما السلام ) است ؛ ابن خلكان مى گويد: ((او صاحب تفسير و علم نسب است و در اين دو رشته سمت پيشوايى دارد. وى در سال 146 درگذشت )).(1352)
    next page

    fehrest page


    back page

  3. #83
    afsanah82
    مهمان

    پیش فرض

    fehrest page


    back page

    3. ابو جعفر محمد بن حسن رواسى ، ابو ساره ، لغوى كوفى (متوفاى 170)؛ از اصحاب امام باقر و امام صادق (عليهما السلام ) كه شرح حال او به عنوان دومين نگارنده كتاب ((معانى القرآن )) نيز آمد.
    4. اءبو فيد مورج بن عمرو نحوى سدوسى بصرى (متوفاى 174)؛ از پيشگامان اصحاب خليل بن احمد فراهيدى است . كتابى با ارزش در غريب القرآن نوشته است . ابوالحسن اخفش مى گويد: ((قاضى يحيى بن اءكثم ، درباره موثق ترين و مورد اعتمادترين اصحاب خليل كه بر همه تقدم دارد و مى توان بر علم و دانش او تكيه كرد از من جويا شد؛ گفتم : نضر بن شميل ، سيبويه و مؤ رج سدوسى !)).(1353)
    5. على بن حمزه كسائى (متوفاى 182)؛ اءبر مرد ادبيات جهان عرب و مفسر توانمند.
    6. نضرب بن شميل (متوفاى 203).
    7. قطرب ، محمد بن مستنير (متوفاى 206).
    8. فراء، يحيى بن زياد (متوفاى 207.
    9. ابو عبيده ، معمر بن مثنى (متوفاى 210).
    10. ابوالحسن اخفش ، سعيد بن مسعده (متوفاى 216).
    11. ابو سعيد، عبدالملك بن قريب اصمعى بصرى (متوفاى 216).
    12. ابو عبيد، قاسم بن سلام (متوفاى 224).
    13. ابوبكر، محمد بن حسن (اين دريد) ازدى قحطانى (متوفاى 231).
    14. اب عثمان ، بكر بن محمد مازنى بصرى (متوفاى 248).
    15. ابو محمد عبدالله بن مسلم (ابن قتيبه ) دينورى (متوفاى 276). كتاب وى به نام ((تاءويل مشكل القرآن )) بهترين كتاب در اين زمينه شناخته شده است كه از مراجعه به ابواب مختلف و عناوين متنوع مطرح شده در آن بخوبى به دست مى آيد و در جاى خود از آن ، ياد خواهيم كرد.
    كار بر اين منوال ادامه يافت ؛ چنانكه در طى سده هاى پى درپى ، دانشمندان و فرهيختگان ، هر يك به اندازه توان علمى خود، در اين رشته قلمفرسايى كرده اند و آثار گرانبهايى از خود به يادگار گذاشته اند.(1354)
    نكته قابل تذكر در اينجا آن است كه عنوان كتابهاى اخفش و كسائى و فراء ((معانى القرآن )) است و كتابهاى ابو عبيده و قطرب ((مجاز القرآن )) است ؛ و كتابهاى ديگر، عنوان ((غريب القرآن )) دارند. اين سه عنوان ، از يك مُعَنْوَن حكايت دارند و هر سه اسم يك مسمى هستند كه در اصطلاح پيشينيان به كار مى رفته است ؛ ولى برخى از پژوهشگران متاءخر گمان كرده اند كه عنوان ((مجاز القرآن )) درباره بلاغت قرآن است نه تفسير لغوى ؛ و اين اشتباه كم و بيش رواج يافته است .(1355)
    كهنترين كتاب كه در اين زمينه در دسترس است ، ((تفسير غريب القرآن )) منسوب به شهيد بزرگوار، زيد بن على بن الحسين (عليهم السلام ) است كه در سال 122 به شهادت رسيد. اين كتاب ، به روايت شيخ ابو جعفر، محمد بن منصور بن يزيد مقرى (متوفاى 240) كه از پيشوايان زيديه به شمار مى رود، از على بن احمد بن الحسين ، معروف به اءكوع ، از عطاء بن سائب ثقفى كوفى ، از ابو خالد عمرو بن خالد واسطى از امام شهيد زيد بن على بن الحسين (عليهم السلام ) است ؛ و اين سند در سراسر كتاب تكرار مى شود.
