بدون تردیددر دوران جدید با چالشهایی روبرو خواهیم شد که یکی از آنها چگونگی برقراری تعادل بین شفافیت گزارشهای مالی و عدم ارائه بیش ازحد اطلاعاتی است که برای رقبا از حساسیت و اهمیت زیادی برخوردارند.سئوالی که در ذهن مدیران ایجاد میشود این است که اطلاعات به چه میزان و برای چه کسانی و در چه مواقعی میبایست گزارش شود؟ زمان آن فرارسیده است که مبانی اساسی برای تهیه ی اطلاعات مالی را بازنگری نمائیم بنابراین شرکت هائی که با مسائل زیست محیطی سروکار دارند،شرکتهائی که گستره گزارشگری آنها به قلمرو خاصی محدود نمی شود،شرکت های که در بازارهای رقابتی و تکنولوژی بالا و جدید فعالیت می نمایند مستلزم افشای مسائل زیست محیطی و گزارشگری متعدد در گستره ائی وسیع ترو افشای رضایت مشتریان میباشند . رمز موفقیت آتی یک واحد تجاری سنجش ارزشهای غیر مادی مانند دانش و سرمایه فکری،نام و اعتبار شرکت،توجه به مشتریان وفادار و غیرو و گزارش آن به ذینفعان میباشد. تاکید بر جوانب کیفی ، دامنه و تنوع ، آینده نگری بجای گذشته نگری،تلفیق اطلاعات بیرونی با داخلی از ویژگیهای گزارشگری غیر مالی میباشد. گزارشگری مالی به خودی خودیک هدف نیست بلکه برآن است تااطلاعاتی فایده مند را برای تصمیگیری های تجاری برای صاحبان سرمایه فرآهم نماید.ارتباط گسسته ای امروزه مابین فعالیتهای مالی و ارزش واحد تجاری بوجود آمده است دیگر محرکه های ارزش بنگاه ها رویدادهای تاریخی در گذشته نیست.
حاکمیت شرکتی(Corporate Governance)
زیر بنای حاکمیت شرکتی مبتنی برتئوری نمایندگی( Firm Theory) که مجموعه ای از قراردادها مابین ریسک پذیران(یعنی سهامداران) و مدیران بنگاه های اقتصادی میباشدبعبارت بهتر تامین بازده مطلوب و ارزش ماندگار برای بنگاه اقتصادی از وظائف مدیران و پرداخت پاداش و حق الزحمه از تعهدات سهامداران میباشد. در واقع زیر بنای مذکور مبتنی بر یک دیگاه محدود از تئوری نمایندگی میباشد در صورتیکه در دیدگاهی گسترده ترعلاوه بر سهامداران طیف وسیعی از ذینفعان از جمله هیئت مدیره(Directors)،مدیران ارشد اجرائی(Management)،کارکنان،فروش ندگان، مشتریان(Customers)، حسابرسان(Auditors)،حسابداران (Accountants)تحلیلگرانن مالی،(Analysts)، کارگزاران بورس(Brokers) ،بانکداران و اعتباردهندگان(Bankers)، نهادهای اجتماعی، وکلای حقوقی ، قضات و جامعه را در برمیگیرد.بنابراین حاکمیت شرکتی را میتوان در تعریف محدود آن، رابطه شرکت به سهامداران و در تعریف گسترده آن، رابطه شرکت به جامعه دانست.
حاکمیت شرکتی درصدد ارتقای انصاف ، شفافیت و پاسخگوئی در بنگاه اقتصادی میباشد. عملکرد مالی شرکت هابا اعمال حق حاکمیت شرکتی آنها رابطه مستقیمی دارد و مدیران بهتر، موجب حاکمِت شرکتی موثر تر شده و به ذینفعان خود توجه میکنند.و در نهایت بازده مالی بیشتری را تولید می کنند. در این بین ازجمله انتظارات از مدیران عبارت است از توان ایجاد رشد،بازپرداخت بموقع تعهدات،ایجاد ارزش برای سهامداران،کارگروهی(Team Work) مدیریت و کنترل ریسک،ارتباط با محیط پیرامون و پیشبرد اهداف می باشد .شکل برخورد مدیران و استفاده متهورانه از بدهی موجب افزایش بهره وری و ارزش بازار شرکت میشودچرا که هزینه بهره وام و اعتبارات دریافتی موجب کاهش مالیات میگردد در صورتیکه سود سهام اینچنین نیست بنابراین تعادل بین تامین مالی از طریق محدودیت در تقسیم سود( با در نظر گرفتن سودهای سهام ممتاز) و تامین مالی از طریق بدهی در ارزش آفرینی بنگاه حائز اهمیت می باشد.
