صفحه 20 از 31 نخستنخست ... 1016171819202122232430 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 191 تا 200 , از مجموع 306

موضوع: خواندنيهاي تاريخي ایران

  1. #191
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ● حافظه بر فراز تاریخ
    بر گردیم به خودمان. این «ما»ی پر تاریخ. در جامعه ما، با تاریخ چند هزار ساله، در نتیجه گذشته هنوز حضور دارد. حضوری مشروعیت بخش. سایه اش بر سر ما است. ما با سایه های آن رابطه داریم، سایه هایی که پا به پای ما در همه ساحت های متکثر زندگی اجتماعی و فردی حضور دارند:پارادوکس در همین است گذشته چنان به تمامی وجود دارد که نمی تواند تبدیل به موضوع شناخت گردد. با آن زندگی می کنیم اما آن را نمی شناسیم. شناختمان از گذشته فقط مبتنی بر حافظه است. اتفاقاً مشکل ما این است که تاریخ را مساوی با حافظه می گیریم. همین حافظه ای که بنا بر تعریف ناگسسته است و متکثر و مدام در حال گزینش است و اتفاقاً دستخوش فراموشی نیز، اگر هم به یاد آورد فقط محدود به بخشی است از دیروز. حافظه نمی تواند به تنهایی فرهنگ ساز باشد، گاه حتی می تواند مانع شکل گیری اش شود. رنج ما نداشتن حافظه نیست، کیفیت داشتن آن است:
    کوتاه و گسسته. از ادوار مختلف زندگی شخصی و یا اجتماعی خود خاطره داریم اما ناپیوسته. همین است که نسبتمان با دیروز تعریف ناشده است. دیروز را به گونه ای تکه پاره و گزینشی به یاد می آوریم، تا جایی که امورات امروزمان را بچرخاند. حتی اثرات آن خاطره را در رفتار و گفتار و پندار همگان می شود دید و ملاحظه کرد اما خود سوژه اثر پذیر از آن، آگاه نیست و درباره آن نمی تواند صحبت کند. در همه سطوح، همه محیط های فرهنگی، همه طبقات اجتماعی این حافظه های گسسته را می شود مشاهده کرد.هر چه این گسست میان ادوار تاریخی یا شخصی، رادیکال تر باشد فراموشی عمیقتر است، گزینش بیشتر است. گسست غافلگیرانه تر. مثلاً مذهبی بوده و از مذهب گسسته. چنان می گوید که گویی از مادر چنین زاده شده. ---------- بوده و از ---------- بریده ، یا بر عکس بی تفاوت بوده و یکباره به ---------- پیوسته . چنان می گوید و رفتار می کند که گویی بند نافش را با ---------- بریده اند. مثلاً از پشت کوه آمده و حال شده شهر نشین ، یا شهر نشین بوده و رفته به ممالک خارجی. چنان در فراموشی دیروز خود اصرار دارد و چنان به امروز خود مفتخر که گویی .. همین است که مدام در حال ناسزا گفتن است. به دین، به بی دینی، به ملت، به وطن فروش . به سنت یا به غرب. به خصوص و به خصوص به خودش. شاید کمتر ملتی باشد که ابنقدر به خودش ناسزا بگوید. به همین دلیل کمتر می شنوی «ما ایرانی ها». اکثراً می گویند« این ایرانی ها».یا مثلا« ً ایرانی جماعت». چنان می گوید که... فقط یک حافظه گسسته ، کوتاه یا فراموش شده می تواند چنین کلی بافی کند و از کلیتی بگوید که خود از آن منتزع شده . کافی است که برای لحظه ای خود را به یاد آورد تا دیگر اینقدر راحت قانون نسازد . متواضعانه تر حرف بزند و مشروط تر. جالب تر ازهمه این است که جمله ای که از همه دهن ها می شنویم همین قضیه نداشتن حافظه تاریخی است : «آقا ! ایرانی جماعت حافظه تاریخی ندارد». منظورشان این است که فراموش می کند. خود گوینده نمی داند و از نداشتنش در رنج است. اما خود را با گفتن این جمله، حافظه دار حس می کند. خود این گوینده احتمالاً آدم بی هویتی بوده و یادش رفته، دچار گسست های بنیادین شده و یادش رفته. از پشت کوه آمده و یادش رفته. تا مغز و استخوان سنتی بوده و یادش رفته. با فقر سر و کله می زده و یادش رفته در قدرت سهیم بوده و یادش رفته و چشم بر فاجعه ای بسته و یادش رفته . هیچ کاری در زندگی اش برای ارتقاء حافظه نکرده و یادش رفته. این است که به یمن حافظه های کوتاه یا فراموش شده و یا گسسته فردی یا جمعی، موفق تر هامان کوتاه ترین راه را بر می گزینند یعنی شبیه دیگری شدن شبیه غیر خودی گردیدن و ناموفق تر هامان سنگر گرفته در پس یک گذشته طلایی از دست رفته. اسلامی یا باستانی. و در این وسط، امروز می ماند روی دست همگان و هیچ کس حاضر نمی شود مسئولیت آن را بر عهده بگیرد . هرکس می اندازد به گردن آن یکی. از روزگار کجمدارو فلک غداردر اشکال مردمی اش تا قدرت های خارجی و توطئه های پیدا و پنهان در شکل فرهیخته ترش. مسئولین می اندازند به گردن سیستم. سیستم می گوید مردم خرابند. می روی سراغ مردم. رعیت اگرباشد می گوید خدا و تقدیر. شهروند اگر شده باشد می اندازد به گردن مسئول.
    پرسش بعدی این است:
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  2. #192
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    چرا حافظه، شکل تاریخ به خود نمی گیرد ؟
    ▪چرا گذشته علی رغم حضور همه جانبه اش، تبدیل به سرمایه ای برای فردا نمی شود. پناه می شود؟
    ▪ سقف بی آنکه هویت ساز باشد و امنیت ما را فراهم کند؟
    ▪ چه عواملی مانع از تبدیل حافظه به تاریخ است؟
    در جوامع سنتی- مذهبی و اقتدار گرا نیز، حافظه هم سرچشمه مشروعیت بخش است و هم منبع محروم کردن از مشروعیت. مذهب مولفه مسلط شکل گیری حافظه جمعی است ، اما نوع نگاه به زمان، قدرت حضور اسطوره ها یی که بر محور یک اراده قدسی می چرخد، نگاه به تاریخ را اتمی ساخته است، اتم هایی که تنها عامل بقا و حیاتشان اراده خداوند است. بر خورد با گذشته یا زمان تاریخی، فرا زمان و کلید رمز گزارش تاریخ، تقدیر بوده است . در چنین نگاهی طبیعتاً توضیح لازم نیست و ورود به جزئیات غیر ضرور . کار تاریخی و وظیفه مورخ دیگر کشف دلایل پنهان واقعیت نبوده است. تاریخ در نتیجه تبدیل به خدمه اخلاق و الهیات شده است. ماسینیون می گفت زمان در اسلام راه شیری لحظات است.. تاریخ ، محدود مانده است به تاریخ نگاری مذهبی، ---------- و یا نظامی . متکی به گفته ها و شنیده ها دوره هایی بی ربط و پر تناقض. غرب با بازنگری نسبتش با مسیحیت و مهمتر ازآن ، از طریق فراهم آوردن حافظه های موازی و متکثر( نه صرفاً حافظه مذهبی، نه صرفاً حافظه ---------- ، بلکه حافظه اجتماعی، اقتصادی ...) و در گفت و گو قرار دادن آنها با یکدیگر نسبتش را با گذشته انسانی کرد . یعنی اینکه به دنبال رد پای انسان در تاریخ گشت و نه صرفاً تقدیرو اراده الهی. به جزئیات زندگی انسانها نظر انداخت ، تاریخ را زمان بندی کرد، از دوره و عصر سخن به میان آمد، و به این ترتیب گذشته را از وضعیت بر روی هم انباشتگی وقایع و حوادث خارج ساخته و آن را موضوع شناخت و آنالیز و نقد قرار داد. در تاریخ اسلام این تکثر حافظه ها و ضبط آن به صورت وسیع صورت نگرفت. « وقتی هنوز گذشته ات را زندگی کنی، از حرف زدن درباره آن ناتوان خواهی بود».( مورخ فرانسویchaunu) بی تردید، یکی از نقش های مذهب- مسیحیت یا اسلام- شکل دادن به حافظه تاریخی در میان اجتماع مومنین است. جمع آوری احادیث، برقراری سنت پیامبر، نگارش تاریخ خلافت ، تاریخ عمومی (مثلاً طبری و مسعودی)، نگارش بیوگرافی به خصوص از قرن ششم هجری به بعد و...همه گواه وجه تاریخی، حافظه مذهبی است. اما از آنجا که در گذر زمان، این تاریخ که عمدتاً به تاریخ مذهب نظر دارد وجهی اسطوره ای و ازلی پیدا می کند بیشتر از آنکه یک وجدان فعال تا ریخی باشد، حسرت گذشته و یا به تعبیر رزنتال «هنر و علم پشیمانی و تاسف» بوده است. از همین رو نه تنها موفق نشد در جایگاه گذشته و حضورش در حال، تغییری ایجاد کند از منظر متدولوژیک هم پیشرفت نکرد.
