آتشی افتاده امشب در دل دلگیر من
گرم می ریزد به رویم اشک بی تاثیر من
ای دل آزاده! ای زنجیره ی سودای عشق!
شعله بودم آب گشتم تا شدی درگیر من
عشق می جوشد به رگهای تنم با سرکشی
آب می سازد دل ِ سرحلقۀ زنجیر من
هرقدر آتش به کف داری بزن بر سینه ام
ای محبت! ای رسول عشق! ای تقدیر من!
شکوه بیجا میکند طبع سخن ناسنج دل
تا ابد باید بسوزد قامت تصویر من...
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)