17 - در وصيت اميرالمؤ منين عليه السلام به فرزندش محمد بن حنفيه آمده است حضرت فرمود: اى پسر دلبندم ! چيزى را كه نمى دانى مگو بلكه هر چيزى را هم كه مى دانى بر زبان مياور زيرا خداوند بر تمامى اعضاى تو امورى را واجب ساخته كه بوسيله آنها در روز قيامت بر عليه تو حجت و دليلى مى آورد و از تو درباره آنها مى پرسد و آنها را پند و نصيحت نموده و بيم داده و ادب آموخته و رها وا نگذارده پس فرموده است : ((از آنچه كه به آن علم و آگاهى ندارى پيروى مكن زيرا از گوش و چشم و دل سؤ ال مى شود))(25) و فرمود: ((هنگامى كه آن را با زبانهاى خود فرا مى گرفتيد و آنچه را كه به آن علم و آگاهى نداشتيد با دهانهاتان مى گفتيد و اين را سهل مى شمرديد در حالى كه در نزد خدا بسى بزرگ است ))(26) سپس اعضاء و جوارح را به عبادت و فرمانبردارى خود فرا خوانده و فرموده : ((اى ايمان آورندگان ركوع و سجده كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و عمل خير انجام دهيد اميد است كه به رستگارى برسيد))(27) اين پرستش خداوند و انجام خير فريضه اى است كه بر تمامى اعضا واجب گشته است . و فرمود:(( سجده گاهها از آن خداست پس همراه با خدا، هيچ كس ديگرى را نخوانيد))(28) مراد از سجده گاهها، صورت و دو دست و زانوها و دو انگشت بزرگ پا است و فرمود: ((و نمى توانيد شهادتى را كه گوشهاتان و ديدگانتان و پوستهايتان بر عليه شما مى دهند را پنهان سازيد))(29) مراد از ((پوستها)) در اين آيه عورتها است . سپس خداوند بر هر عضوى از اعضاى تو واجبى را اختصاص داده و بر آن تصريح نموده است پس بر گوش واجب ساخت كه به معاصى گوش فرا ندهد پس فرمود: ((و محققا خداوند در كتاب بر شما چنين فرستاد كه هر گاه بشنويد كه به آيات الهى كفر ورزيده مى شود و آيات خدا به مسخره گرفته مى شود در اينگونه مجلسى با كافران منشينيد تا در سخن ديگرى وارد شوند اگر چنين نكنيد همانند آنان مى باشيد))(30) و فرمود: ((هر گاه ديدى كسانى در مورد آيات ما (به انكار و استهزا) غرق در گفتگو شده اند از آنان دورى كن تا درباره سخنى ديگر به گفتگو بنشينند))(31) سپس خداوند عزوجل جايى را كه مؤ من از روى فراموشى در چنين مجلسى نشسته است را استثنا نموده و فرموده است : ((و اگر شيطان فراموشت ساخت پس بعد از يادآورى با چنين گروه ستمكارى منشين)) (32) و فرمود: ((پس بشارت ده بندگان مرا، همان بندگانى كه سخن را مى شنوند و از نيكوترين سخن پيروى مى كنند آنان كسانى هستند كه خداوند هدايتشان كرد و آنان خردمندانند))(33) و فرمود: ((مؤ منان هر گاه به امرى بيهوده برخورد كنند كريمانه از كنار آن مى گذرند))(34) و فرمود: ((و هر گاه سخنى بيهوده بشنوند از آن دورى مى گزييند.))(35) پس اين همان چيزى است كه خداوند بر گوش واجب ساخته و عمل گوش همين است و خداوند بر چشم نيز واجب نمود كه به چيزى كه بر او حرام ساخته نظر نيفكند پس فرمود: ((به مؤ منان بگو ديدگانشان را از ديدن حرام فرو بندند و عورتهايشان را حفظ كنند))(36) پس حرام نمود كه كسى به عورت ديگرى نگاه كند. و بر زبان واجب نمود كه به آنچه كه قلب بر آن پيمان بسته اقرار و تعبير كند پس فرمود: ((و بگوييد ايمان آورديم به آنچه كه بر ما فرو فرستاده شد))(37) و فرمود: ((و به مردم نيكويى را بگوييد))(38) و بر قلب كه امير اعضا است و عضوى است كه به وسيله آن تعقل و فهم صورت مى گيرد و از امر و راءى او نتيجه گيرى حاصل مى گردد نيز واجب ساخت و فرمود: ((كافران دروغگويند مگر كسى كه به اجبار اظهار كفر نموده در حالى كه دلش به ايمان آرميده است ))(39) و در آنجا كه خبر از گروهى مى دهد كه ايمان زبانى دارند نه قلبى فرمود: ((آنانكه گفتند ايمان آورديم در حالى كه دلهايشان ايمان نياورده بود))(40) و