    امروز ما همچنان در عرصه عمومی ، شاهد در هم آمیختگی دیروز و امروز هستیم ، در هم آمیختگی عرفی و قدسی، مصلحت عامه و مصلحت الهی. همه بحث های پیرامون جمهوریت و اسلامیت از همین رو است. انتخابات آزاد و نظارت استصوابی. شورا و عقل جمعی اما مشروط، قرارداد اجتماعی آری اما معطوف و مقید، به سنت باشد یا مذهب و از آنجا که سنت و مذهب در بسیاری اوقات یکی گرفته می شوند، کار راپیچیده تر می کند. مذهب هم حتی مشروعیتش را هنوز از گذشته می گیرد. غربی با ایجاد تغییر در نقش و جایگاه حافظه نه تنها –چنانچه اشاره شد – هنر را و علم را و عرصه عمومی راو فرهنگ را اززیر تسلط حافظه خارج کرد، بلکه با مذهب نیز همین برخورد را پی گرفت و از همین رو توانست به گونه ای دیگر به نسبت خود با امر قدسی بیندیشد( رفرم، اومانیزم، هرمنوتیک و....)
    حافظه مذهبی موجود ما، برای برقراری رابطه با اکنون، سراغ یک دور اسطوره ای می رود. دیروزی که الگو می دهد، رفتار تعیین می کند و مشروعیت می بخشد. نسبتی که گزینشی است اما سیال نیز. می خواهد دیروز را تکرار کند ، اما به گونه ای پارادوکسال شکل و شمایل امروز ما را می گیرد. یعنی قرار است از دیروز برای امروزمان الگو بگیریم تا مثلاً شبیه دیروز شویم و آن دیروز را تداوم بخشیم، اما دیروز را شبیه امروز می کنیم. عمده بحث های امروز و دیروز ما در باره کیفیت دینداری ما ن بر همین اساس می چرخد. کیفیتی که هر روز به گونه ای تعریف می شود: ما بر اساس ارتقاء استعدادهایمان، خصوصیت های متفاوتی را در مذهب مان کشف می کنیم. قطعات یک حقیقت دینی را بنا بر طرح ذهنی ای که مدام عوض می شود هر بار به گونه ای می چینیم. بی تردید شناختمان بیشتر شده است اما مهمتر از همه، این ساختار ذهنی ما است که مدام در حال تغییر می باشد: گاه رحمان رحیم، گاه قاصم جبار منتقم. گاه شمشیر های از نیام بر کشیده، گاه انکار نفس وجود شمشیر. گاه جهاد و گاه بخشش. گاه بی اغماض و انعطاف ناپذیر و گاه همه رحمت و گشادگی و ....دین رحمانی یا دین انتقام و گشودن جبهه های بی پایان حق علیه باطل. حسین بن علی(ع) مرد قدرت یا مرد ایثار. مرد شمشیر یا مرد اخلاق. ابوذر، یک عارف خلوت نشین با یک آنارشیست معترض با شمشیر آخته ...به خانه راندن مذهب، یا از خانه به بیرون کشاندن آن. تکیه بر وجه روحانی-درونی و فردی آن با وجه اجتماعی، جهانشمول و دنیایی آن. رویکرد تاریخی به حافظه می تواند این موقعیت را توضیح دهد و نه رویکرد کلامی - فلسفی و..نفس این تحولات نظری و کلامی، خود پدیده هایی هستند تاریخی و در نسبت با حافظه ای که مدام دستخوش تغییر است و سیال( حتی اگر مبتنی و متکی بر قدوم باشد) قابل توضیح است.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  3. #193
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ● نداشتن حافظه های موازی
    اگر داشتن فرهنگ، یعنی داشتن حافظه تاریخی و ملی، داشتن یک سری کدهای رفتاری و عملی مشخص و اگر مقصود از داشتن ، برقراری نسبتی آگاهانه با این همه باشد باز هم ما وضعیتمان روشن نیست. داریم و نداریم. تمام این سایه های تاریخ ملی چند هزار ساله بر سر ما هستند ، اما وزن حضور آنها بیشتر ما را می ترسانند و یا به رودربایستی می اندازند اما شناخته شده نیستند. هستند به قصد ترساندن یا به رودربایستی انداختن. این است که نه می توانیم از شرشان خلاص شویم و نه خیرشان را شناسایی کنیم. مشروعیتمان را از دیروزی می گیریم که به تمامی تصاحبش نکرده ایم و به همین دلیل با آن بازی می شود. ابزاری در دست این و آن یا بهانه ای برای احساس نوعی تداوم . فقط داشتن و یا نداشتن حافظه محل نزاع نیست ، نوع استفاده از آن هم مطرح می شود. تاریخ باستان باشد ، یا قرون وسطی. مدرن باشد یا معاصر. دلیلش روشن است . هر ملتی از طریق در کنار هم چیدن و در گفتگو قرار دادن حافظه های متکثر آحاد و گروههای اجتماعی اش می تواند ساخت و ساز تاریخش را تدارک ببیند .عاجلترین کار در نتیجه شناسایی و به رسمیت شناختن این تکثر است. اما در این حوزه هم ما دچار مشکلیم. نه تنها با هر تغییر در نظام سیاسی، تاریخ مان به گونه ای متفاوت نوشته می شود بلکه از این سال تا آن سال هم زوایای دید تاریخی مسلط عوض می شود. انقلاب اسلامی ایران آنگونه که امسال از رادیو تلویزیون معرفی شد با سالهای پیش تفاوت داشت. برخورد با آرشیو، بر خورد با شخصیتهای ---------- و تاریخی نیز. آیا تاریخ انقلاب فرق کرده است یا ما فرق کرده ایم؟ همه به مسئولین رادیو –تلویزیون تبریک می گفتند که آرشیوهایش را گشوده است اما هیچ کس نپرسید « ... ولی حالا چرا؟» معنی این حرف این نیست که آنچه که تا دیروز نشان داده می شده است همه حقیقت نبوده است؟ اگر نوع عرضه تاریخ معاصر امسال تا پارسال فرق کرده است و همه به هم تبریک می گویند این سوال پیش می آید:از کجا معلوم که سال دیگر باز چیز جدیدی حذف نشود و یا چیز جدیدی کشف نگردد؟ بسیار مشروع است اگر بپرسیم از کجا معلوم که آنچه امروز نشان داده می شود همه حقیقت تاریخی ما است؟ همین تفاوت بین دیروز و امروز نشان می دهد که این حافظه را تا کجا می شود دست کاری کرد. درست است که اساساً هر حافظه ای بر اساس همین دیاکتیک فراموشی و یاد آوری شکل می گیرد و در نتیجه گزینشی عمل می کند ، اما این ماجرا مضاعف می شود هنگامی که عمل گزینش مدیریت شود، منحصر گردد و متولی پیدا کند. تا هنگامی که برخورد با چیزی به نام تاریخ و حافظه تاریخی، فله ای و نامشخص و شکل ناگرفته است ، هم امکان آن هست که دستخوش تغییرات ---------- شود و هم دستخوش گزینش حافظه جمعی که سیال است و دلبخواهی.
    خطر دیگر این چرخیدن صرف بر محور حافظه ، در هم ریخته شدن نسبت است با زمان حال. متحدالشکل شدن درونی جوامع و در عین متحدالشکل شدن جوامع متعدد ، یعنی از یک سو نیاز به داشتن بک هویت دسته جمعی و از سوی دیگر از میان رفتن هویت سنتی، موجب سر زدن کیش حافظه شده است. حافظه همیشه در برابر فراموشی نمی نشیند تا مثلاً ما را وادارد به یاد آوردن . گاه بر عکس است . گاه ، پافشاری کردن بر این حادثه به قصد تحت شعاع قرار دادن حادثه ای دیگراست . تاکید بر قربانی بودن خود در یک دوره تاریخی به قصد نادیده گرفتن قربانیتی دیگر و... افشاگری این تا آن یکی افشا نشود . همین قضیه است که نمی گذارد فرهنگ تاریخی شکل بگیرد و یا به سمت و سوی دیگری برود.
    اینقدر در گیر حافظه دیروزین خود می شوی که از فجایع امروز بی اطلاع می مانی و یا نسبت به آن بی اعتنا می شوی. (نگاهی به برخورد ما شیعیان با فجایعی که بر سر امامان تشیع آمده است و به خصوص فاجعه کربلا بسیار روشنگر است)چرا که به گفته تودوروف ، مورخ معاصر فرانسوی : «سوگواری برای قربانیان دیروز افتخار آمیز است اما پرداختن به قربانیان امروز دردسر ساز» .یاد آوری فجایعی که دیروز بر سرت رفته است ، گاه باعث می شود فجایعی را که بر سر این و آن می آوری توجهت را جلب نکند. می بینیم که چرخیدن صرف بر محور حافظه، یک اجتماع را با چه مخاطراتی می تواند روبرو کند. وقتی که نداشته باشی این می شود و وقتی که هم داشته باشی ، اما خودمختار و خودکفا آن خطرات را به دنبال دارد.
