پسر گفتش گر این شهوت نباشد

میان شوی و زن خلوة نباشد


نباشد خلق عالم را دوامی

نماند در همه گیتی نظامی


اگر این حکمت و ترکیب نبود

بساط ملک را ترتیب نبود


یکی باید هزار و یک تن آراست

که تا یک لقمه بنهی در دهان راست


بحکمت کارفرمایان این راه

ز ماهی کار می‌رانند تا ماه


زمین از کف فلک تابد ز دودی

که گر چیزی نبایستی نبودی


اگر شهوة نبودی در میانه

نه تو بودی و نه من در زمانه


تو شهوة می براندازی ز مردان

دلم را سر این معلوم گردان