فرمود: ((آگاه باشيد كه دلها با ياد خدا آرام مى گيرد))(41) و فرمود: ((اگر آنچه را كه در درون داريد آشكار يا پنهان كنيد خداوند به سبب آن از شما حساب مى كشد پس هر كه را بخواهد مى بخشايد و هر كه را بخواهد عذاب مى كند))(42) و خداوند بر دو دست واجب ساخت كه آن دو را به سوى آنچه كه خداوند بر تو حرام نموده دراز نكنى و دو دست را در راه طاعت خدا به كار گيرى پس فرمود: ((اى ايمان آورندگان هر گاه براى نماز برمى خيزيد رويهايتان و دستهايتان را تا آرنج ها بشوييد و به سرهاتان مسح بكشيد و پايهايتان را تا برآمدگى روى پا مسح كنيد))(43) و فرمود: ((هر گاه در ميدان كارزار با كافران روبرو شديد گردنهاشان را بزنيد))(44) و خداوند بر پاها واجب ساخت كه آن دو را در راه طاعتش به حركت درآورى و به وسيله آن دو همچون گام زدن شخص عصيانكار گام بر ندارى پس فرمود: ((با تكبر و خرامان بر روى زمين گام بر ندار زيرا هرگز زمين را نمى توانى بشكافى و در بلندى به كوهها نخواهى رسيد همه اينها زشتش در نزد پروردگارت ناپسند است ))(45) و فرمود:(( امروز بر دهانهاشان مهر مى نهيم و دستانشان با ما سخن مى گويند و پايهاشان به آنچه كه كسب كرده اند گواهى خواهند داد))(46) پس خداوند خبر داده است كه پايها در روز قيامت بر عليه صاحب خود گواهى خواهند داد. پس اينها كه گفته شد چيزهايى است كه خداوند بر اعضاى تو واجب ساخته است پس از خدا بترس اى فرزندم و اعضاى خود را در راه اطاعت و خوشنودى او به كار گير و بر حذر باش از اينكه خداى تعالى تو را در حال انجام معصيتش ببيند يا تو را در طاعت خويش نيابد پس در نتيجه از زيانكاران باشى و بر تو باد كه به خواندن قرآن بپردازى و به آنچه در قرآن است عمل كنى و واجبات و قوانين و حلال و حرام و امر و نهى آن را لازم شمرى و با قرآن به شب زنده دارى بپردازى و در شب و روزت آن را تلاوت كنى زيرا قرآن عهد و پيمانى است از جانب خداى تبارك و تعالى با بندگانش پس بر هر مسلمانى واجب است كه در هر روز نظر به اين پيمان الهى بيفكند اگر چه به پنجاه آيه آن و بدان كه درجات بهشت به عدد آيات قرآن است پس زمانى كه روز قيامت شود به قارى قرآن گفته خواهد شد كه بخوان و بالا رو پس در بهشت بعد از پيامبران و صديقان كسى درجه اش بالاتر از درجه قارى قرآن نيست . (مرحوم شيخ حر عاملى گويد: اين وصيتنامه طولانى است كه ما موضع حاجت از آن را انتخاب نموديم ).
حديث :
18- وَ فِي الْعِلَلِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُوسَى بْنِ الْمُتَوَكِّلِ عَنِ السَّعْدَآبَادِيِّ عَنِ الْبَرْقِيِّ عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ الْحَسَنِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَخِيهِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع قَالَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَتَكَلَّمَ بِمَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ يَقُولُ وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ وَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَسْمَعَ مَا شِئْتَ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤ ادَ كُلُّ أُولئِكَ كانَ عَنْهُ مَسْؤُلًا
ترجمه :
18 - از امام سجاد عليه السلام روايت است كه فرمود: بر تو روا نيست كه هر آنچه خواهى بگويى زيرا خداوند مى فرمايد: ((از آنچه كه به آن علم ندارى پيروى مكن)) (47) و بر تو روا نيست كه هر آنچه خواهى بشنوى زيرا خداى عزوجل مى فرمايد: ((همانا گوش و چشم و دل همه مورد پرسش واقع خواهند شد))(48)
3 - باب جملة مما ينبغى القيام به من الحقوق الواجبه و المندوبه
3 - باب حقوق واجب و مستحبى كه قيام به آنها سزاوار است .