    معلوم است که ما تاریخ داریم. پر از حادثه و اتفاق و تغییرات پر معنا . حافظه داریم اما مثله و تکه پاره و گسسته . فرهنگ تاریخی داریم ، فرهنگی که هنوز مشروعیت اش را از دیروز می گیرد بی آنکه معلوم شود کدام دیروز ، بی آنکه نسبت با این دیروز آنالیز شود ، حافظه های موازی شکل بگیرد و معلوم شود سهم فرهنگ، مذهب و آدمها چیست قدسی و غیر قدسی کدام است و.. در عین حال تولیدات تاریخی ای که مدام دستخوش تغییرات ---------- می شود و در عین حال میدان های وسیع و منابع لایزال و بی پایانی که کشف نشده و شخم زده نشده و.. ما همه چیز داریم. تاریخ داریم حافظه داریم. فقط از کیفیت داشتنش خبر نداریم و به همین دلیل است گاه با آن بازی می کنیم ، گاه این قسمت را در مقابل آن بخش می نشانیم . گاه فراموشش می کنیم و در بسیاری او قات نادیده اش می گیریم. دیروز هنوز مشروعیت بخش است ، اما نعلوم نیست کدام دیروز؟ حافظه ها را باید در گفتگو با یکدیگر قرار داد، تا از گسستگی به د رآید تا حافظه های خودکفا و بسته به روی خود رو به دیگری کند، مقایسه کند و تکمیل سازد، از خود فاصله بگیرد ، به نقد خود بنشیند و موقعیتش را تغییر دهد. .برای اینکه تاریخ داشته باشی ، باید آزادی داشته باشی تا بتوانی حافظه را ، گذشته را بدل به موضوع شناخت کنی و اسباب هویت فرهنگی خودت را فراهم سازی. تا دیگر ننالی آقا ما ملت حافظه تاریخی نداریم. تا نه فراموش کنی و نه بگذاری فراموشت کنند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  4. #194
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ژن های کهن و بهداشت نوین
    ژن های کهن و بهداشت نوین بهترین مدرک قابل استفاده درباره دوران ماقبل تاریخ آن است که احتمالا انسان اولیه مردار خوار (scavengers) و جمع آورنده گیاهان وحشی بوده، نه شکارچی. ممکن است در ابتدا به نظر برسد که این عقیده فاصله زیادی با مشکلات مردم در جوامع پیچیده ای نظیر ایالات متحده دارد. چگونه باید روش های فراهم کردن غذای مردم ماقبل تاریخ به وسیله ما و در جهان ما پیاده شود؟
    دو نکته در اینجا مطرح است. اول، همانطور که در بخش ۱۱[این کتاب]، «بدترین اشتباه تاریخی نژاد انسان» [می بینید]، مردم شناسان معتقدند سیستم های فراهم کردن مواد غذایی و تولید غذا عوامل مهمی در تغییرات تاریخی بوده اند. دوم، مسئله اصلی که دنیای غرب با آن مواجه است افزایش به خصوص بیماری های مزمنی بوده – که گاه اوقات بیماری های مدنیت (civilization) نامیده می شوند- و در نهایت بسیاری از آمریکایی ها را از پا در می آورد. در این مقاله، بوید ایتون و ملوین کونر ثابت می کنند که چگونه اطلاعات حاصل از مردم شناسی باستانی و مطالعه شکارچیان و جمع آورنده های معاصر می تواند نور تازه ای بر اصل بعضی مسائل بهداشتی در حال حاضر بتاباند.
    در حالیکه این بخش را می خوانید، سئوالات زیر را برای خود مطرح کنید:
    ▪ چه تفاوتی میان تطور بیولوژیکی و فرهنگی وجود دارد؟
    ▪ آیا تطور بیولوژیکی و فرهنگی هم زمان اتفاق می افتد؟ اگرنه، چه اتفاقاتی ممکن است بیافتد به طوریکه تغییرات فرهنگی سریعتر از تغییرات بیولوژیکی رخ دهد؟
    ▪ رژیم غذایی اجداد پارینه سنگی (Paleolithic) ما چه بوده است؟
    ▪ چه نوع تغییرات غذایی با توسعه کشاورزی توام بوده اند؟
    ▪ چه نوع بیماری هایی در غرب یافت می شود در حالیکه در میان شکارچی- گرد آورنده ها (hunter –gatherers) نیست؟
    ▪ مضاف بر رژیم غذایی، چه رابطه ای بین سبک زندگی و بیماری های مزمن در جهان غرب وجود دارد؟
    در ده سال گذشته ما در حال بررسی این فرضیه بوده ایم که بیماری های مزمن اصلی که در زندگی مردم جوامع غربی صنعتی شده مرفه رایج است، به وسیله ناهماهنگی بین ترکیب ژنتیکی و سبکی از زندگی که با محیط زیست مناسبت دارد، پیشرفت کرده است. بیماری ها شامل تصلب شرایین با اثرات حمله قلبی، سکته مغزی و بیماری های عروقی محیطی، دیابت بزرگسالی، فرم های بسیار مهم سرطان، فشار خون (فشار خون بالا)، آمفیزم (اتساع مجاری و حباب های ریه) و چاقی می باشد. متغیر های اصلی سبک زندگی شامل رژیم غذایی، الگوهای بهره گیری، و قرار گرفتن در معرض مواد آزار دهنده ((abusive به خصوص الکل و تنباکو هستند. این موضع اساسی را اتخاذ کرده ایم که ترکیب ژنتیکی انسانی، که فیزیولوژی، بیوشیمی و متابولیسم ما را کنترل می کند از زمان انسان ساپینس ساپینس تغییر بنیادینی نکرده است. در مقابل، تطور فرهنگی در طول یک دوره نسبتا کوتاه از ظهور کشاورزی سرعت فوق العاده ای گرفته است، بنابراین ژن های انتخاب شده، مقدم بر دوره های زمین شناسی، امروزه باید در محیط اجتماعی غریبه و نامطلوب عصر اتمی عمل کنند.
    به منظور درک بهتر سبک زندگی رایج/ ناسازگاری ژنتیکی ما و درک اینکه برای حذف پیامدهای علت شناختی مضر آن چه گام هایی باید برداشته شود، نیازمند آنیم که به بهترین نحوی که می توانیم ساختارهای واقعی سبک زندگی اجدادی مان را روشن کنیم. در تصور بیشتر مردم در مورد اجداد عصر پارینه سنگی مان یک تخیل (fascination) قوی وجود دارد: آنها چطور زندگی می کردند، چه شکلی بودند، و چه تفاوت ها و چه شباهت هایی با ما داشتند؟ برای ما، تلاش جهت مشخص کردن عادت غذایی آنها و الگو های عملکردی (exercise patterns) که لازمه فعالیت های روزمره شان بوده، جالب و همانقدر از نظر علمی مهم است. بخش اصلی درک ما [در این مورد] از رشته های دیرین شناسی، مردم شناسی، اپیدمولوژی و علم تغذیه آمده است.
    دیرین شناسی مطالعه فسیل های باقیمانده است. برای مثال، قد انسان پارینه سنگی از درازای استخوان فمورا (استخوان ران) بر اساس یک فرمول که با مجموع بلندی طول استخوان فمورا رابطه دارد، می تواند تخمین زده شود؛ [برای تعیین این مقدار] لازم نیست که همه استخوان های کامل اسکلت موجود باشد. چنین مطالعاتی نشان داده اند انسان هایی که در شرق منطقه خاورمیانه در ۳۰۰۰۰ سال پیش زندگی می کردند احتمالا بلند [قد] بودند، میانگین قد مردان ۱۷۷.۱سانتیمترو زنان ۱۶۶.۵سانتیمتر، در حالیکه تقریبا در ۱۹۶۰ میانگین قد آمریکایی ها ۱۷۴.۲سانتیمتر و ۱۶۳.۴سانتیمتر است.
    بلندی اسکلت و گودی لگنی، منعکس کننده فاکتور های تغذیه ای به خصوص میزان جذب پروتئین هستند. با ظهور کشاورزی، جذب پروتئین های حیوانی به طور مشخص آنقدر کم شده که میانگین قد برای زنان و مردان نهایتا حدود ۱۰ سانتیمتر کاهش یافته است. همین پدیده، کاهش میزان پروتئین حیوانی دررژیم غذایی همزمان با ظهور کشاورزی، همچنین با آنالیز نسبت استرانتیوم به کلسیم در بقایای استخوانی اثبات شده است. استرانتیوم عمدتا از طریق خوردن غذاهای گیاهی به اسکلت حیوانات زنده، وارد می شود. بنابراین گیاهخواران در استخوان هایشان به نسبت گوشتخواران میزان بیشتری استرانتیوم دارند. مطالعه نسبت استرانتیوم به کلسیم در استخوان انسان هایی که دقیقا قبل و در طی تغییر به کشاورزی زندگی می کرده اند، تایید می کند که کاهش مصرف گوشت به غذاهای گیاهی این دوره وابسته است.
    اسکلت ها همچنین عضلانی بودن را نشان می دهند؛ برجستگی الحاقی عضلانی و منطقه سطوح مفصلی هر دو مستقیما با فشار اعمال شده به وسیله عمل ماهیچه ها در آنها تغییر می یابند. آنالیز این ویژگی ها نشان می دهند که انسان های ماقبل کشاورزی معمولی ظاهرا نسبت به کسانی که بعد از آنها زندگی کرده اند از جمله ما قوی تر بوده اند. دندان ها به خاطر سختی شان، در اجسام دوران پارینه سنگی بسیار خوب باقی مانده اند. تفسیری در مورد مصرف امروزی شکر (که در آمریکا برای هر نفر ۱۲۵ پوند در سال است) می گوید که فقط در حدود ۲ درصد دندان های دوره پارینه سنگی آخر نشان دهنده کرم حوردگی دندانی (dental caries) است، در حالی که اروپایی های امروزی بیشتر از ۷۰ درصد دندان هایشان چنین وضعیتی دارند.
    مردم شناسی رشته ای گسترده است که شامل مطالعه شکارچی- گرد آورنده های معاصر می شود، که زندگی شان می تواند از بسیاری جهات، انعکاسی از زندگی اجداد دور ما به حساب بیاید. مطمئنا تفاوت های مهمی وجود دارد: این مردمان [شکارچی- گرد آورنده های معاصر] به طور فزاینده ای از مطلوب ترین زیستگاه ها به صحراها، قطب شمال یا جنگل ها رانده شده اند؛ جایی که جستجوی غذا باید بسیار سخت تر از جستجوی غذا برای شکارچی- گرد آورنده های پارینه سنگی باشد که از مناطق پرثمر و باروری برخوردار بوده اند که در آن زمان بدون [نیاز به] رقابت و یا تمدن (civilization) به آن دسترسی داشته اند. از سوی دیگر، تکنولوژی جمع آورنده های معاصر پیشرفته تر از آنچه در زندگی ۲۵ هزار سال قبل موجود بوده است؛ بهترین مثال تیر و کمان است، که احتمالا زودتر از ۱۰ تا ۱۵ هزار سال پیش توسعه نیافته است. با این حال، مطالعه شکارچی- گردآورنده های معاصر دریچه ای به جهان پارینه سنگی می گشاید؛ تغذیه، خواص فیزیکی و ویژگی های بهداشتی کسانی که چنین زندگی های یکسانی دارند با وجود هزاره هایی که آنها را در زمان از هم جدا می کند، باید مشابه باشند.
