غمش در نهان خانه ی دل نشیند
به نازی که لیلی به محمل نشیند
به دنبال محمل چنان زار گریم
که ازگریه ام ناقه در گل نشیند
خلد گر به پا خاری آسان بر آید
چه سازم به خاری که دردل نشیند
پی ناقه اش رفتم آهسته ترسم
غباری به دامان محمل نشیند
مرنجان دلم را که این مرغ وحشی
زبامی که برخاست مشکل نشیند
«طبیب اصفهانی»
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)