کاش قاصدک می اومد و خبری از عشق از من از ما از ارزش دوست داشتن و احساسات می آورد.



کاش می گفت ارزش یک ذره محبت را




... و من می گفتم کی و کجا و او نوید زمان و مکانی را می داد که من ما شود و در آن لحظه قلبم را به ضرب سکه ی عشق می سپردم و بر دیواره ی قلبم اسمی حکمی کردم و این چنین باشد آغاز اولین عشق ...



بگذار اشکهایت جاری شوند ،بگذار گل لبخند بر لبانت بشکفد بگذار من نیز زندگی نمایم بگذار با تو زندگی کنم .


عزیزم یک نفر ... یک جایی ... تمام رویاهایش به لبخند توست پس هر گاه احساس تنهایی کرد رو به شهر خیال و رویا می کنه این رو بخاطر می آره که ای کاش مال من باشه اون نگاه پر از رمز و راز.



اون یه نفر در حال فکر کردن به توست ...



آری آغاز دوست داشت زیباست *** هر چند پایان راه ناپیداست
من دگر به پایان نیندیشم *** که همین دوست داشتن زیباست...