    مردم شناسان بر ۵۰ جامعه شکارچی- گرد آورنده به طور قانع کننده ای مطالعه کردند تا عمومیت غذایی در مورد آنها را توجیه کنند. وقتی داده های این گروه ها به طور آماری تحلیل شد، ارزش متوسط همه حول مرکز یک الگوی معیشتی، ۳۵ درصد گوشت و ۶۵ درصد غذاهای گیاهی (بر اساس وزن) است. مطمئنا، اختلاف قابل ملاحظه ای وجود دارد، مردمان قطب ممکن است ۹۰ درصد محصولات حیوانی مصرف کنند، در حالیکه ساکنان صحراهای لم یزرع ممکن است ۱۵ درصد رژیم غذایی شان از این منابع به دست بیاید. با این حال، این داده ها به ما اجازه می دهد تا نتیجه گیری کنیم که انسان های پارینه سنگی الگوهای معیشتیِ مشابهی داشته اند.
    اپیدمیولوژی مطالعه الگوهای بیماری است. وقتی یک وضعیت پاتولوژیک، از قبیل سرطان ریه، در یک جمعیت معین، مثلاً سیگاری ها شایع است، و در گروه معین دیگری مثل غیر سیگاری ها غیرشایع، آنگاه تفاوت های بین دو گروه ممکن است به علت شناسی وضعیت بیماری تحت بررسی رابطه داشته باشد. اطلاعات به دست آمده از تحقیقات متنوع اپیدمیولوژی می تواند در ارزیابی اینکه انسان های پارینه سنگی به چه بیماری هایی مبتلا بوده اند و چه بیماری هایی در آن زمان رایج نبوده است، مورد استفاده قرار گیرند. برای مثال، در جهان امروز، کسانی که میزان حداقلی از چربی اشباع شده مصرف می کنند کمتر در معرض بیماری انسداد شرائین قلب قرار دارند و سینه، رحم، پروستات و روده بزرگِ آن ها به مراتب کمتر مبتلا به سرطان می شود. اگر ما بتوانیم مطمئن شویم که رژیم غذایی عصر پارینه سنگی در برگیرنده مقدار کمی چربی اشباع شده بوده، می توانیم فرض کنیم که افرادی که در آن زمان زندگی می کرده اند، نسبت به کسانی که در جوامع غربیِ صنعتیِ مرفه امروزی زندگی می کنند، کمتر در معرض بیماری های قلبی و سرطان های مرتبط با چربی قرار داشته اند. ممکن است بحث های مشابهی در مورد فشار خون( که مربوط به رژیم غذایی سدیم، پتاسیم و کلسیم است) و البته، سرطان ریه و آمفیزم (سیگار) نیز مطرح شود. یک فرض وسوسه انگیز این است که، چون بیماری هایی از این دست خود را در افراد مسن تر نشان می دهند، انسان های پارینه سنگی (که میانگین عمرشان از ما کمتر بوده است)، فارغ از سبک زندگی شان اغلب آنقدر عمر نمی کردند که فرصت ابتلا به آن ها را داشته باشند. به هر حال، اپیدمیولوژیست ها و پاتولوژیست ها نشان داده اند که افراد جوان در غرب اغلب مبتلا به نوع بدون علامت (asymptomatic form) این بیماری ها هستند، اما جوانان عصر پارینه سنگی اینگونه نبوده اند. به علاوه، اعضای فرهنگ های به لحاظ تکنولوژیکی اولیه که تا سن ۶۰ سالگی یا بیشتر عمر می کنند، بر خلاف همتاهای «متمدن» شان، از این بیماری ها مصون هستند.
    علم تغذیه با فراهم آوردن تحلیل هایی درباره غذاهایی که انسان های پارینه سنگی احتمالا می خورده اند به پیشبرد ارزیابی زندگی این مردم کمک کرده است. یک درک همه جانبه در مورد تغذیه آنها بدون دانستن این نکته غیر ممکن است که اگرچه آنها بیشتر از الان ما گوشت قرمز می خوردند، با این حال چربی اشباع شده کمتری مصرف می کردند چرا که جانوران شکارچی وحشی، چربی شان کمتر از یک پنجم جانوران اهلی است که در حال حاضر برای تولید محصولات گوشتی پرورش داده می شوند. به طرز مشابهی آنالیز غذایی جانوران وحشی، میوه های وحشی و خودرو و سبزیجات و مغزهایی که توسط شکارچی- گردآورنده های معاصر خورده می شود، به ما اجازه می دهد تا میانگین ارزش غذایی غذاهای گیاهی که اجدادمان می خورند را ارزیابی کنیم. تا به حال ما توانسته ایم داده های تغذیه ای مربوط به ۴۳ حیوان وحشی مختلف از کانگرو تا گراز و ۱۵۳ غذای گیاهی وحشی مختلف- عمدتا ریشه ها، دانه ها، مغزها و قارچ های خوراکی و میوه ها از جمله قارچ ها و غلاف دانه های مختلف را جمع آوری کنیم. جستجو برای این اطلاعات سخت اما جالب بوده است؛ به چه شیوه دیگری می توانستیم بفهمیم که گوشت گاو میش کوهان دار آمریکایی در برگیرنده فقط ۴۰ میلی گرم از کلسترول در هر ۱۰۰ گرم بافت [ماهیچه ای] است یا اینکه گوجه سبز استرالیایی بیشترین ویتامین ث شناخته را داراست (۳۱۵۰ میلی گرم در هر ۱۰۰ گرم).
    وقتی اطلاعات از رشته های مختلف علوم با هم ربط داده شده و هماهنگ شدند چه تصویری پدیدار می شود؟ رژیم غذایی اجدادمان چه بوده؛ زندگی آنها از چه جنبه های مهمی با زندگی ما متفاوت بوده و این تفاوت ها چه ارتباطی با بیماری های مزمن که ما از آن رنج می بریم ولی شکارچی- گردآورنده ها ی معاصر به نظر از آن در امان اند دارد؟
    برای پرداختن به آسان ترین ولی نه الزاما مهمترین موضوعات، اول از همه واضح است که اجداد پارینه سنگی ما کمتر در معرض تنباکو و الکل قرار داشتند. تاریخ ساختن آب جو می تواند به ۷۰۰۰ سال قبل بر گردد، اما هیچ مدرک قانع کننده ای برای مصرف الکل قبل از این تاریخ وجود ندارد، و گروه های به لحاظ تکنولوژی اولیه معاصر که آشامیدنی های الکلی بسازند یافت نشده اند. به طور مشابه، به تنباکو در اروپا و آسیا پیش از سفرهای اکتشافی دریایی که تنها ۵۰۰ سال پیش روی داده، هیچ اشاره ای نشده است. اما احتمالا مردمان پارینه سنگی متاخر روی هم رفته از مواد آزار دهنده (abusive) مبرا نبوده اند؛ گروه های متعدد گردآورنده- شکارچی معاصر از بعضی اشکال داروهای تغییر دهنده سطح هوشیاری برای اهداف مناسکی استفاده می کنند و به نظر می رسد که احتمالا عوامل مشابهی در عصر پارینه سنگی متاخر ممکن است قابل دسترس بوده باشد، گرچه بسیار بعید است که استفاده از آنها به شدت امروز متداول بوده باشد.
    مطالبات فیزیکی از زندگی در زمان پارینه سنگی متاخر به ما اطمینان می دهند که اجداد ما، هم زن و هم مرد، قوی، متناسب، لاغر و ماهیچه ای بوده اند. استخوان ها ی آنان ثابت می کند که آنها تنومند بودند- شبیه ورزشکاران برجسته امروز. به علاوه، شکارچی- گردآورنده های مطالعه شده در ۱۵۰ سال اخیر هم از لحاظ ظاهری آراسته و هم ورزشکار بوده اند.
    متخصصین تغذیه مدرن عموما بر این عقیده اند که اقلامی از چهار گروه غذایی اصلی- گوشت و ماهی، سبزیجات، دانه ها و میوه ها، شیر و محصولات شیری، نان و حبوبات- برای یک رژیم غذایی متعادل لازم اند. اما در طول دوره پارینه سنگی بچه های بزرگتر و افراد بالغ همه تغذیه شان را از دو گروه اول به دست می آوردند: حیوانات وحشی و سبزیجات، میوه و دانه ها. به استثنا بچه های کوچک، که دیرتر از بچه های امروز از شیر مادر گرفته می شده اند، هیچکس غذای لبنیاتی نمی خورده و ظاهرا از حبوبات بسیار کم استفاده می کرده اند. تنها کربوهیدرات «خالص» عسل بوده که فقط به طور فصلی قابل دسترس بوده و با زحمت به دست می آمده است. به نظر می رسد آنها تا اواخر دوران ما قبل تاریخ غذای دریایی بسیار کمی می خورده اند. اگرچه از آنجایی که سطح دریاهای قدیمی بسیار پایین تر بوده (برای اینکه در آن زمان آب در یخچال های طبیعی پهناور محبوس بوده است)، و محل های زندگی ساکنان کنار دریای پارینه سنگی در حال حاضر زیر آب قرار دارد، این فرضیه مشکوک است.
