استعفا: عملي كه به موجب آن شخصي كه در موسسه دولتي يا ملتي يا وابسته به دولت سمتي را دارا مي‌باشد تقاضاي ترك آن سمت را مي‌نمايد.

استعمال: در حقوق اداري اسلام به معني استخدام به كار مي‌رود.

استقراء: بررسي جزئيات مربوط به يك كل بمنظور استخراج قاعدة كلي كه مشترك بين آن جزئيات باشد

استنابه: عمل حقوقي كه بموجب استنطاق: تحقيق از متهم راجع به مورد اتهام از طرف مأمور صلاحيتدار قضايي.

استيفاء: استفاده از كار يا مال ديگري با رضاي او

استيمان: مطالبة مالي بعنوان امانت

استيناف: پژوهش

استعاط: از بين بردن حقي به توسط صاحب حق

اسناد رسمي: اسنادي كه در اداره ثبت اسناد و املاك يا دفاتر اسناد رسمي يا نزد ساير مأموران رسمي در حدود صلاحيت آنان و برابر مقررات قانوني تنظيم شده باشد.

اشاعه: اجتماع حقوق چند نفر بر مال معين

اصل انتقال حقوق: هر حقي قابل انتقال به غير است جز آنچه قانون آن را غيرقابل انتقال بداند.

اعاده اعتبار: بازگشت تاجر ورشكسته به موجب حكم دادگاه به اعتبار بازرگاني خود.

اعاده حيثيت: بازگشت به اهليتي كه شخص به علتي آن را از دست داده است.

اعتراض: در لغت به معني منع و جلو كسي يا چيزي را گرفتن است

اعراض: چشم پوشيدن مالك است از مال خود

اعيان: جمع كلمه عين است و عين به معني مالي است كه داراي جرم و ابعاد مي‌باشد اعيان در مقابل منافع و حقوق استعمال مي‌شود.

اعياني: در مقابل عرصه استعمال مي‌شود و عرصه به زمين مملوك گفته مي‌شود و اعياني، اموال غير منقول موجود روي آن زمين را گويند.