پایداری شرکتی) Sustainability)
پایداری ریشه در رشد پایداردارد و برسه محور اقتصادی و محیطی و اجتماعی در رابطه با عملیات محصولات و خدمات استوار است. شناسائی و اندازه گیری و انعکاس تاثیرات عوامل محیطی و اجتماعی و تحلیل منافع و مضار انجام حضور بنگاه های اقتصادی نیز به مانند حاکمیت بنگاه منجر به بهبود مدیریت، راهبری و ارتباط با ذینفعان، افزایش و جلب اعتماد عمومی در جامعه، شناسائی خطرات و فرصتهای پیش بینی نشده، و جلوگیری از نوسان قیمت سهام میشود. احساس تعهد نسبت به نسلهای آینده از اصول اساسی توسعه پایدار است.گزارش پیشرفت نسل فعلی بدون اینکه مخاطره ای برای نسل آینده در استفاده از محیط زیست در برآوردن نیازهای خود ایجاد نماید هدف اصلی توسعه پایدار میباشد.
مدیریت ریسک
ریسک و بازده ارتباط مستقیمی با همدیگر دارنددر یک بنگاه اقتصادی کنترل و مدیریت ریسک نقش بسزائی در موفقیت بنگاه دارد عمده ریسک هائی که ارزش را برای سهامداران کاهش میدهد در یک طبقه بندی کلی به عوامل استراتژیک مثل کاهش تقاضا برای محصول یا محصولات شرکت،وضعیت رقبا در بازارهای محلی،عدم توانائی و گشایش بازارهای جدید،کاهش تعداد مشتریان و عوامل عملیاتی مثل بالا بودن قیمت تمام شده به دلیل عدم کنترل هزینه ها،ضعیف بودن کادر مدیریت، و عوامل مالی مثل:وضعیت و شرائط حاکم بر اقتصاد جهانی،نوسان بهای مواد اولیه،مشکلات تامین بموقع مواد اولیه و تغییرات در قوانین و مقررات میتوان اشاره نمود.
یکی از مسائل حیاتی پیش روی مدیران خطر رقبای جدید است که به شکل دشمنان پنهان بدون هیچ زنگ خطری از آنسوی جهان وارد بازار می شوند. ما در دوره گذر هستیم گذر از یک دوره ای که مدیران بنگاه های صنعتی با رویکرد نهاده محوری و تولید گرائی بدون هرگونه دغدغه ای برای فروش فعالیت میکردند، به دوره ای که مهمترین دغدغه این مدیران فروش تولیدات آنها بوده و برای دستیابی با این هدف مجبور هستند رویکرد خودرا به ستانده محوری و بازارگرائی تغییر دهند. تامین رضایت ذینفعان در شرائطی غیر رقابتی برای مدیران آسان است زیرا پارامتر دغدغه فروش وجود ندارد و مدیر براحتی میتواندشاخصهای مورد نیاز تمامی ذینفعان را مرتفع نموده و در پایان آنهارا به قیمت تمام شده محصول منظور نماید. در ارتباط با ذینفعان مدیران میتوانند مثلا" با الگوی زیرریسک کاهش ارزش بنگاه را برای سهامداران را به حداقل برسانند.
خریداران ارائه کیفیت بالا،قیمت پائین،و افزایش اعتبار
تامین کنندگان مواد اولیه قیمت بالا، تعجیل در پرداخت
کارکنان جبران خدمات بیشتر
جامعه مشارکت و همیاری در جامعه
دارائیهای نامشهود
از محرکه های جدید ارزش در بنگاه های اقتصادی میتوان به دانش و سرمایه فکری ،نام و اعتبار شرکت،مشتریان وفادار،سیستم های مدیریتی و اطلاعاتی اشاره کرد. سرمایه های انسانی در سازمانهای دانش محور ( Knowledge (based organizations نقش و اهمیت ویژه ای یافته و مدیریت سرمایه های انسانی و دانشگران) Knowledge workers ) در سازمانهای امروزی به رمز موفقیت تبدیل شده است. اداره سازمانهای امروز، کارکنان مسئولیت پذیر را می طلبد که قادر به تصمیمگیری هستند تا رضایت مشتری را بدون وقفه فراهم آورندبنابراین سود عبارت است از مورد تقدیر و تمجید قرار گرفتن مدیر از سوی مشتریانی که خدمات خوبی از سوی کارکنان توانمند و مسئولیت پذیر دریافت میکنند. در این سازمانها مدیران در نقش مربی به توان افزائی کارکنان خود می پردازند. این کارکنان توانمند هستند که با دلسوزیها و ارائه خدمات بیش از انتظار به مشتریان، آنها را به طرفداران پروپاقرص سازمان تبدیل می کنند. از این روست که تعریف کیفیت نیز در قالبی جدید ارائه میشود. کیفیت یعنی رضایت مشتری.سازمانی با کیفیت است که مشتریان راضی داشته باشدرضایت مشتریان خارجی در گرو رضایت مشتریان داخلی ( کارکنان) است. بعبارت بهتر کار مدیر صرف نظر از بزرگی یا کوچکی حیطه مدیریتش ، این است که هوشمندی و استعداد همکارانش را تشخیص دهد و فرد مناسب را برای کار مناسب انتخاب نماید و با تشکیل تیمهای کاری متشکل از هوشمندیهای مکمل بهره وری ، سازمان یا بخش تحت مدیترتش را بهبود دهد.
درپایان به برخی شاخص های کلیدی غیر مالی که مستلزم گزارشگری میباشد اشاره میگردد.