    بعد از گرفته شدن از شیر، انسان های پارینه سنگی آب می خوردند، اما آشامیدنی هایی که ما امروز مصرف می کنیم عموما همراه با فرونشاندن عطش مقدار قابل توجهی کالری آزاد می کنند. این مثال یک الگوی فراگیر را نشان می دهد - تمرکز کالری. از آنجا که گوشت [مورد استفاده] ما چرب تر است، نسبت به حیوانات وحشی کالری بیشتری در هر واحد وزن (نوعاً دو یا سه برابر بیشتر) در خود دارد. به علاوه غذاهای گیاهی که ما می خوریم عموما تصفیه شده و مصنوعی اند، بنابراین میزان کالری اصلی آنها چندین برابر است: کالری برش های سیب زمینی سرخ کرده دو برابر و چیپس پنج برابر کالری موجود در همان میزان سیب زمینی پخته شده است. پای کدو حلوایی ده برابر بیشتر از همان میزان کدو حلوایی خالی کالری دارد.
    نمکی که ما امروزه به عنوان چاشنی و مواد نگهدارنده به غذای خود اضافه می کنیم، به طور متوسط شش برابر سدیم جذب شده روزانه در انسان پارینه سنگی است. به همین ترتیب فرایند خلوص غذاهای کربوهیدرات دار مقادیری از شکر و آرد سفید به بدن ما تزریق می کنند که اضافه تر از میزان در دسترس اجداد ما بوده است در حالیکه کاهش دادن کربوهیدرات پیچیده (نشاسته) و فیبر موجود در رژیم غذایی خیلی کمتر از سطح مصرفشان جذب می شوند. نه تنها چربی که ما می خوریم دو برابر چربی خورده شده در زمان پارینه سنگی است، که ماهیت آن نیز متفاوت است. چربی ساختاری جزء اصلی مورد نیاز ساختمان غشاء سلولی است؛ این نوع از چربی غالبا در ماهیتش غیر اشباع شده است و چربی اصلی مصرف شده توسط اجداد دور ما بوده است. بر عکس، چربی ذخیره شده، نوع اصلیِ [چربیِ] یافت شده در انواع بافت چرب حیوانات اهلی است؛ این نوع چربی بسیار اشباع شده است و در رژیم غذایی امروز بسیار غالب است. شبیه حیوانات شکاری که امروزه قابل دسترس اند، حیوانات وحشی ۲۵ هزار سال پیش حداقل چربی ذخیره ای را داشتند، بنابراین انسان ها به طور قابل توجهی از چربی غیر اشباع شده بیشتر از چربی اشباع شده می خوردند – اما برعکس آن در دولت های مرفه قرن بیستم فراهم است.
    خلاصه این که این مشاهدات نشان می دهند، مردمان پارینه سنگی متأخر و کرومانیون ها (Cro-magnons، [از انواع هموساپینس ها]) نزدیک به سه برابر پروتئینی که ما مصرف می کنیم، حدود یک ششم سدیمی که ما مصرف می کنیم، میزان بیشتری پتاسیم و کلسیم (که نسبت به میزان پوکی استخوانی که در جوامع امروز شیوع دارد، بسیار جالب است)، و به میزان بسیار بیشتری ویتامین ث (گرچه نه به اندازه طرفداران امروزی مصرف زیاد ویتامین) مصرف می کرده اند. آنها تقریباً به اندازه ما کربوهیدرات می خورده اند؛ گرچه غالباً به شکل نشاسته و دیگر کربوهیدرات های پیچیده بوده که مقدار بیشتری فیبر نسبت به آن چه که در رژیم غذایی ما وجود دارد فراهم می آورده است. برای آنان کربوهیدرات خالص و قند ساده، ازعسل و میوه، فقط به طور فصلی و به میزان معین قابل دسترس بوده است. آنها نصف میزان چربی که در آمریکای قرن بیستم مصرف می شود، چربی می خورده اند و ماهیت چربی شان بیشتر اشباع نشده بوده تا اشباع شده.
    جنبه های معینی از تناسب فیزیکی اجدادمان تأکید بیشتری دارد بر: «برنامه ورزشی» آنها که در تمام طول عمر ادامه داشته، هم مقاومت و هم توانایی آن ها را افزایش می داده، برای زنان و مردان به یکسان اعمال می شده، و فعالیت هایی که «تمرینات» آن ها را دربرداشته، به نحوی قابل پیش بینی با دگرگونی فصل ها تغییر می کرده است. مشتاقان تناسب اندام امروزی ممکن است این خطوط راهنمای آموزشی دوران پارینه سنگی را با دقت مورد تامل قرار دهند. انسان های ما قبل دوران کشاورزی بیشتر شبیه ورزشکاران دو میدانی بوده اند تا دوندگان دو ماراتن یا وزنه برداران؛ به نظر می رسد که ژن های ما برای کار توام و دسته جمعی برنامه ریزی شده اند که نتیجه می دهد مقاومت و توانایی با هم عمل کنند. در حالیکه یک برنامه مادام العمر برای آنها غیر قابل اجتناب بوده است؛ ما نیازمند برنامة ریزی راهبردی (استراتژیک) هستیم. ادامه دادن دوره طولانی آموزشی فقط در یک سبک ورزشی واقعا غیر ممکن است؛ از پا درآمدن، کسالت و خستگی ممکن است بر شدیدترین از جان گذشتگی ها نیز غلبه یابد. این پدیده ها در مردان و زنان پارینه سنگی دیده نمی شود زیرا فعالیت های هر فصل از دیگر فصل ها متفاوت است. روس ها احتمالا ناآگاهانه این شرایط محیطی را در رویکرد پرورشی که آن را «دوره ای شدن» (periodization) می نامند، بازآفرینی کرده اند. در این سیستم، از تغییر حالات، تغییر حجم و تغییر شدت تمرینات که به صورت روزانه، هفتگی و فصلی طراحی شده است استفاده می شود به نحوی که تمرینات همواره تازه و با روح باقی می ماند نه راکد و بی اندازه تکراری. احتمالا این تکرار دوره ای در الگوهای اجدادی تا قسمتی موفقیت ورزشکاران شان در مسابقات بین المللی را روشن می سازد. نظریه ای که ما در ابتدای این مقاله توصیه کردیم: آیا بیماری های مدنیت از نامتناسب بودن ژن های ما و سبک زندگی رایج ما ناشی می شود؟
    مدارک قوی ای دال بر وجود چنین رابطه ای است. از جنبه های مهم سبک زندگی انسان های پارینه سنگی، که برای ژن های ما نیز به همین ترتیب است، با توصیه های جامعه سرطان آمریکا، انجمن قلب آمریکا، انجمن دیابت آمریکا و کمیته های تغذیه انتخابی مجلس سنا انطباق دارد. به علاوه، شکارچی- گردآورنده های امروزی اساسا از بیماری های مزمن که بسیاری از آمریکایی ها را می کشد در امان هستند. مردم شناسی، دیرین شناسی، پزشکی، اپیدمیولوژی و تغذیه می توانند اتصال دهنده وجوه یک منشور باشند که هر کدام تولید دیدگاه متفاوتی از یک موضوع واحد ارائه می دهند. موضوع [واحد] ما [در اینجا]بهداشت و بیماری اشخاصی است که در جوامع غربی صنعتی مرفه زندگی می کنند و وقتی دیدگاه های ارائه شده توسط رشته های علمی مختلف همگرا می شوند، دلالت های پی آمده مفاهیم عمیقی را به دست می دهند. تفاوت خاصی در مورد انسان شکارچی- گردآورنده در بیوشیمی و فیزیولوژیکی وجود ندارد. اینکه چه می خورده اند و چگونه زندگی می کرده اند آنها را در طیف بزرگ پستانداران قرار می دهد. در طول ده هزار سال پیش، به هر حال انسان ها قدم فراتر از مرزها نهاده اند. بسیاری از فاکتورهای سبک زندگی که ما امروزه بدیهی فرض می کنیم (به خصوص زندگی بدون تحرک، الکل، تنباکو و رژیم غذایی با نمک زیاد، چربی اشباع شده زیاد، کربوهیدرات تصفیه شده) در میان تمامی مهره داران، منحصر به فرد است. آنها (این مواد) باعث انحرافی چنان وسیع شده اند که بدن ما به وسیله گسترش گونه های بیماری که پیش از این در طبیعت دیده نشده [به آن] پاسخ می دهد. اینها بیماری های مدنیت اند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  5. #195
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    جایگاه زردشتیان در هویت شهر یزد از روایت نخبگان یزد


    جایگاه زردشتیان در هویت شهر یزد از روایت نخبگان یزد شهر یزد در عین حال که بیشتر جمعیت آن را مسلمانان تشکیل می‌دهند یکی از شهر های مقدس زردشتیان است که جمعیتی اگرچه اندک از پیروان این کیش را در خود جای داده است. پیروان زردشت در تاریخ یزد فراز و فرود‌های متعددی داشته‌اند و امروزه نیز در قلمروهای مختلف زندگی اجتماعی این شهر، کم و بیش حضور دارند. نمود این حضور را جز در رابطه بی‌واسطه در زندگی روزمره نمی‌توان درک کرد. و کسانی که در رابطه بی‌واسطه با جماعت‌های مختلف شهر یزد نیستند، فقط می‌توانند بازنمود روابط اجتماعی زردشتیان و مسلمانان را با واسطه تولید کنندگان گفتمان، درک کنند. تولید کنندگان گفتمان هستند که اطلاع ما را از هر آنچه که امکان رابطه بی‌واسطه با آن نداریم شکل می‌دهند.
