من چگونه زنده ام؟
من چگونه زنده ام؟
بی تو و بی دست تو
زندگی جان کندن است
بی دو چشم مست تو
بی تو من یک کاغذم
سرد و ساکت روی آب
گاه گاهی حادثه
می دهد بر من شتاب
بی تو من یک سایه ام
که نشستم روی شب
در سیاهی گم شدم
آه! گشتم روی لب
دستمال انتظار
تر شده از اشک من
اشک های مهربان
ریخته از چشم من
جا نمازم را ببین
مثل یک دریا شده
حرف های خلوتم
در درونش جا شده
من برای بودنت
حاضرم تا جان دهم
باید از دل بگذرم
تا به خود سامان دهم
من چگونه بگذرم؟
از دل تنهای خود
من که او را برده ام
تا دل شب های خود
باید از شب بگذرم
تا نباشم فکر تو
من چگونه بگذرم؟
از شب و از فکر تو!
زندگی را برده ام
با خودم تا کهکشان
کهکشان عشق تو
پر کشید از آسمان
دست هایم را بگیر
ذره ذره جان من
می شود مهمان تو
من ز پا افتاده ام
گوی من ، میدان تو
باید از خود بگذرم
تا ببینم روی تو
من گذشتم از خودم
رد شدم از کوی تو
می روم تا گم شوم
در تو و در دست تو
زندگی جان کندن است
بی دو چشم مست تو
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)