    از لابه لاى تفسير به دست مى آيد كه مجموعه گفتارهاى تفسيرى و ترجمه كلمات و واژه هاى قرآنى است كه از طريق روايت ، گردآورى شده ؛ و اينكه عمرو بن خالد، خود يا كس ديگرى متصدى جمع و تنظيم گفته هاى زيد گرديده است .(1356)
    به هر تقدير، تفسيرى است لغوى ، در كمال ايجاز و اختصار و در عين حال پرفائده و پربار كه از دانشى عميق و ذوقى لطيف حكايت دارد كه پژوهندگان قرآن از آن بى نياز نيستند. در اين كتاب ، تفسير و تبيين لغات مشكل به ترتيب آيات و سور آورده شده كه شايد براى مراجعه كننده سهل التناول تر باشد.
    اين مجموعه نفيس ، اخيرا با تحقيقى دقيق و با همت والا و دست تواناى فاضل محترم سيد محمد جواد جلالى آماده و به زيور طبق آراسته گرديد.
    بهترين كتاب كه در آن ، در زمينه برداشتن پوشش از مبهمات قرآن و حل مشكلات آيات كوشش شده و در آن ، تبيين و تاءويل هر كدام درست و به جاى خود آمده است ، كتاب ((تاءويل مشكل القرآن )) نوشته علامه خبير و ناقد بصير، ابو محمد عبدالله بن مسلم (ابن قتيبه ) دينورى مروزى (متوفاى 276) است .
    وى در اين كتاب ، به طور فراگير، پيرامون انواع متشابهات در قرآن سخن گفته و شرح و بسط آن را به كمال رسانده است . از شبهه افكنان در قرآن سخن گفته ، دعوى تناقض و اختلاف ، تكرار و گمان زيادتى لفظ و برداشتهاى مخالف ظاهر نص و نيز دعوى درهم ريختگى نظم و مخالفت با قواعد لغت را يك به يك توضيح و دفع نموده است . همچنين از اشباه و نظاير در معانى الفاظ قرآن سخن گفته و درباره حروف و معانى آن و مانند آنها در افعال و استعمال حروف به جاى يكديگر؛ و در پايان ، از نكات مشكل و مبهم وارد شده در قرآن به طور مستوفى - سخن گفته است .
    كتابى است نفيس و يگانه در فن خود كه پيش از آن نظيرى نداشته و بعد از آن جايگزينى براى آن نيامده است .
    اين كتاب ، تنها درباره حل مشكل و دفع شبهه از قرآن است ؛ لذا ابن قتيبه ، كتاب مستقل ديگرى كه مخصوص تفسير غريب القرآن باشد، به عنوان مكمل اين كتاب به رشته تحرير درآورد.
    كتاب ((تفسير غريب القرآن )) ابن قتيبه ، در حقيقت ، بخشى از تفسير است كه به تبيين و شرح آيات مشكله قرآن پرداخته و جنبه تكميلى كتاب نخستين او را دارد و براى حجيم نشدن كتاب ((تاءويل مشكل القرآن ))، اين بخش را جدا و با عنوانى مستقل آورده است .
    ابن قتيبه ، در مقدمه ، به همين نكته اشاره مى كند و هدف خود را در اين كتاب ، اختصار و تكميل و توضيح ، همراه با ايجاز - بيان كرده ، چنين مى گويد: ((اين كتاب ، از نوشته هاى مفسران و لغت نويسان آگاه برگرفته شده است و هيچگاه از روش آنان فراتر نرفته و از خود - جز آنچه گفته اند - چيزى در آن نياورده ايم ؛ تنها در بيان اقوال ، بهترين را برگزيده ايم و آنچه را كه با ظاهر تعبير قرآن سازگارتر است آورده ايم و از اقوال ناهمگون و بى اساس كه روشن نيست گويندگان آنها اشتباه رفته اند يا ناقلان آنها دورى جسته ايم )).