    تولید کنندگان گفتمان خواه ناخواه تحت تاثیر زبان، گونه‌های ادبی، موقعیت تاریخی و نهادی، گرایشات شخصی، تعلقات مذهبی و...قرار دارند که بازنمودهای ایشان از واقعیت را تحت تاثیر قرار می‌دهد.
    این پژوهش سعی دارد با بررسی بازنمود زردشتیان یزد در گفتمانی که نویسندگان غیر زردشتی یزد اتخاذ کرده‌اند، گفتمان ایشان را از حیث جایگاهی که برای زردشتیان در شهر تعریف می‌کنند، ابتدا توصیف و سپس در ارتباط با جایگاه تاریخی و نهادی تولید کننده گفتمان به تبیین آن اقدام کند. بر همین اساس در این پژوهش تألیفاتی را که به معرفی شهر یزد پرداخته‌اند مورد تحلیل گفتمان قرار دادیم. در این پژوهش از متون مربوط به دوره های مختلف استفاده شده است تا متغیر زمان نیز تاثیر خود بر تغییرات گفتمان را نشان دهد.
    در ادامه ، ابتدا به طرح دیدگاهی نظری گادامر به عنوان شیوه‌ای برای نقد متون مورد بررسی می‌پردازیم. و پس از ارایه یافته‌های تحقیق براساس تحلیل گفتمان متون مورد بررسی با تاکید بر دیدگاه گادامر، در نهایت به عنوان نتیجه گیری تاثیر گونه‌های مختلف ادبی و نهادهای اجتماعی را بر گفتمان مورد اتخاذ نویسندگان تبیین خواهیم کرد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  6. #196
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    بیگانگی از سوژه
    در این قسمت می کوشیم مبنایی نظری برای بررسی جایگاه زردشتیان در گفتمان نویسندگان یزدی فراهم آوریم. مبنایی که بتواند امکان ارزش گذاری و مقایسه متون مختلف مورد بررسی را تامین کند.
    از زمان دکارت تا هوسرل یکی از اصلی ترین دغدغه های فلسفه غرب یافتن بنیانهای دانش بود؛ یعنی اینکه چگونه دانش ممکن می‌شود. و این دغدغه فلسفی آنها را به سوی روش شناسی و معرفت شناسی عام کشانید. اما گادامر این انتقاد را مطرح کرد که بحث در یافتن بنیانهای دانش یعنی اینکه چگونه (به چه روش) دانش ممکن می شود، در درون خود جدا انگاری و دوگانگی « من – شیء » یا « ابژه – سوژه » را پذیرفته است. جدا انگاری‌ای که از احساس بیگانگی و عدم تعلق شیء در نزد من حاصل می‌شود. و برای غلبه بر این بیگانگی از واسطه علم استفاده می‌شود. چیزهایی نظیر طبیعت ، هنر، تاریخ اموری بیگانه با ما هستند. که برای رفع بیگانگی و ایجاد تعلق بر آنها از روش‌شناسی و علم استفاده می‌کنیم. بنابراین گادامر معتقد است: در علوم مدرن وجود فی نفسه اشیا در نظر نیست تا درک حقیقت آن غایت این علم باشد. زیرا هدف این علوم سلطه اراده بر طبیعت است. بنابراین اشیا در دنیای علم غیر از اشیا در دنیای واقعی و فی نفسه آنها است. در دنیای علم اشیا محاسبه و کنترل می‌شوند و با اهداف عملی خاص و تعریف شده به آنها توجه و از روابط حاکم بر آنها بحث می‌شود(واعظی، ۱۳۸۰، ۳-۲۲۲).
    بنابراین متون مربوط به گفتمان نخبگان یزدی اگر در پرداختن به زردشتیان دچار این جدا انگاری و بیگانگی باشد ، حتی اگر روشهای علمی را به دقت رعایت کرده باشد -که البته اتخاذ روش علمی خود نشان جدا انگاری است- ، در واقع بطور ناخوداگاه در جهت اعمال موجودیتی علمی و غیر حقیقی برای انطباق با ساختار «سلطه اراده بر طبیعت» در روابط با زردشتیان است. به‌طوری‌که این جماعت را بصورت موجودیتی علمی و قابل محاسبه و کنترل وانمود کرده است.
    انتقاد دیگر گادامر به علوم مدرن این است که برای علوم مدرن، روش معیار حقیقت است. اما باید توجه داشت که آنچه که به مدد روش دست یافتنی است حقایق منظم و تکرار پذیر است، بنابراین حقایقی که از سنخ واقعه هستند روشمند نخواهند بود. و البته به اعتقاد گادامر علوم انسانی از سنخ واقعه هستند. همچنین او بر خلاف اصل دوری از پیش داوری معتقد است بیرون شدن از جهان خود و نادیده گرفتن موقعیت هرمنوتیکی و پیش داوری‌های خویش به منظور دست یابی به فهم عینی، همانطور که ناممکن است نامطلوب نیز هست. زیرا پیش تصورات ما نقش مثبتی در عمل فهم ایفا می‌کنند. (همان ۵-۲۲۴)
    گادامر پس از تبیین ناکامی روش در علوم انسانی و تاریخی به روش دیالیکتیکی رو می آورد. به عقیده او در علوم انسانی باید با موضوع مورد مطالعه خود به گفتگو پرداخت و اجازه داد تا افق معنایی موضوع ظهور کند. و چون معنای اثر و موضوع تاریخی در خلاء ظاهر نمی‌شود، بلکه در افق معنایی مفسر و عالم ظاهر می شود ، پس واقعه فهم زمانی رخ می دهد که این دو افق به طریقی با هم ممزوج و ترکیب شوند. منطق حاکم بر این گفتگو منطق پرسش و پاسخ است. پس راهکار مناسب برای علوم انسانی که هم با فهم حقیقی و شرایط وجودی آن تناسب دارد و هم با واقعیت تاریخی انسان به عنوان مفسر سازگار است، شیوه دیالیکتیکی مبتنی بر پرسش و پاسخ است. به‌طوری‌که در فرایند پرسش متقابل مفسر و اثر از یکدیگر ، فهم واقعه رخ می‌نماید. (همان ۲۲۷)
    بنابراین اگر پیشتر گفتیم که چه نوع از متونی را باید خرده گرفت که جماعتی مانند زردشتیان را همچون موجودیتی علمی و قابل محاسبه و کنترل وانموده‌اند، در بند فوق مختصات یک متن مطلوب را اینگونه تعریف کردیم که علاوه بر پرهیز از جدا انگاری می‌باید شرایط فهم متقابل را با اجازه سخن گفتن و پرسش کردن برای جماعت مورد مطالعه فراهم آورد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  7. #197
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    یافته های تحقیق
    از آنجا که احصاء و طبقه بندی و بررسی همه رسانه‌های مکتوب در موضوع مورد بررسی کاری بس دشوار است و از طرف دیگر مقایسه هر نوع رسانه پژوهشی متفاوت را می طلبد، در این جستار فقط به کتاب هایی که موضوع اصلی آنها شهر یزد است، پرداخته شده است. از این گونه ۱۲ کتاب فراهم شد. البته تعدادی کتاب نایاب نیز مورد جستجو قرار گرفت که فراهم نشد . بنابراین به بررسی ۱۲ کتاب مذکور بسنده شد که در اینجا به جهت اختصار و پرهیز از تکرار به ۹ کتاب خواهیم پرداخت. و برای تسهیل در امر تبیین، این کتاب ها را براساس جایگاه تاریخی و تعلق نهادی تولید کنندگان و یا براساس ساختار ادبی به پنج دسته «کتب تاریخی» ، «منوگرافی» ، « دولتی – سازمانی» ، «دانشگاهی» ، «دایره المعارف» تقسیم کردیم.
    ● کتاب های تاریخی
    کتب تاریخی شامل «تاریخ یزد» یا تاریخ جعفری (نیمه قرن نهم هجری)، «تاریخ جدید یزد» (نیمه دوم قرن نهم هجری) و«جامع مفیدی» در سه جلد (۱۰۹۰ هجری) می‌باشند. این کتاب ها غیر از جلد دوم جامع مفیدی که هیچ نسخه‌ای از آن موجود نیست ، بین سالهای ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۵ شمسی به همت آقای ایرج افشار تصحیح و منتشر شده‌اند. البته شایان ذکر است که کتاب جعفری بر دو کتاب بعدی خصوصاً «تاریخ جدید یزد» تاثیر قابل توجهی داشته است.
    گفتمانی که این کتابها در مورد زردشتیان اتخاذ می‌کنند تقریباً مشابه است. و می‌توان آن را در مواضع تاریخ قبل از ورود اسلام، بعد از ورود اسلام، و ویژگی‌های جغرافیایی شهر بررسی نمود.
