چشم‌انداز و چشم‌انداز روستايي
چشم‌انداز يكي از مفاهيم اصلي در بحث‌هاي جغرافيايي، به ويژه جغرافياي روستايي است. اگرچه برپايي، نحوه شكل‌پذيري، امكان دگرگوني و تغيير پذيري و نيز اجزاي گوناگون چشم‌اندازهاي مختلف مورد توجه خاص برخي جغرافيدانان است، اما در زمينه مفهوم، دامنه و اهميت چشم‌انداز جغرافيايي اختلاف نظرهايي، بعضاً اساسي، ملاحظه مي‌شود.
لفظ چشم‌انداز هم در زبان روزمره و هم در متون علمي پيوسته به كار مي‌رود. تعبير عمومي از چشم‌انداز هم در زبان روزمره و هم در متون علمي پيوسته به كار مي‌رود. تعبير عمومي از چشم‌انداز «بخشي از سطح زمين» يا نوع معيني از سطح زمين است. در اين تعبير، چشم‌انداز سيماي ظاهري يك منطقه يا ناحيه به شمار مي‌رود و عبارت است از «منظر و نماي خارجي يك مكان» با اين فرض كه ويژگي‌هاي ريخت‌شناختي و طبيعي آن مكان همگون و منسجم است. با اين تعبير مفهوم چشم‌انداز به مفهوم «منطقه» و «ناحيه» نزديك مي‌شود و مي‌تواند به عنوان يك واحد فرهنگي يا طبيعي در نظر گرفته شود. در همين ارتباط،‌گاهي چشم‌انداز به عنوان يك نظام محيطي (اكوسيستم) كه نمايانگر گستر? مكاني محيط خاصي است به كار مي‌رود و گستر? جغرافيايي گياهان يا جانوران يا ساير پديده‌هاي طبيعي و انساني تلقي مي‌شود؛ مانند چشم‌انداز درختان سوزني برگ و چشم‌انداز درختان بلوط.
قاعدتاً دو نوع چشم‌انداز عمومي مطرح مي‌شود: چشم‌انداز طبيعي و چشم‌انداز فرهنگي (انساني). چشم‌انداز طبيعي، بخشي از چشم‌انداز عمومي جغرافيايي است كه به واسطه تأثيرگذاري عمده نيروها و عوامل محيط طبيعي به وجود مي‌آيد. اين نيروها و عوامل عمدتاً عبارت است از موقعيت، اشكال ناهمواري، آب و هوا، پوشش گياهي، زندگي جانوري و مانند آن كه در مجموع چهر? خاصي به يك ناحيه يا منطقه بزرگتر مي‌بخشد. چشم‌انداز فرهنگي به واسطه تأثيرگذاري مداوم و پوياي گروه‌هاي انساني بر يكديگر و بر محيط طبيعي،‌ به وجود مي‌آيد. اگرچه نقش نيروهاي محيط طبيعي تعيين‌كننده نيست،‌اما كم و بيش مؤثر است. در واقع، چشم‌انداز فرهنگي،‌ علاوه بر روابط خاص اجتماعي- اقتصادي،‌ از دخالت‌هاي انسان در چشم‌انداز طبيعي ناشي مي‌شود.
فضاي حاصل از برآيند مجموعه عوامل و نيرو‌هاي چشم‌انداز طبيعي و چشم‌انداز فرهنگي را مي‌توان چشم‌انداز مكاني- فضايي (يا جغرافيايي) به شمار آورد. به اين ترتيب، چشم‌انداز جغرافيايي بيش از هر چيز يك مفهوم مكاني-فضايي است. اين چشم‌انداز بيانگر نظامي مبتني بر تأثير متقابل انسان و محيط طبيعي و به عبارت ديگر نتيجه اين روند پوياي تأثير متقابل است. چشم‌انداز جغرافيايي به عنوان يك مجموعه پيچيده از سه جزء عمده‌اي كه به طور مداوم با يكديگر در ارتباط است شكل مي‌گيرد. اين سه جزء عبارت است از:
الف) عوامل يا اجزاي غيرآلي (غير زنده) مانند اشكال ناهمواري؛
ب) عوامل يا اجزاي آلي (زنده) گياهي و جانوري؛
ج) انسان به عنوان موجودي انديشمند و اجتماعي.
بر اين اساس، اگر بخواهيم تعريفي از چشم‌انداز جغرافيايي به دست دهيم، مي‌توانيم بگوييم چشم‌انداز جغرافيايي عبارت است از فضاي خاص حاصل از كنش متقابل نيروهاي گوناگون طبيعي-انساني در يك بافت مكاني معين.
در همين ارتباط، چشم‌انداز روستايي به عنوان نوعي چشم‌انداز جغرافيايي،‌ حاصل فعاليت و نحو? برخورد گروه‌هاي روستايي در يك محيط طبيعي- انساني معين به شمار مي‌رود. اين چشم‌انداز داراي دو بعد اساسي است: يكي چهره ظاهري كه شامل بزرگي و كوچكي، نحوه قرارگيري زمين‌هاي زراعي و شكل ظاهري و نيز ويژگي‌هاي خاص خانه‌هاي روستايي است. ديگري ريخت دروني است كه معرف نحوه سازمان يافتن و شكل پذيري مناسبات اجتماعي_اقتصادي گروه‌هاي روستايي است. در چشم انداز روستايي نيروهاي گوناگون فرهنگي- تاريخي و اجتماعي- اقتصادي در برخورد با نيرو‌هاي طبيعي، باعث شكل‌گيري فعاليت‌ها و سازمان‌بندي خاص توليد و نيز تعيين واحدهاي اقتصادي مي‌شود. در اين روند از كنش متقابل، سيماي ظاهري و ريخت دروني چشم‌انداز روستايي شكل مي‌گيرد و چشم‌انداز فرهنگي خاصي را به صورت مجمو‌عه‌اي يكپارچه عرضه مي‌دارد. اين چشم‌انداز فرهنگي خود به واسطه ويژگي‌هاي روابط آن از يك سو و نهاد‌ها و تأسيسات گوناگون اجتماعي- اقتصادي موجود در اجتماع روستايي از ديگر سو در معرض دگرگوني است. هر قدر اين روابط و نهادها گسترده‌تر و پيچيده‌تر باشد، روند تغيير و دگرگوني چشم‌انداز پوياتر و شديدتر خواهد بود و در كنار بالا بودن سطح توليد، چشم‌انداز فرهنگي مورد نظر كمتر رنگ «طبيعي» خواهد داشت.
تغيير چشم‌انداز روستايي امري اجتناب‌ناپذير است. در روند اين تغيير، شكل و حتي ماهيت چشم‌انداز دگرگون مي‌شود و كوشش براي حفظ چشم‌اندازها به همان صورت و با همان ويژگي‌هاي قبل منطقي نيست. نكته حايز اهميت اين است كه تغيير چشم‌انداز به درستي و به صورتي عقلايي صورت پذيرد. اين امر نيازمند نظامي است كه بتواند به درستي تعيين كند چه تغييراتي با چه دامنه‌اي در چشم‌انداز سودمند و كارآمد و چه تغييراتي نامناسب و غير كارآمد خواهد بود. در هر صورت اساس نگرش بايد بر كنترل تغيير و تحول مكاني- فضايي استوار باشد نه بر حفظ مباني قديمي.