    در اين كتاب ، ابتدا بابى منعقد كرده است با عنوان ((اشتقاق اءسماء الله و صفاته و اظهار معانيها)) و در آن ، 26 واژه را تفسير كرده است و به دنبال آن در باب ديگرى درباره واژه هاى مشكل و تكرارى در قرآن سخن گفته و 40 واژه را آورده است . سپس به شرح و تبيين واژه هاى مشكل قرآن ، بر حسب ترتيب آيات و سوره ها پرداخته است ؛ همان گونه كه در ((تفسير غريب القرآن ، منسوب به زيد شهيد رفتار شده است ؛ و شايد براى مراجعه و يافتن معانى واژه هاى مورد نظرشان آسانتر باشد؛ زيرا براى كسانى كه در تفسير قرآن ، سوره به سوره و آيه به آيه پيش مى روند - در موقع لزوم - دسترسى به معانى واژه هاى مشكل مورد نظر آسانتر است .
    روى هم رفته ، اين كتاب ، از بهترين كتابها در تفسير غريب القرآن و كتابى شناخته شده است كه نظم و ترتيب را در كنار اختصار و ايجاز رعايت كرده است . يكى از غنى ترين منابع تفسيرى لغوى به شمار مى آيد كه امثال طبرى و قرطبى و رازى بر آن تكيه كرده اند؛ گرچه مولف آن نيز، خود از كتاب ((اعجاز القرآن )) ابو عبيده و ((معانى القرآن )) فراء، بيشترين بهره را گرفته است ؛ تا آنجا كه گاه ، نكاتى را با همان لفظ و عبارت آورده است ؛ ولى به گونه اى كه دانشمندى صاحبنظر برمى گزيند؛ كه مى داند چه را برگيرد و چه را دور بريزد.
    شيواترين و كاملترين كتاب در تفسير غريب القرآن ، كتاب ((مفردات ))، نوشته ابوالقاسم حسين بن محمد، معروف به راغب اصفهانى (متوفاى 502) است . اين كتاب ، اولين كتابى است كه در آن ، باب اجتهاد در لغت باز شده و در فهم و استنباط معانى لغات و كلمات ، اعمال نظر شده است و چه زيبا و شيوا اعمال نظر شده است ! اين كتاب ، از توانمندى والايى در واژه شناسى و مفهوم يابى برخوردار است و در كنار قرآن ، پديده اى اعجاز آفرين و اعجاز برانگيز شناخته شده است .
    ابوالفضل حبيش بن ابراهيم تفليسى - از دانشمندان قرن ششم - نوشتار لطيفى دارد كه در آن ، وجوه معانى واژه هاى قرآنى را بيان داشته و با زبان فارسى ، براى مردم خود خدمتى شايسته انجام داده است . اين كتاب ، با همت و تحقيق استاد مهدى محقق - بزرگمرد سختكوش - آماده شد و چاپ و انتشار يافت .(1357)
    جامعترين كتابى كه اخيرا ظهور يافت و به طور فراگير، تمامى الفاظ غريبه قرآن را در برگرفته است ، كتاب ((تفسير غريب القرآن )) نوشته فقيه مفسر و اديب توانا، شيخ فخرالدين طريحى نجفى (متوفاى 1085) است . كتابى است جامع و كامل ، با قلمى متين و رسا كه نگارش آن در سال 1051 پايان يافته و در سال 1372 با تحقيق استاد محمد كاظم طريحى در نجف اشرف به زيور طبع آراسته گرديد.
    تفاسير متشابهات القرآن
    آيات متشابه قرآن ، از بحث انگيزترين مسائل قرآنى است كه به گونه تفسير موضوعى ، از ديرباز تا كنون مورد عنايت علما و دانشمندان بوده و آثار فراوانى در اين زمينه نوشته شده است كه با عنوانهاى : ((تاءويل مشكل القرآن ))، ((تاءويل متشابه القرآن ))، ((رد المطاعن عن القرآن ))، ((پرتوى بر متشبهات قرآن ))، ((سوال و جواب پيرامون شبهات قرآنى )) و مانند آن مطرح گرديده و در اين بُعد از تفسير قرآن ، تحقيقاتى انجام گرفته است و بدين جهت آنها را به دنبال تفاسير لغوى ، آورده ايم كه برخى از شبهات در رابطه با مسائل لغوى و ادبى است و بخش بزرگى از شبهات را همين بُعد تشكيل مى دهد.