    در هر سه کتاب دین و آیین زردشت و اقدامات زردشتیان از جمله پادشاهان ساسانی تا قبل از ورود اسلام بسیار مورد ستایش قرار گرفته است. و نگارندگان هیچ بیگانگی با زردشتیان قبل از ورود اسلام از خود نشان نمی‌دهند. چنانکه گویی مفاخر و تاریخ اجداد خود را می نگارند.مثال:
    « قباد مملکت بگرفت ، نذر کرده بود که اگر مملکت بیابد آتشخانه‌ای عظیم بسازد، چون مملکت بیافت بفرمود که از هفت آتشخانه آتش بیاوردند.... و قصبه عالی در نواحی میبد بساخت و...آن قصبه را هفتادر(هفت آذر) نام نهاد... قباد بفرمود که فهرج و هرافت را بساختند.»(جعفری، ۱۳۴۳ ،۱۴ )
    اما با ورود اسلام آنانکه به نگرویدند‏، بیگانه قلمداد می شوند.مثال:
    «و مردم شهر و ولایات به شرف اسلام مشرف گردیدند ومومن و موحد شدند... و قلیلی از مجوس که ترک ملت آباء و اجداد نکردند و به شرف اسلام مشرف نشده در ضلالت قدیم ماندند و جزیه قبول کردند.»(مفیدی ۱۳۴۰، ۳۶)
    واقعه دیگری که همه این تاریخ نویسان روایت کرده‌اند، قضیه شهدای فهرج است ، حادثه‌ای که برای قرنها انگشت ملامت را به جانب زردشتیان منطقه قرار داد. و بی‌تردید در انفعال وگوشه‌گیری ---------- چند قرنی ایشان بی‌تاثیر نبوده است. و شاید توجیهی برای مردم یزد در آزار و اذیت زردشتیان بوده است. خلاصة روایت جعفری در مورد این حادثه چنین است:
    «یزدجرد به راه یزد به خراسان رفت و مالک ذئب و مالک عمرو از عقب یزدجرد به خراسان رفتند... لشکر اسلام چون بازگشتند از خراسان، در راه بیابان اشتران راه غلط کردند و بسیاری از ایشان در بیابان از تشنگی هلاک شدند. و به زحمت بسیار به قصبه فهرج رسیدند و فهرجیان بر ایشان شبیخون زدند و عده‌ای را شهید کردند و قبور ایشان در فهرج مشهور است»(جعفری، همان، ۱۵)
    در هر سه کتاب با گذشتن از وقایع صدر ورود اسلام دیگر ذکری از زردشتیان نمی‌شود. اگرچه سایر مردم شهر نیز در این تواریخ دیده نمی‌شوند و تاریخ شهر محدود به ذکر اقدامات حکام شهر است. با این حال در هر سه کتاب پس از ذکر وقایع تاریخی قسمت قابل توجهی (در جامع مفیدی تمامی جلد سوم) را به ذکر پدیده‌های جغرافیایی از قنوات و باغ‌ها و عمارت‌‌ها و همچنین اعیان واشراف می‌پردازند. در این بخش کتاب نویسندگان به مقتضی وصف پدیده‌های جغرافیایی و ذکر مشاهیر ناچار به اشاره به زردشتیان می‌شوند. به عنوان مثال جعفری در ذکر قنات‌های ابر و مبارکه می‌نویسد:
    «منبع هر دو آب از یک مقام است و با هم مخلوط است و اول در محله مجوسیان بر روی زمین ظاهر می‌شود. و این عیب دارد که سر چشمه مجوسیان دارند. و لیکن آب به غایت سبک و نیکوست»(جعفری، همان،۱۵۱)
    یا در کتاب «تاریخ جدید یزد» می خوانیم:
    «و بیشتر زمین نعیم آباد را مجوسیان احیا کردند و پالیزهای شیرین از این آب پدید می آید» (کاتب، ۱۳۴۵، ۲۲۰ )
    و همچنین در جامع مفیدی در ذکر چشمه چکچکو به عنوان یکی از عجایب منطقه می‌نویسد:
    «و مجاوران خطه دلگشای یزد آن کوه را چکچکو می خوانند. و مجوس آن موضع را تعظیم بسیار نموده در سالی یک نوبت به موعدی مقرر با زنان و دختران نیکو روی شیرین گوی خوش آواز
    بگاه عشرت و بوس و تماشا
    چو شهد و شکر و باده گواران
    بدانجا رفته قربانی کنند و جشن ها و عیش ها کرده بعد از فراغ به منازل خود مراجعت نمایند.»(مفیدی، ۱۳۴۲، ۹-۸۲۸ )
    اما در همینجا شایسته است به تفاوتهای این کتاب‌ها نیز اشاره شود. چنانکه از مثالهای فوق نیز برمی‌آید در گفتمان جعفری جدا انگاری زردشتیان به شدت متاثر از «بیگانگی مذهبی» است. حال آنکه این شدت در «تاریخ جدید یزد» و «جامع مفیدی » دیده نمی‌شود. و همچنین از اختصاصات گفتمان مفیدی می‌باید به بیان خاص او در مورد زنان و دختران زردشتی توجه کرد. به‌طوری‌که بیشترین اشارات مفیدی در مورد زردشتیان با ذکری از زنان و دختران ایشان همراه است. و مفیدی که همانند جعفری و تاریخ جدید در همه جا از عبارت «مجوس» یا « مجوسیان» استفاده می‌کند، فقط در دو مورد و البته برای اشاره به زیبایی زنان زردشتی از عبارت «زردشتی نژاد» استفاده می‌کند. به عنوان مثال مفیدی در وصف محله اهرستان می نویسد:
    «سکان (ساکنان) منازل عماراتش زردشتی نژادان ماه روی مشکین موی که نه چشم چرخ مانند رخسارشان در اطراف جهان دیده و نه ...» (مفیدی، همان، ۶۷۳)
    بنابراین در گفتمان مفیدی آنچه دیده می‌شود نوعی بیگانگی از حاشیه نشین‌های شهر است. حاشیه‌ای که می‌تواند حیات خلوت عشرت شهروندان اصلی شهر باشد. مفیدی حتی آیین عبادی آنان را در معبد چک چک نوعی جشن و عشرت معرفی می‌کند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  8. #198
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    بجاست که متذکر شوم که «جامع مفیدی» مقارن عصر صفوی نوشته شده است و زردشتیان در این دوران از حقوق مدنی بیشتری برخوردار بوده‌اند از جمله در شهر یزد کلانتری ویژه زردشتیان از سوی حکومت مرکزی صفوی انتخاب می‌شده است که به حقوق این جماعت رسیدگی می‌کرده است و در جامع مفیدی نیز به این سِمت اشاراتی شده است. همچنین باید توجه داشت که اگرچه مفیدی مدتی در امور دیوانی شهر یزد در خدمت حکومت صفوی بوده اما در هنگام نگارش ، فارغ از سمت دیوانی به سیاحت در هند بوده است.
    ● کتاب های منوگرافی
    منوگرافی‌های متعددی در مورد ناحیه یزد نوشته شده ولی از این مقوله تعداد معدودی به صورت کتاب منتشر شده از جمله کتاب «تاریخ اردکان» اثر آقای علی سپهری اردکانی (۱۳۶۴) و مجموعه عکسهای آقای عبدالجبار قرایی تحت عنوان «یزد» (۱۳۷۴).
    اردکان شهری است در۳۵ کیلومتری شمال یزد که تعداد قابل توجهی از بناهای مقدس زردشتیان بین یزد و این شهر قرار گرفته است.
    کتاب «تاریخ اردکان» دو فصل عمده دارد؛ اول تاریخ معاصر شهر اردکان، دوم ابنیه تاریخی واقع در شهرستان اردکان. از مجموع ۴۵ صفحه‌ای که در این کتاب به ابنیه شهر پرداخته است ۱۸ صفحه متعلق به بناهای مقدس زردشتیان است. در این ۱۸ صفحه دو نکته قابل توجه وجود دارد؛ اولاً برای اولین بار به زردشتیان فرصت می‌دهد که خودشان سخن بگویند و آداب و اعتقادات مربوط به بناهای مقدس خود را بگویند. به این ترتیب که اکثر این ۱۸ صفحه مستقما از کتاب ها و نشریات خود زردشتیان و یا بطور غیر مستقیم دیدگاه ایشان را از سفرنامه جکسن که در سال ۱۹۰۳ میلادی به مطالعه زردشتیان منطقه پرداخته است نقل قول می‌کند. اما باید در نظر داشت که به هر حال نگارنده از میان منابع زردشتی گزینش کرده است و فرصتی فراهم نیامده تا زردشتیان در مورد این گزینش قضاوت کنند. همچنین فرصت پرسش متقابل را نیز به ایشان نداده است. بنابراین دیالوگ کامل مورد نظر گادامر حاصل نشده است. ولی نسبت به کتابهایی که پیش از این بررسی کردیم پیشرفت قابل توجهی دارد. که شاید متاثر از ملی گرایی و توجه به پیش از اسلام‏، در دوره پهلوی باشد.
    نکته جالب دیگری که در کتاب تاریخ اردکان دیده می‌شود تقدم ابنیه مسلمانان است. بطوری که ابتدا مساجد ، حسینیه ها ، بازار و آب انبارهای مسلمین معرفی شده است و سپس به معرفی بنا های مقدس زردشتیان پرداخته است. که این امر همچنان وجود جدا انگاری و احساس بیگانگی نگارنده را نسبت به زردشتیان نشان می‌دهد. در حالی که می‌توانست پس از ذکر مساجد و حسینیه ها به ذکر بناهای مقدس زردشتیان بپردازد.
    مجموعه عکس‌های آقای عبدالجبار قرایی دارای پنج بخش می‌باشد: هنر و معماری، مردم‌شناسی، زردشتیان، بازار و هنرهای سنتی و آخرین بخش‎، محیط و جغرافیای طبیعی است. و از مجموع ۲۰۳ عکس موجود در این کتاب فقط ۱۱ عکس از بناها و مناسک مذهبی زردشتیان در بخش سوم آمده است. گذشته از تعداد کمی که به زردشتیان تعلق یافته، عنوان زردشتیان طبق یک منوگرافی معمول می‌باید تحت بخش مردم‌شناسی مطرح می‌شد.و جدا آوردن آن نمود جدا انگاری و بیگانگی‌ای می‌باشد که تدوین کننده عکس‌ها آن را بازتولید و به مخاطبان عرضه کرده است.
