شطرنج و سياست

در نگاه اول دو تيم وجود دارد که هدف هر کدام ازآنها مات کردن حريف است که جدي بودن بازي را نشان مي دهد البته به اينکه بازي هر کدام از طرفين در چه سطحي باشد قضايا و شرايط متفاوت است مثلا اگر هر دو طرف حرفه اي باشند معمولا مهره هاي کمتري از بازي خارج ميشوند و در حقيقت چون هر دو طرف حرفه اي هستند سعي ميکنند با همه توان و با کمترين تلفات اهداف خود را اجرا کنند و در حقيقت يک توازن قدرت شکل ميگيرد و به اين ترتيب نتيجه بازي به ميزان اشتباهات هر کدام از اين دو تيم بستگي دارد. ولي اگر يک طرف ضعيف تر باشد معمولا سعي ميکند ضعف خود را با خسارت زدن به تيم مقابل و خارج کردن مهره هاي او از بازي جبران کند و البته در اين ميان خود او هم مهره هاي زيادي را قرباني ميکند و در اين بازي در حقيقت هدف طرف ضعيف مات کردن حريف نيست بلکه با قبول اين فرض که حريف قوي است و امکان برد وجود ندارد سعي ميکند با ضد بازي خسارات و تلفات طرف مقابل را زياد و نتيجه بازي را به تاخير بياندازدو حتي شايد بتواند نتيجه را با تساوي به پايان ببرد. مثالي که ميتوانم بزنم عمليات هاي تروريستي و انتحاري بر عليه امريکا و غرب است که در اين کار هدف فرد تروريست ضربه زدن هر چه بيشتر به طرف مقابل است و برايش اهميتي ندارد که در اين ميان او نيز جان خود را از دست ميدهد و البته هر چه ميزان اين خسارات بيشتر و شديدتر باشد، رضايت او نيز بيشتر ميشود و احساس غرور بيشتري ميکند براي مثال در حادثه 11 سپتامبر تروريست ها با هدف قرار دادن مهره هاي بسيار مهم طرف مقابل خسارات سنگيني را به حريف وارد کردند و از اين کار نيز به شدت ابراز رضايت کردند و حتي باعث خوشحالي بعضي از مسلمانان و ديگر طرفداران آنها نيز شد.

نکته ديگر که بايد در بازي شطرنج به آن توجه کرد اين است که امکان سکون و عدم تحرک وجود ندارد و بايد اجبارا حرکت کرد و اين حرکت خواسته يا ناخواسته با حرکت حريف در ارتباط است و يا طراحي يک برنامه جديد و در حقيقت ابتکاري نو در صحنه بازي است و يا اينکه واکنشي است به حرکت طرف مقابل و تا آخر بازي به همين صورت است .

نکته ديگر اين است که هدف هر تيم از بازي حفظ شاه است و در حقيقت تلاش همه تيم و همه برنامه ها و اين کنش و واکنشها به خاطر حفظ شاه است و اينکه شاه مات نشود و به همين خاطر در شرايط خطرناک با توجه به موقعيت ها ممکن است براي حفظ شاه مصلحتا مهره يا مهره هايي قرباني شوند و با توجه به شرايط و مشکلات اين مهره يا مهره ها متفاوت ميباشند گاهي يک جابجايي ساده به بحران پايان ميدهد گاهي قرباني کردن يک سرباز گاهي مهره هاي مهمتر و حتي در بعضي مواقع وزير براي حفظ شاه بايد قرباني شود.

نکته قابل توجه در بازي شطرنج مربوط به چيدن مهره هاي آن است که در دو طرف صفحه شطرنج جاي هر مهره مشخص است ولي نکته قابل توجه اين است که درست است که هدف از بازي مات کردن شاه حريف است ولي در صف جلوي هر تيم تعداد زيادي سرباز {پياده} وجود دارند که نيمي از کل مهره هاي هر تيم را تشکيل ميدهند و در جلوي هر مهره اي يک سرباز وجود دارد و به تعبيري يک کمربند امنيتي براي حفظ و تامين امنيت مهره هاي ديگر تشکيل ميدهند اين مهره ها معمولا بيشترين آسيب پذيري را در جدال ميان دو شاه متحمل ميشوند و کلا در مواقع خطر به عنوان سپر بلا قرار داده ميشوند اين مهره ها قدرت زيادي ندارند و حتي امکان جابجايي سريع و طولاني را ندارند و به همين دليل هم مجبورند وارد جنگ شوند و همان طور که گفتم در جدال ميان دو قدرت اولين کساني هستند که آسيب ميبينند و بخاطر چيزي که اصولا ارتباطي به آنها ندارند بيشترين ضربه را ميخورند .

در صحنه سياست اين سربازان مردم هستند که در مواقع خطر هيئت حاکم آنها را به عنوان سپر بلاي خود وارد بازي ميکنند و در حقيقت حکومت مردان پشت مردم پنهان ميشوند و به عناوين مختلف مردم را به خطوط مقدم جبهه ميفرستند و خود از پشت جبهه از جايي که کمترين آسيب پذيري را دارد جنگ را اداره ميکنند و با بازي دادن احساسات مردم او را وادار به اين کار ميکنند موثرترين روشهاي بازي دادن احساسات مردم استفاده از ايدئولوزي ودين و دخالت دادن آنها در بازي ميباشد و با اين کار شخص با رغبت تمام و رضايت کامل و با کمترين هزينه خود را وارد بازي ميکند و خود را قرباني ايدئولوزي و افکار خود ميکندغافل از اينکه به نفع شخص ديگري وارد ميدان شده است . حکومت هم معمولا سعي ميکند چهره اي قهرمان و روحاني به اينگونه افراد بدهند تا نه او و نه در صورت قرباني شدن خانواده و بقيه مردم نه تنها اعتراض نکنند بلکه احساس غرور و رضايت کنند ولي غافل از اينکه همانهايي که به قرباني چهره يک قهرمان داده اند باعث مرگ او شده اند .