    اكنون مهمترين آنها را معرفى مى كنيم :
    1. متشابه القرآن
    نوشته قاضى عبدالجبار همدانى معتزلى (متوفاى 415) از سران برجسته و بلندآوازه فرقه معتزله و صاحب قلم و نظر در رشته هاى متنوع علوم اسلامى و برازنده در مسائل كلامى ، به شيوه مكتب اعتزال . او در روستاى اسدآباد، در حومه شهر همدان زاده شد؛ براى تكميل تحصيل رهسپار بصره گرديد و پس از مدتى سرآمد عصر خود شد. با آنكه بر مذهب اهل سنت بود، مورد عنايت خاص صاحب بن عباد - در دوران حكومت آل بويه - بود. ابن عباد - با آنكه بر آن بود مناصب عاليه دولت را جز به فرهيختگان دانشمند نسپارد - رياست قضاوت در رى و قزوين را بدو سپرد و او را به سبب راستگويى و عدالت پرورى شايسته ديد تا در دولتى كه بر مكتب تشيع و قول به عدل نهاده شده ، مورد اعتماد خود قرار دهد.
    او در رشته هاى مختلف بويژه در رشته كلام آثار بسيار دارد كه مهمترين آنها كتاب ((المغنى )) است كه يك موسوعه كلامى گسترده اى محسوب مى شود. سيد مرتضى علم الهدى ، كتاب ((الشافى )) را درباره مواردى از آن كتاب كه ديدگاه مكتب تشيع با ديدگاه معتزله اختلاف دارد نوشته است .
    كتاب ديگر وى ((شرح اصول خمسه )) است كه آن را به سبكى فشرده ولى فراگير، راجع به مبانى اهل اعتزال و قول به عدل نوشته است و كتابى است كاملا ارزنده .
    يكى از بهترين نوشته هاى قرآنى - كلامى وى كتاب ((متشابهات القرآن )) است كه در آن ، بر حسب ترتيب سوره ها، شبهات و جواب آنها را آورده است .
    ويژگى اين كتاب در آن است كه در مورد هر آيه ، نخست شبهات مخالفان را مطرح مى كند و آنها را با استناد به عقل و نقل رد مى كند. سپس به دلالت آيه بر مذهب اهل حق مى پردازد. او در اين خصوص ، راه ميانه را برگزيده است ؛ نه تند رفته و نه به كندى گراييده است ؛ با لحنى متين و دلايلى استوار و با كمال انصاف ، مطالب را - اعم از موافق يا مخالف - مورد نقد و بررسى قرار داده است .
    البته هدف وى بيشتر، بحث در خصوص شبهات كلامى است و بدين جهت جنبه مكتبى به خود گرفته است و در عين حال ، بسيار سودمند است و مباحث سرشار از دقت و ظرافت فراوانى در بردارد و در اين مورد، مى توان آن را از بهترينها شمرد.
    اين كتاب ، در دو جلد، با تحقيق دكتر عدنان محمد زرزور، استاد دانشگاه دمشق به وسيله انتشارات دارالنصر مصر (قاهره ) به چاپ رسيد.
    2. تنزيه القرآن عن المطاعن
    كتاب ديگر قاضى عبدالجبار همدانى است كه نويسنده در آن ، به رد شبهات پيرامون قرآن پرداخته و به طور فراگيرى ، همه گونه شبهات ادبى ، لفظى و معنوى اى را كه طرح كرده اند يا احتمال مى رود طرح كنند بررسى مى كند و با قلمى نيرومند و قدمى استوار، سوره به سوره را تا آخر بررسى كرده است ؛ اين كتاب ، از كتابهاى ارزنده علمى به شمار ميرود؛ كه به وسيله دارالنهضة الحديثه در بيروت لبنان چاپ شده است .
    3. متشابه القرآن و مختلفه
    تاءليف رشيد الدين ابو جعفر محمد بن على (ابن شهر آشوب ) سرورى مازندرانى (متوفاى 588)؛ ابن شهر آشوب ، يكى از سرآمدان علمى عصر خويش و فرزانه اى درخشنده و دانشمندى پرآوازه است كه تصانيف و تاءليف بسيارى در رشته هاى متنوع علوم اسلامى پديد آورده است ؛ و علامه اى خبير و ناقدى بصير در ابعاد مختلف دين به شمار مى رود.