    دو کتابی که در مقوله منوگرافی مورد بررسی قرار گرفت تقریباً کلکسیونی را می ماند که منوگراف فقط اقدام به گزینشی براساس تفسیر خود می‌کند. این گونه ادبی اگرچه به نسبت کتب تاریخی گامی به واقعه فهم از طریق دیالوگی که گادامر می‌گوید نزدیک می‌شود ، یعنی موجودیت موضوع را می‌پزیرد و توصیفی به تفسیر خود از موضوع ارایه می‌دهد ولی هنوز آن را به عنوان یک ابژه می‌نگرد و فرصت انتقاد و پرسش به آن نمی دهد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  9. #199
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    کتاب های« دولتی – سازمانی»
    کتاب «از سترون خاک تا حماسه شکفتن» و کتاب «یزد نگین کویر» را می توان کتابهایی دولتی – سازمانی دانست. کتاب «از سترون خاک...» توسط استانداری یزد منتشر شده است و در واقع گزارشی اداری از وضع موجود، برنامه‌های اجرا شده و برنامه‌های در دست اجرا می‌باشد که به جهت سفر آقای هاشمی، رییس جمهور وقت، به استان یزد، تدوین شده است. بنابراین انتظار می‌رود گفتمانی که در این کتاب اتخاذ شده ، از نگاه دولتی و اداری و تا حد زیادی متاثر از امور ---------- باشد.
    در بخش ششم این کتاب که عنوان وضعیت ---------- و اجتماعی دارد، اولین عنوانی که مشاهده می شود «اقلیت های مذهبی» است. یعنی بیگانگی مذهبی خود را بصورت بیگانگی ---------- نشان می‌دهد. و از جهت ---------- بودن است که به عنوان یک ابژه به آن پرداخته می‌شود. دیگر صرف تفاوت مذهبی آن طور که در گفتمان تاریخ جعفری دیده می شد باعث بیگانه انگاری زردشتیان نیست. به‌طوری که در گفتمان کتاب «از سترون خاک...» اهمیت ندارد که زردشتیان برحق هستند یا نه و «چرا به شرف اسلام مشرف نشده‌اند». آنچه در گفتمان این کتاب دارای اهمیت است این است که ایشان تحت کنترل دولت رفتار کنند. و رفتاری نکنند که حاکمیت و ایدئولوژی مورد حمایت دولت را به مخاطره بیندازند. مثال:
    «در سالهای اخیر یزد همواره به عنوان یکی از دو کانون زردشتی نشین ایران مطرح بوده است. غیر از یزد در شهرستان اردکان، تفت و میبد نیز تعدادی زردشتی زندگی می کنند... و در گذشته تعداد آنها بیش از تعداد موجود بوده که اکثرا در طول سالهای متمادی به تهران و یا هندوستان مهاجرت کرده‌اند. آمار موجود زردشتیان استان رقمی معادل ۴۶۸۵ نفر برآورد شده است.» (استانداری یزد، ۱۳۷۲، ۶۰)
    و یا در جایی دیگر می نویسد:
    «زندگی این اقلیت مذهبی با دیگر مردم ، در یزد و در سایر نقاط استان همواره تفاهم آمیز بوده است.»(همان، ۶۱)
    دیگر کتابی که از مقوله دولتی – سازمانی باید معرفی شود کتاب «یزد نگین کویر» است. بر روی جلد و زیر عنوان این کتاب نوشته است: «مجموعه اطلاعات و راهنمای سیاحتی» و در اولین صفحات کتاب می نویسد: «کاری از استانداری یزد با تصویب شورای هماهنگی ایرانگردی و جهانگردی با همکاری اداره کل ارشاد اسلامی استان یزد».
    آن قسمت از کتاب «یزد نگین کویر» که اطلاعاتی در مورد زردشتیان را در خود جای داده است تحت عنوان «فرهنگ مردم» و توسط آقای عباس برهانی تدوین شده است.
    با توجه به اینکه این کتاب یک راهنمای سیاحتی است انتظار می‌رود بیش از وفاداری به موضوع به جلب مخاطب بپردازد. با گشودن فصل فرهنگ مردم، اولین صفحات به عکس‌هایی از معبد چکچک زردشتیان و سپس عکسی از مراسم آیینی ایشان اختصاص داده شده است. و سپس عکس‌هایی از «نخل برداری» (مراسم ویژه مردم یزد در عصر عاشورا) و مساجد با شکوهی که نشانگر معماری مذهبی یزد هستند و بعد از آن عکس‌هایی از «امامزاده جعفر» و مزار شهدا قرار داده شده است. و البته این ترتیب چیدن عکس‌ها هیچ توجیهی جز تقدم کارکرد (جلب توریست) بر واقعیت شهر و حتی ایدئولوژی ندارد.
    در این کتاب نه تنها آیین و معابد زردشتیان تبدیل به یک ابژه شده است بلکه شیوه خاص عزاداری ، مساجد و امامزاده نیز ابژه می‌شوند. به این معنی که در این گفتمان متفاوت با آنچه در دنیای واقعی وجود دارند توصیف می‌شوند. و به قول گادامر مورد محاسبه و کنترل قرار می‌گیرند و با اهداف عملی خاص تعریف می‌شوند. این اثر کنترلی را که از ویژگی های گفتمان «دولتی – سازمانی» است می توان در عبارت زیر که از همان فصل کتاب انتخاب شده است، دید؛
    «امروزه مردم استان یزد عمدتاً مسلمانند و در کنار هموطنان زردشتی خود برادرانه زندگی می کنند.»
    این عبارت برای آن بیان نشده که واقعیت را به نمایش بگذارد. بلکه با این هدف عملی گفته شده است که این زندگی برادرانه را به عنوان هویت مردم یزد بازنمایی کند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  10. #200
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    ● کتابهای دانشگاهی
    از این گونه فقط می توان کتاب «مشروطیت در یزد» را نام برد که در واقع پایان نامه مقطع دکترای آقای علی اکبر تشکری بافقی بوده است که در سال ۱۳۷۸ توسط مرکز یزد‌شناسی به صورت کتاب منتشر شده است.
    دو نکته اساسی در مورد زردشتیان در گفتمان خاص این کتاب جلب توجه می کند. نکته اول را در نقل قولی که در صفحه ۱۵۲ از مک گرگور می آورد می توان خلاصه کرد:
    «مسئله اصلی اهانت و آزار به ایشان از سوی دولت نیست، من تصور می کنم دلیل اصلی اعمال ستم بر این بیچارگان را بایستی در تعصب مذهبی دانست.» (تشکری ۱۳۷۸ ص۱۵۲)
    و در بیان موقعیت زردشتیان در عهد صفوی و قاجار می‌نویسد:
    «در عهد صفویه علی رغم آمیختگی ---------- با مذهب تشیع، احترام به زردشتیان رعایت گردید و چنانکه از جامع مفیدی بر می آید چندین نفر به نام کلانتر برای سرپرستی امور و رعایت حقوق ایشان در یزد، فرستاده می شوند.»(همان۱۵۰)
    در ادامه سخت گیریهای حاکم دوره نادری و حتی بیگاری کشی از زردشتیان و حتی زنان باردار ایشان را ذکر می کند. و در دوران قاجاریه بدتر شدن وضعیت ایشان را نشان می دهد. بطوری که اموالشان به سرقت می‌رفته و تهدید به مرگ می‌شده‌اند. ولی در زمان امیر کبیر به واسطه مصوبه امیر که دعاوی مسلمین با هر اقلیت مذهبی می‌باید در تهران رسیدگی شود،گشایشی در وضع اقلیت ها می شود.(همان ۲-۱۵۱)
    مفهوم ضمنی‌ای که نویسنده سعی می‌کند در این روایت به خواننده منتقل کند را می‌توان به صورت زیر بارز کرد: هر گاه دولت مقتدر باشد مانند دورره صفویه و مدت کوتا صدارت امیر کبیر، تنش‌های مذهبی بین مردم کمتر خواهد بود. این نتیجه گیری تا حدودی گفتمان کنترل اداری دولتی را به خاطر می‌آورد.
    همین موضع گیری نگارنده در ارجاع خشونت‌های مذهبی به مردم در زمان عدم حضور دولت مقتدر، به وی این اجازه را می‌دهد که برای اولین بار ظلم و ستمی که به زردشتیان رفته است را آشکار کند. ظلم و ستمی که در متون قبلی نادیده گرفته می‌شد. و در واقع پرسش جامعه زردشتی بود که نویسندگان قبلی در پرداختن به زردشتیان آن را دور می‌زدند.
    به نظر می‌رسد که در این کتاب برای اولین بار شرایط یک دیالوگ کامل فراهم شده است. اما در واقع این طور نیست. اگرچه نگارنده با نقل قول‌هایی از متون انتقادی زردشتی پرسش آنها را طرح می‌کند. ولی در مقابل با فراموش کردن جایگاه خود، به عنوان یک ناظر بی طرف همانند مک گرگور پاسخ را در تعصب مذهبی مردم و عدم حضور دولت مقتدر می‌جوید. بنابراین با بی‌طرف شدن نویسنده، مسلمانان در این دیالوگ نماینده‌ای ندارند. و در واقع نگارنده به یک فهم کامل اجتماعی نایل نشده بلکه صرفاً یک مرثیه سرایی برای زردشتیان کرده است.
    یادآوری می‌کنم که گادامر بر خلاف اصل دوری از پیش داوری معتقد است: بیرون شدن از جهان خود و نادیده گرفتن موقعیت هرمنوتیکی و پیش داوری‌های خویش به منظور دست‌یابی به فهم عینی، همانطور که ناممکن است نامطلوب نیز هست. زیرا پیش تصورات ما نقش مثبتی در عمل فهم ایفا می‌کنند. (واعظی، ۱۳۸۰، ۵-۲۲۴)
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

صفحه 20 از 31 نخستنخست ... 1016171819202122232430 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/