گزیده غزل ۸۱
آنجاست دل من و هم آنجاست
کان کج کله بلند بالا ست
خوابش دیدیم دوش و مستیم
کان خواب هنوز در سرماست
آهسته رو ای صبا بدان بام
کان مست شبانهٔ من آنجاست
از دوزخ اگر نشان بپرسند
من گویم : خوابگاه تنهاست
گزیده غزل ۸۱
آنجاست دل من و هم آنجاست
کان کج کله بلند بالا ست
خوابش دیدیم دوش و مستیم
کان خواب هنوز در سرماست
آهسته رو ای صبا بدان بام
کان مست شبانهٔ من آنجاست
از دوزخ اگر نشان بپرسند
من گویم : خوابگاه تنهاست
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۸۲
شربت و صلت نجویم کار من خون خوردنست
من خوشم تو مرهم آنجاها رسان که آزردنست
جان من از مایهٔ غمهای تو پرورده شد
خلق غم گویند و نزد بنده جان پروردنست
کشتن من بر رقیب انداز وخود رنجه مشو
زانکه خون چون منی نه لایق آن گردن است
چاک دامن مژدهٔ بد نامیم داد ای سرشک
یاریش کن کو مرا در بند رسوا کردن است
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۸۳
کشتهٔ تیغ جفایت دل درویش من است
خسته تیر بلایت جگر ریش من است
نیکخواهی که کند منع ز عشق تو مرا
منکری دان به حقیقت که بد اندیش منست
هر گروهی بگزیدند به عالم دینی
عاشقی دین من و بیخبری کیش من است
گر دل از ما ببرید و بتو پیوست چه باک ؟
آشنا با تو و بیگانه زمن خویش من است
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۸۴
نه مرا خواب به چشم و نه مرا دل دردست
چشم و دل هر دو به رخسار تو آشفته و مست
تا به گلزار جهان سرو بلندت برخاست
هر نهالی که نشاندند به بستان بنشست
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۸۵
نرگس مست تو خواب آلودست
لب لعلت به شراب آلودست
آگه از ناله من کی گردد
چشم مست تو که خواب آلودست
لب تو دردل من بنشسته است
نمکی را به کباب آلوده است
از تری خواست چکیدن آری
لب تو کز می ناب آلودست
بنده خسرو چه گنه کرد امروز ؟
که حدیثت به عتاب آلودست
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۸۶
ای شوخ تا تو در دل من جای کردهای
اینست دوزخی که زخلد برین به است
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۸۷
چه نقش بندی از اندیشهٔی که بی عشق است
چه روی بینی از آیینه یی که در زنگ است
هزار پاره کنم جان مگر که در گنجد
که چشم خوبان همچون دهانشان تنگ ست
شگوفه غالیه بو گشت و باغ گلرنگ است
هوای بادهٔ صافی و نغمهٔ چنگ است
مکن ز سنگدلی جور بر من مسکین
که آخر این دل مسکین دل است نی سنگ است
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۸۸
بلای خفته سر برداشت از خواب
هر آن مویی کز آن زلف دو تا خاست
گر یبان میدرم هر صبح چون گل
همه رسوایی من از صبا خاست
تو تار زلف بستی بند در بند
ز هر بندی مرا دردی جدا خاست
گل امشب آخر شب مست برخاست
بجام لاله گون مجلس بیاراست
نشسته سبزه زین سو پای دربند
ستاره سرو از آن سو جانب راست
صبا میرفت و نرگس از غنودن
به هر سویی همی افتاد و میخاست
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۸۹
جعد مرغولت که در هربند او صد حلقه است
دام دلهای اسیران گرفتار بلاست
هر که در کوی تو بویی برد از عالم گذشت
هر که از دردت نصیبی یافت فارغ از دواست
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)