    محدث قمى درباره او مى گويد: ((او فخر الشيعه ، مروج الشريعه ، محيى آثار در مناقب ، ناقد اخبار در مثالب ، بحر متلاطم زخار (درياى مواج سرشار)، كسى كه هرگز هماوردى ندارد و شيخ مشايخ اماميه است . صفدى مى گويد: او هنوز هشت ساله نبود كه بيشتر قرآن را از برداشت . از هر كوى و برزن و هر ديار و شهرستان ، قصد او مى كردند؛ در علم قرآن و غريب الفاظ و نحو و اءدب از همه پيشى داشت ؛ از اين گذشته ، خوش رخسار، نيكو محاسن ، شيرين سخن و نغز گفتار بود و با اين اوصاف بر منبر وعظ و ارشاد مى نشست و گروه انبوهى را به سوى خود جذب مى كرد. روزى بر همين حال ، در بغداد، خليفه عباسى ((المقتفى بالله )) بر او گذشت و با ديدن او و شنيدن سخن او شيفته او گرديد و دستور داد خلعت شاهانه به او بخشند. او صد سال زيست و پاك زيست ؛ همواره در خشوع و عبادت وقت گذراند و هميشه با طهارت بود. عاقبت در شهر حلب بدرود حيات گفت ؛ و مرقد او در دامنه كوه جوشن - بيرون شهر - تاكنون مزار شيفتگان اولياى الهى بوده و هست )).(1358)
    كتاب او در متشابهات القرآن ، از بهترين نوشته ها در اين زمينه است كه كتاى جامع ، كامل ، رسا، شيوا، استوار و متين است . در اين كتاب روشى بديع دنبال شده است ؛ نويسنده ، در آن ، مباحث را از مساءله توحيد آغاز كرده و به ترتيب طبيعى پيش رفته است . صفات ذات و صفات فعل ، صفات جمال و جلال ؛ عالم ذر، قلب و روح و عقل ، قضا و قدر، سعادت و شقاوت ، مساءله نبوت و عصمت ، تاريخ انبيا، وحى و اعجاز قرآن ، محكم و متشابه ، مساءله خلافت و تكليف ، ملك ، جن و شياطين ، مساءله امامت و ولايت ؛ سپس ‍ اصول فقه و احكام شرايع و اديان ، مساءله نسخ ؛ استثناء و شرط، حقيقت و مجاز، كنايه ، استعاره ، تمثيل و ديگر مسائل ادبى و لغوى كه با ترتيبى كاملا طبيعى و منسجم ، دستيافتنى و زود يافت انجام گرفته كه از ذوقى لطيف و مهارتى ظريف حكايت دارد و ابتكار و خلاقيت ذهن سرشار مولف را مى رساند. خداوند، پاداش نيكوش دهد.
    علامه بغداد، سيد هبة الدين شهرستانى ، مقدمه اى عالمانه بر اين كتاب نوشته است كه تقريظى افتخارآميز به شمار مى آيد. اين كتاب به كوشش ‍ انتشارات بيدار به زيور طبع آراسته گرديده است .
    4. اءسئلة القرآن المجيد و اءجوبتها من غرائب آى التنزيل
    بيش از هزار و دويست پرسش و پاسخ در رابطه با آيات مشكل قرآن است كه علامه اديب زين الدين محمد بن ابى بكر رازى (متوفاى 666) آن را نوشته است ؛ كتابى است ارزنده و حاوى مطالبى است كه در فهم معانى قرآن و حل مشكلات آن كارساز است . مولف با توانايى علمى خود توانسته است بيشتر شبهات مطرح شده درباره مفاهيم قرآنى را نقد و بررسى كند و به فراخور حال ، جوابهاى روشن و قابل پسند آماده كند. سعى او در اين خصوص قابل تقدير است و از توانايى او در اين زمينه حكايت دارد.
