گزیده غزل ۷۱
چه کرد پیش رخت گل که گل فروش او را
به دست خود به گلو بسته ریسمان انداخت
کمال حسن تو جایی رسید در عالم
که خلق را بدو خورشید در گمان انداخت
گزیده غزل ۷۱
چه کرد پیش رخت گل که گل فروش او را
به دست خود به گلو بسته ریسمان انداخت
کمال حسن تو جایی رسید در عالم
که خلق را بدو خورشید در گمان انداخت
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۷۲
جراحت جگر خستگان چه می پرسی؟
ز غمزه پرس که این شوخی از کجا آموخت؟
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۷۳
دل رقیب نسوزد ز آه من چه کنم
نمیتوان سگ دیوانه را وفا آموخت ؟
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۷۴
عشق آمد و گرد فتنه بر جایم ریخت
عقلم شد و صبررفت و دانش بگریخت
این واقعه هیچ دوست دستم نگرفت
جز دیده که هر چه داشت درپایم ریخت
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۷۵
صفتی است آب حیوان ز دهان نو شخندت
اثری است جان شیرین ز لبان همچو قندت
به کدام سرو بینم که ز تو صبور باشم
که دراز ماند دردل هوس قد بلندت
منم و هزار پیچش زخیال زلف در دل
به کجا روم که جانم دهد از خم کمندت؟
ز تودور چند سوزم بمیان آتش غم ؟
همه غیرتم زعودت همه رشکم از سپندت
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۷۶
ای ابر گه گاهی بگو آن چشمهٔ خورشید را
در قعر دریا خشک شد از تشنگی نیلوفرت
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۷۷
ما را چه غم امروز که معشوقه به کام است
عالم به مراد دل و اقبال غلام است
صیدی که دل خلق جهان بود بدامش
المنته لله که امروز بدامست
ازطاق دو ابروی تو ای کعبهٔ مقصود
خلقی بگمانند که محراب کدامست
چشم تو اگر خون دلم ریخت عجب نیست
او را چه توان گفت که او مست مدامست
خسرو که سلامت نکند عیب مگیرش
عاشق که ترا دید چه پروای سلامست
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۷۸
نسیما آن گل شبگیر چون است؟
چسانش بینم و تدبیر چون است؟
دل من ماند در زلفش که داند
که آن دیوانه از زنجیر چونست؟
نگویی این چنین بهر دل من
که آن بالای همچون تیر چون است؟
ز لب آید همی بوی شرابش
دهانش داد بوی شیر چون است؟
من ازوی نیم کشت غمزه گشتم
هنوزم تا به سر تدبیر چون است؟
اگر چشمش به کشتن کرد تقصیر
لبش در عذر آن تقصیر چون است؟
نپرسد هرگز آن مست جوانی
که حال توبهٔ آن پیر چونست؟
ز زلفش سوخت جان مردم آری
بگو آن دام مردم گیر چون است؟
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۷۹
بیا کز رفتنت جانم خراب است
دل از شور نمکدانت کبابست
درنگ آمدن ای عمر کم کن
که عمر از بهر رفتن در شتاب است
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
گزیده غزل ۸۰
ندارد چشمهٔ خورشید آبی
کزان چشمه تو بردی هر چه است
نباشد هیچ بوی نافه از مشک
ولی موی تو یکسر مشک نابست
چو بر شیرین لبت از رخ چکد خوی
تمامی آب آن شربت گلابست
مرا گریک سوا لی از لب تست
ز چشمت ده جواب ناصوابست
سخن گوید چو خسرو پیش چشمش
زبون غمزهٔ حاضر جوابست
[دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]غافل از آنیم که کج میرویم
[SIGPIC][/SIGPIC]
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)