صفحه 31 از 40 نخستنخست ... 21272829303132333435 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 301 تا 310 , از مجموع 399

موضوع: دل نوشته های خودمونی

  1. #301
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    تنها نگاه بود و تبسم میان ما
    تنها نگاه بود و تبسم
    اما نه
    گاهی كه از تب هیجان ها
    بی تاب می شدیم
    گاهی كه قلبهامان
    می كوفت سهمگین
    گاهی كه سینه هامان
    چون كوره میگداخت
    دست تو بود و دست من این دوستان پاك
    كز شوق سر به دامن هم میگذاشتند
    وز این پل بزرگ
    پیوند دست ها
    دلهای ما به خلوت هم راه داشتند
    یك بار نیز
    یادت اگر باشد
    وقتی تو راهی سفری بودی
    یك لحظه وای تنها یك لحظه
    سر روی شانه های هم آوردیم
    با هم گریستیم
    تنها نگاه بود و تبسم میان ما
    ما پاك زیستیم
    ای سركشیده از صدف سالهای پیش
    ای بازگشته از سفر خاطرات دور
    آن روزهای خوب

    تو آفتاب بودی
    بخشنده پاك گرم
    من مرغ صبح بودم
    مست و ترانه گو
    اما در آن غروب كه از هم جدا شدیم
    شب را شناختیم
    در جلگه غریب و غم آلود سرنوشت
    زیر سم سمند گریزان ماه و سال
    چون باد تاختیم
    در شعله شفق ها
    غمگین گداختیم
    جز یاد آن نگاه تبسم
    مانند موج ریخت بهم هرچه ساختیم
    ما پاك سوختیم
    ما پاك باختیم ...
    ای سركشیده از صدف سالهای پیش
    ای بازگشته ای خطا رفته
    با من بگو حكایت خود تا بگویمت
    اكنون من و توایم و همان خنده و نگاه
    آن شرم جاودانه
    آن دست های گرم
    آن قلبهای پاك
    وآن رازهای مهر كه بین من و تو بود
    ماگرچه در كنار هم اینك نشسته ایم
    بار دیگر به چهره هم چشم بسته ایم
    دوریم هر دو دور
    با آتش نهفته به دلهای بیگناه
    تا جاودان صبور
    ای آتش شكفته اگر او دوباره رفت
    در سینه كدام محبت بجویمت
    ای جان غم گرفته بگو دور از آن نگاه
    در چشمه كدام تبسم بشویمت ! ...
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  2. 2 کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


  3. #302
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    کاش می شد خالی از تشویش بود

    برگ سبزی تحفه ی درویش بود

    کاش تا دل می گرفت و می شکست

    عشق می آمد کنارش می نشست

    کاش با هر دل , دلی پیوند داشت

    هر نگاهی یک سبد لبخند داشت

    کاش لبخندها پایان نداشت

    سفره ها تشویش آب ونان نداشت

    کاش می شد ناز را دزدید و برد

    بوسه رابا غنچه هایش چید و برد

    کاش دیواری میان ما نبود

    بلکه می شد آن طرف تر را سرود

    کاش من هم یک قناری می شدم

    درتب آواز جاری می شدم

    آی مردم من غریبستانی ام

    امتداد لحظه ای بارانیم

    شهر من آن سو تر از پروازهاست

    در حریم آبی افسانه هاست

    شهر من بوی تغزل می دهد

    هرکه می آید به او گل می دهد

    دشتهای سبز , وسعتهای ناب

    نسترن , نسرین , شقایق , آفتاب

    باز این اطراف حالم را گرفت

    لحظه ی پرواز بالم را گرفت

    می روم آن سو تو را پیدا کنم

    در دل آینه جایی باز کنم .
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  4. کاربر مقابل از tina عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده است:


  5. #303
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    باز در پنجه ی تاریکی شب
    سوز این سینه ی من حسرت تست
    باز در سجده ی کفر آلودم
    یادت ایمان مرا با خود شست
    چشمت افسونگر احساس نیاز
    رقصت احیاگر بی تابی هاست
    هم در این خانه ی پر گشته ز آه
    یاد تو علت بی خوابی هاست
    باز هم وسوسه ی آغوشت
    هست و پی در پی خواهشهایم
    و چنین دانه ی انکار از تو
    خود جواب من و چالشهایم
    ای که احساس مرا می دانی
    بگشا چشم خمار آلودت
    تا ببینی که چه سوزانم من
    از نگاه دل و جان فرسودت
    وین همه راز که در شعر من است
    همه از باور تو جوشیدست
    کاش یکدم به کنارم آیی
    ای که عشقت به دلم روییدست ...
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  6. #304
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    درميان من وتو فاصله هاست

    گاه مي انديشم

    مي تواني تو به لبخندي اين فاصله را برداري

    تو توانايي بخشش را داري

    دست هاي تو توانايي آن را دارد

    که مرا

    زندگاني بخشد

    چشمهاي تو به من مي بخشد

    شورعشق ومستي

    و تو چون مصرع شعري زيبا ،
    سطر برجسته اي از زندگي من هستي
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  7. #305
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    به تو دست‌می‌سايم و جهان را درمی‌يابم،
    به تو می‌انديشم
    و زمان را لمس‌می‌کنم
    معلق و بی‌انتها
    عريان.