    او در زمينه هاى مختلف ، تاءليفات ارزنده اى دارد؛ از جمله :
    1. الذهب الابريز فى تفسير الكتاب العزيز؛
    2. روضة الفصاحة فى علم البيان والبلاغة ؛
    3. مختار الصحاح فى اللغة ؛
    4. شرح مقامات الحريرى ؛
    5. تحفة الملوك فى احكام العبادات ، مشتمل بر ده باب ؛
    6. حدائق الحقائق فى المواعظ والاداب ؛
    7. نموذج جليل فى اءسئلة و اءجوبة من غرائب آى التنزيل (همين كتاب .)
    اين كتاب با تحقيق و تصحيح استاد ابراهيم عطوه عوض (مدرس درالاءزهر) در مصر چاپ و انتشار يافت و سپس با مقدمه اى از فاضل محترم محمد على انصارى قمى ، در قم تجديد چاپ گرديد.
    5. اءضواء عى المتشهابهات
    حاوى هزار و ششصد پرسش و پاسخ درباره آيات متشابه و نوشته علامه استاد شيخ خليل ياسين ، از علماى سختكوش معاصر لبنان است . بر حسب ترتيب سوره ها تنظيم يافته و از دانشى گسترده و بينش عميق نويسنده كه اثرى ارزنده و قابل ستايش عرضه كرده است حكايت دارد.
    خليل ياسين در طرح هر سوال دقت كرده و در پاسخ آن نهايت كوشش را به عمل آورده است تا دقيق ترين و متين ترين جوابها را آماده سازد و بحق ، در اين راه موفق بوده است .
    همچنين توانسته است با آگاهى كاملى كه از مكتب اهل بيت داشته است و در پرتو همان نور ساطع ، مباحث خود را عرضه كند و از هر گونه گمراهى و كجى در امان باشد.
    اين كتاب در عصر حاضر، از بهترين نوشته ها در زمينه حل متشابهات قرآن به شمار مى رود و براى پژوهندگان راه قرا:، وسيله كارسازى است .
    اين كتاب ارزشمند در سال 1388 در بيروت به چاپ رسيد و اكنون در دسترس همگان است .
    6. تفسير آيات مشكله قرآن
    نام كامل كتاب ، ((تفسير صحيح آيات مشكله قرآن )) است كه مجموعه بحثهاى علامه محقق ، استاد جعفر سبحانى در اين زمينه است و با قلم شيواى سيد هادى خسروشاهى تنظيم و نگارش يافته است .
    اين كتاب ، بر اثر تندرويهاى برخى از مدعيان روشنفكرى عصر اخير به وجود آمد. در تبريز (در حدود سالهاى 1340 - 1330 ش ) شخصى به نام ((يوسف شعار)) كتابى به نام ((تفسير آيات مشكله قرآن )) نوشت و انتشار داد و ادعا كرد كه پرده از روى برخى آيات مشكل قرآن برداشته است ؛ و مقصود وى تخطئه نظريات مفسران در خصوص برخى آيات بود كه به نظر نويسنده ياد شده خوشايند نبوده است ؛ البته پايين بودن سطح معلومات و اندك بودن بضاعت علمى وى ، عامل اساسى اين اقدام جسورانه بوده كه قرآن را طبق نظريات شخصى تاءويل و تفسير به راءى نمايد. از اين جهت ، از استاد علامه جعفر سبحانى خواسته شد تا مواضع اشتباه وى را روشن سازد؛ انحرافاتى را كه در آن كتاب رخ داده آشكار نمايد و وجه صحيح تفسير يا تاءويل آيات مورد بحث را بيان كند. استاد سبحانى ، به حكم وظيفه به اين درخواست پاسخ مثبت داد و كتاب حاضر، اثر ارزنده اى است كه در اين برخورد قاطعانه به وجود آمد و از بسيارى انحرافات پيرامون آيات قرآنى پرده برداشت .
    آقاى يوسف شعار در نوشتار خود، كوشيده كه عصمت انبيا را زير سوال ببرد و نيز مساءله ولايت كبرى و اجر رسالت را اساسا منتفى بداند و در كمال و خاتميت دين اسلام و برخى از احكام شريعت تشكيك نمايد؛ مسائلى چون معاد، شفاعت ، توسل و غيره را به گونه اى انحرافى تفسير كند و براى تشكيكات خود از آيات متشابه استفاده و به آنها استناد كرده است .
