ياد تو
پوستينی است که بين من و زمستان
فاصله می‌اندازد

نام تو
شعله نه
تکه‌ای از تابستان است
که گوشه‌ی دلم می‌سوزد
و سوی چشمانم است
وقتی برای يافتنت - کورمال کورمال -
دنيا را لمس می‌کنم

يک آن آفتابی می‌شوی
و تمام معنی زندگی در همان لحظه می‌چکد - غليظِ غليظ -

نام تو
مرگ را به تاخير می‌اندازد.