    می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.
    آسمان‌ام

    ستاره‌گان و زمين،
    و گندم عطر آگینی که دانه می بندد
    رقصان
    در جانِ سبزِ خويش.
    از تو عبورمی‌کنم
    چنان که تُندری از شب.ــ
    می‌درخشم
    و فرومی‌ريزم
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  8. #306
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    از این جهان، تنها خدا داده مرا رنجی دگر، تو
    پس کی شود قلبم رها از دام این غمهای دنیا
    آخر چرا با درد و غم دل آشنا شد
    دیوانه بود این دل، چرا دیوانه تر شد
    چون مرغکی بی بال و پر تنهای تنها
    در سینه ی سرد فراموشی رها شد
    آخر دلم، پژمرده شد، افسرده شد
    چون شاخه ای افتاده در دامان آتش
    در شعله سوزنده ی غمها فنا شد
    آخر دلم، پژمرده شد، افسرده شد
    چون شاخه ای افتاده در دامان آتش
    در شعله سوزنده ی غمها فنا شد
    دیوانه بود این دل، چرا دیوانه تر شد
    دیوانه بود این دل، چرا دیوانه تر شد
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  9. #307
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    آسون وداع کردم باهات با این که می‌مردم برات
    کاشکی نمیذاشتم بری کاشکی می‌افتادم به پات
    خواستم بگم ترکم نکن پیشم بمون ای نازنین
    شرح پریشونیم‌و تو چشمای بارونیم ببین
    هر شب با کلی اشتیاق زُل می‌زدم به آسمون
    فرصت نمونده واسۀ ابراز احساس جنون
    رفتی و من تنها شدم با این غم نامهربون
    هر جا پیِ‌ت گشتم ولی هیچ جا نبود از تو نشون
    دلخوش به این بود تو هم گاهی کنار پنجره
    ماه و تماشا می‌کنی با کوله‌باری خاطره
    هر شب با کلی اشتیاق زُل می‌زدم به آسمون
    فرصت نمونده واسۀ ابراز احساس جنون

    95674119111470189380

    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  10. #308
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    وقتي او آمد درهاي قلبم را به رويش گشودم
    و همچون کودکي بي ريا و به دور از تزوير با آغوشي باز پذيرايش شدم
    غريبه اي را که فرسنگ ها از من دور بود.
    او قدم به دنيايم گذاشت اما با سنگدلي شاخه هاي درخت زندگي ام را شکست
    بي آنکه حتي از نگاه مهربان باغبان شرم کند.
    پروردگار مهربانم از آسمان نيلگونش نظاره گر بي وفايي هايش بود
    و صداي شکسته شدن شاخه هايم را مي شنيد.
    اما من و باغبان با محبتم حتي آفتاب و آب چشمه را به روي نا مهرباني هايش
    نبستيم.
    به اين اميد که هم رنگمان شود.
    اما او از جنس ما نبود.
    او همچون گردباد وزيد
    شاخه هايم را شکست و شکوفه هايم را پراکند.
    به اميد آنکه از ما فراتر رود.اما...
    مثل همه طوفانها مثل همه گردبادهاي تلخ آمد.
    تلخي کرد و رفت.
    زمستان بود و من صداي قدم هايش را به روي برگهاي خشک
    که دورتر و دورتر مي شد شنيدم.
    او رفت.حالا من و همه نهال ها و بوته ها به اميد بهاري ديگر
    مثل بهاران سال گذشته بار ديگر به اميد شکفتن دوباره
    به انتظار نشسته ايم...
    اما نه با او...
    ...

    63036464843205899079

    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  11. #309
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    برام هیچ حسی شبیه تو نیست.. کنار تو درگیر آرامشم
    همین از تمام جهان کافیه.. همین که کنارت نفس میکشم

    برام هیچ حسی شبیه تو نیست.. تو پایان هر جستجوی منی
    تماشای تو عین آرامشه.. تو زیباترین آرزوی منی

    منو از این عذاب رها نمیکنی.. کنارمی به من نگاه نمیکنی
    تمام قلب تو به من نمیرسه.. همین که فکرمی برای من بسه

    از این عادت باتو بودن هنوز.. ببین لحظه لحظم کنارت خوشه
    همین عادت با تو بودن یه روز.. اگه بی توباشم منو میکشه

    یه وقتایی انقدر حالم بده.. که میپرسم از هر کسی حالتو
    یه روزایی حس میکنم پشت من.. همه شهر میگرده دنبال تو

    منو از این عذاب رها نمیکنی.. کنارمی به من نگاه نمیکنی
    تمام قلب تو به من نمیرسه.. همین که فکرمی برای من بسه
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


  12. #310
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    May 2010
    محل سکونت
    هرجاكه دل درآنجا خوش است
    نوشته ها
    6,578
    تشکر تشکر کرده 
    3,716
    تشکر تشکر شده 
    6,742
    تشکر شده در
    2,981 پست
    حالت من : Khoshhal
    قدرت امتیاز دهی
    3163
    Array

    پیش فرض

    پرنده اي در قفس

    تو را به فردايت نويد مي دهد

    و تو

    تنها ونااميد

    تک سکه ي جيبت را

    به اميد خرج مي کني

    آنگاه پرنده

    شاهدانه اي هديه مي گيرد

    تا فراموش کند

    پرواز را

    حتي در قفس
    [SIGPIC][/SIGPIC]
    آرزو هایم را به باد میدهم ... مثل قاصدک ... شاید از کنارت عبور کنند ... عطرت را بگیرند و مثل یک جادو تبدیل به یک رویا شوند...


صفحه 31 از 40 نخستنخست ... 21272829303132333435 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/