    استاد سبحانى ، با قلمى متين و قدمى استوار در دفاع از حريم قدس قرآن برخاسته و آنچه را شايسته و بايسته است ، بر اساس دانشى مستحكم ، بيان و مستدل ساخته است ؛ خداوند سايه پرفيض ايشان را مستدام بدارد.
    اين كتاب ، پياپى به چاپ رسيده و مورد استقبال همگان قرار گرفته است .
    7. يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ
    عنوان كتاب ارزشمندى است كه زير نظر استاد علامه ناصر مكارم شيرازى - با همت گروهى از فضلاى حوزه علميه قم - از ((تفسير نمونه )) برگرفته شده است .
    اين مسائل عبارتند از مباحث خداشناسى ، صفات جمال و جلال ، نبوت عامه ، تنزيه انبيا، قرآن ، مساءله تحريف ، اعجاز، احكام و تشابه ، مساءله امامت و ولايت ، معاد و شبهات مربوط، عالم برزخ ، تجسم اعمال ، شفاعت ، فلسفه احكام ، زن از ديدگاه اسلام و قرآن ، هدف از آفرينش ، اسلام و ايمان ، سعادت و شقاوت ، فرشته ها و پريان ، رجعت ، جبر و اختيار، قضا و قدر، نسخ در احكام و مسائل گوناگونى از اين قبيل .
    استاد مكارم شيرازى ، خو درباره اين كتاب چنين مى گويد: ((بديهى است ، طرح سوالات انحرافى به منظور تخريب اعتقادات و افكار يا ايجاد تشويش ‍ و تزلزل در افكار عمومى ، در واقع سوال نيست ؛ بلكه برنامه هايى مخرب و غير انسانى است ، در لباس سوال ؛ و از آنجا كه قرآن مجيد دائرة المعارف بزرگى درباره معارف الهى و مسائل انسانى است ، در جاى جاى آن ، بتناسب آيات مختلف ، سوالاتى مطرح است كه بسيارى از آنها در تفاسير پيشين محل ابتلا نبوده و بى جواب مانده است . هنگام تدوين تفسير نمونه ، سعى بر آن بود كه اين سوالات - به ويژه آنچه مربوط به مسائل روز است - مطرح گردد و به طور دقيق پاسخ داده شود و اين كار، با گردآورى 180 سوال و پاسخ از 27 جلد تفسير و 10 جلد ((پيام قرآن )) با همت آقاى حسينى و جمعى از فضلاى حوزه انجام گرفت ))؛ حقيقتا كارى شايسته و ستودنى است !
    8. نكته هايى از قرآن مجيد
    نوشته دانشمند و خطيب فرزانه ، محمد هادى فخر شيرازى (متوفاى 1373 ش / 1415 ق ) از خطباى فرزانه و نامى معاصر؛ او علم و عرفان را به هم آميخته و سبكى بديع در نوشتار و گفتارش پديد آورده است . همه نوشته هايش - همچون گفته هايش - نغز و اعجاب آفرين است . سخنورى توانا و نويسنده اى نيرومند است ؛ با قلمى شيوا و بيانى رسا در عرصه وعظ و ارشاد و هدايت مردم ، گام نهاده است ؛ آثار گرانبهايى نيز از خود به يادگار گذاشته است ؛ از جمله آثار قرآنى ارزنده وى ، كتابى است در بيش از 800 صفحه كه در آن ، به تبيين و تفسير نكته هاى علمى ، عرفانى ، ادبى و تاريخى قرآن پرداخته و نكته هايى را به صورت : ((چرا و چرا)) مطرح كرده و جوابهايى كافى و شافى در پى آنها آورده است .
    اين خطيب و نويسنده عاليقدر، ذوقى شاعرانه و طبعى لطيف دارد كه در نوشتار و گفتار، يار نيرومندى براى اوست . هنگامى كه از حروف مقطعه اوايل سوره ها سخن مى گويد، به اين نتيجه مى رسد كه اين حروف ، اسرار و رموزى است ميان عاشق و معشوق (خدا و رسول ) كه ديگرى را بدان دستيابى نيست . آنگاه از ((منطق الطير)) شيخ عطار، چنين شاهد مى آورد:
    غلامى با طبق مى رفت خاموش طبق را سر بپوشيده به سرپوش
    يكى گفتش : چه دارى بر طبق تو؟ مكن با من كژى ، برگو بحق تو
    جوابش گفت : كاى سرگشته خاموش چرا پوشيده اند اين را به سرپوش ؟!
    ز روى عقل اگر بايستى اين راز كه تو دانستئى ، بودى سرش باز
    نوشتن اين كتاب ، در سال 1398 ق / 1356 ش به پايان رسيد و در چاپخانه مصطفوى شيراز چاپ گرديد.
    9. المحكم والمتشابه فى القرآن
    بحثى گسترده درباره مساءله محكم و متشابه در قرآن ، به قلم نگارنده سطور است كه در جلد سوم ((التمهيد)) آمده و در آن ، بيش از هزار آيه - در اين زمينه - مورد بحث قرار گرفته است .
    در آن ، از احكام و تشابه و سر وجود آيات متشابه در قرآن و انواع اصلى و عرضى آن ؛ تاءويل و انواع آن و آيا كسى جز خداوند بر تاءويل آيات متشابه واقف است يا نه ؟ و سپس از مكتبهاى كلامى حادث در سده هاى نخستين و اينكه چگونه با دست اندازى به آيات قرآن ، آنها را از حالت احكام به صورت تشابه درآورده اند بحث شده است . بدين سبب در آن ، از مسائلى همچون ((رويت ))، ((تحيز)) ((تجسيم ))، ((استطاعت ))، ((اراده ))، ((هدايت و ضلال ))، ((استدراج ))، ((قضا و قدر))، ((سعادت و شقاء))، ((احباط و تكفير و موازنه )) و در نهايت ، مساءله ((عصمت )) و ((تنزيه انبيا))، به تفصيل سخن گفته شده است .
    روشن است كه اين گونه مباحث ، تنها جنبه كلامى دارد؛ لذا نگارنده ، مجلد ديگرى را (ج 7) براى پاسخ به شبهات ديگر اختصاص داده است كه در اينجا به آنها اشاره مى شود:
    10. النهج القويم فى الدفاع عن قدسية القرآن الكريم
    عنوان سلسله بحثهايى كه در جلد هفتم ((التمهيد)) فراهم آمده و شبهه افكنى هاى كهن و نوظهور را پاسخ داده است ، شبهه هايى - در ابعاد مختلف ادبى ، علمى ، تاريخى ، ساختارى ، لفظى و معنوى - كه امروز بيش ‍ از ديروز و در قالبى نو مطرح است .
    اين شبهات تا ديروز، كم حجم و در لابه لاى كتابها خزيده بود و احيانا در نشستهاى مناظره ميان دانشمندان و صاحبنظران دست به دست مى شد و كمتر به بازار و خيابان و دبستان و دبيرستان رخنه مى كرد؛ برخلاف امروز كه در رسانه هاى همگانى نوشتارى و گفتارى ، در كوى و برزن و اماكن عمومى و در سطحى گسترده و قابل فهم براى همه مطرح مى گردد.
    از اين رو، ضرورت دفاع از حريم اسلام و قرآن ايجاب مى كرد تا به حكم وظيفه ، در حد توان به دفع و رفع آن همت كنيم و همان گونه كه دشمن آگاهانه حمله را آغاز كرده و در همان پهنه جدال و با ابزارى متناسبتر و نيرومندتر و آگاهانه تر با او به مقابله برخيزيم و مجال رخنه به او ندهيم و اگر نفوذ كرد؛ او را برانيم .
    در اين بحثهاى دفاعى ، مدعى آن نيستيم كه حرف آخر را زده ايم و حربه كارساز نهايى را به كار برده ايم ؛ بلكه اين بحثها، سرآغاز حركتى نوين است كه فرجام آن با همفكرى و يارى صاحبنظران فرزانه كه هيچگاه از هر گونه همكارى و مددرسانى دريغ نورزيده اند امكانپذير است ؛ و بايد براى اين هماهنگى در رسيدن به هدف مشترك ، خداوند را بى نهايت سپاس گفت . و ما التوفيق الا بالله .

    fehrest page


    back page

صفحه 9 از 9 نخستنخست ... 56789

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/