حديث :
19- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْفَضْلِ عَنْ ثَابِتِ بْنِ دِينَارٍ عَنْ سَيِّدِ الْعَابِدِينَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع قَالَ حَقُّ اللَّهِ الْأَكْبَرُ عَلَيْكَ أَنْ تَعْبُدَهُ وَ لَا تُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ بِإِخْلَاصٍ جَعَلَ لَكَ عَلَى نَفْسِهِ أَنْ يَكْفِيَكَ أَمْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ وَ حَقُّ نَفْسِكَ عَلَيْكَ أَنْ تَسْتَعْمِلَهَا بِطَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ حَقُّ اللِّسَانِ إِكْرَامُهُ عَنِ الْخَنَا وَ تَعْوِيدُهُ الْخَيْرَ وَ تَرْكَ الْفُضُولِ الَّتِي لَا فَائِدَةَ لَهَا وَ الْبِرَّ بِالنَّاسِ وَ حُسْنَ الْقَوْلِ فِيهِمْ وَ حَقُّ السَّمْعِ تَنْزِيهُهُ عَنْ سَمَاعِ الْغِيبَةِ وَ سَمَاعِ مَا لَا يَحِلُّ سَمَاعُهُ وَ حَقُّ الْبَصَرِ أَنْ تَغُضَّهُ عَمَّا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ تَعْتَبِرَ بِالنَّظَرِ بِهِ وَ حَقُّ يَدَيْكَ أَنْ لَا تَبْسُطَهُمَا إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَكَ وَ حَقُّ رِجْلَيْكَ أَنْ لَا تَمْشِيَ بِهِمَا إِلَى مَا لَا يَحِلُّ لَكَ فَبِهِمَا تَقِفُ عَلَى الصِّرَاطِ فَانْظُرْ أَنْ لَا تَزِلَّ بِكَ فَتَرَدَّى فِي النَّارِ وَ حَقُّ بَطْنِكَ أَنْ لَا تَجْعَلَهُ وِعَاءً لِلْحَرَامِ وَ لَا تَزِيدَ عَلَى الشِّبَعِ وَ حَقُّ فَرْجِكَ عَلَيْكَ أَنْ تُحْصِنَهُ مِنَ الزِّنَا وَ تَحْفَظَهُ مِنْ أَنْ يُنْظَرَ إِلَيْهِ وَ حَقُّ الصَّلَاةِ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا وِفَادَةٌ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَنْتَ فِيهَا قَائِمٌ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمْتَ ذَلِكَ قُمْتَ مَقَامَ الْعَبْدِ الذَّلِيلِ الْحَقِيرِ الرَّاغِبِ الرَّاهِبِ الرَّاجِي الْخَائِفِ الْمُسْتَكِينِ الْمُتَضَرِّعِ الْمُعَظِّمِ لِمَنْ كَانَ بَيْنَ يَدَيْهِ بِالسُّكُونِ وَ الْوَقَارِ وَ تُقْبِلَ عَلَيْهَا بِقَلْبِكَ وَ تُقِيمَهَا بِحُدُودِهَا وَ حُقُوقِهَا
وَ حَقُّ الْحَجِّ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ وِفَادَةٌ إِلَى رَبِّكَ وَ فِرَارٌ إِلَيْهِ مِنْ ذُنُوبِكَ وَ فِيهِ قَبُولُ تَوْبَتِكَ وَ قَضَاءُ الْفَرْضِ الَّذِي أَوْجَبَهُ اللَّهُ عَلَيْكَ وَ حَقُّ الصَّوْمِ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ حِجَابٌ ضَرَبَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى لِسَانِكَ وَ سَمْعِكَ وَ بَصَرِكَ وَ بَطْنِكَ وَ فَرْجِكَ يَسْتُرُكَ بِهِ مِنَ النَّارِ فَإِنْ تَرَكْتَ الصَّوْمَ خَرَقْتَ سِتْرَ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ حَقُّ الصَّدَقَةِ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا ذُخْرُكَ عِنْدَ رَبِّكَ وَ وَدِيعَتُكَ الَّتِي لَا تَحْتَاجُ إِلَى الْإِشْهَادِ عَلَيْهَا وَ كُنْتَ بِمَا تَسْتَوْدِعُهُ سِرّاً أَوْثَقَ مِنْكَ بِمَا تَسْتَوْدِعُهُ عَلَانِيَةً وَ تَعْلَمَ أَنَّهَا تَدْفَعُ عَنْكَ الْبَلَايَا وَ الْأَسْقَامَ فِي الدُّنْيَا وَ تَدْفَعُ عَنْكَ النَّارَ فِي الْآخِرَةِ وَ حَقُّ الْهَدْيِ أَنْ تُرِيدَ بِهِ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا تُرِيدَ خَلْقَهُ وَ لَا تُرِيدَ بِهِ إِلَّا التَّعَرُّضَ لِرَحْمَتِهِ وَ نَجَاةَ رُوحِكَ يَوْمَ تَلْقَاهُ وَ حَقُّ السُّلْطَانِ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّكَ جُعِلْتَ لَهُ فِتْنَةً وَ أَنَّهُ مُبْتَلًى فِيكَ بِمَا جَعَلَ اللَّهُ لَهُ عَلَيْكَ مِنَ السُّلْطَانِ وَ أَنَّ عَلَيْكَ أَنْ لَا تَتَعَرَّضَ لِسَخَطِهِ فَتُلْقِيَ بِيَدِكَ إِلَى التَّهْلُكَةِ وَ تَكُونَ شَرِيكاً لَهُ فِيمَا يَأْتِي إِلَيْكَ مِنْ سُوءٍ وَ حَقُّ سَائِسِكَ بِالْعِلْمِ التَّعْظِيمُ لَهُ وَ التَّوْقِيرُ لِمَجْلِسِهِ وَ حُسْنُ الِاسْتِمَاعِ إِلَيْهِ وَ الْإِقْبَالُ عَلَيْهِ وَ أَنْ لَا تَرْفَعَ عَلَيْهِ صَوْتَكَ وَ لَا تُجِيبَ أَحَداً يَسْأَلُهُ عَنْ شَيْءٍ حَتَّى يَكُونَ هُوَ الَّذِي يُجِيبُ وَ لَا تُحَدِّثَ فِي مَجْلِسِهِ أَحَداً وَ لَا تَغْتَابَ عِنْدَهُ أَحَداً وَ أَنْ تَدْفَعَ عَنْهُ إِذَا ذُكِرَ عِنْدَكَ بِسُوءٍ وَ أَنْ تَسْتُرَ عُيُوبَهُ وَ تُظْهِرَ مَنَاقِبَهُ وَ لَا تُجَالِسَ لَهُ عَدُوّاً وَ لَا تُعَادِيَ لَهُ وَلِيّاً فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ شَهِدَ لَكَ مَلَائِكَةُ اللَّهِ بِأَنَّكَ قَصَدْتَهُ وَ تَعَلَّمْتَ عِلْمَهُ لِلَّهِ جَلَّ اسْمُهُ لَا لِلنَّاسِ
وَ أَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالْمِلْكِ فَأَنْ تُطِيعَهُ وَ لَا تَعْصِيَهُ إِلَّا فِيمَا يُسْخِطُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ وَ أَمَّا حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِالسُّلْطَانِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُمْ صَارُوا رَعِيَّتَكَ لِضَعْفِهِمْ وَ قُوَّتِكَ فَيَجِبُ أَنْ تَعْدِلَ فِيهِمْ وَ تَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ الرَّحِيمِ وَ تَغْفِرَ لَهُمْ جَهْلَهُمْ وَ لَا تُعَاجِلَهُمْ بِالْعُقُوبَةِ وَ تَشْكُرَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى مَا آتَاكَ مِنَ الْقُوَّةِ عَلَيْهِمْ وَ أَمَّا حَقُّ رَعِيَّتِكَ بِالْعِلْمِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّمَا جَعَلَكَ قَيِّماً عَلَيْهِمْ فِيمَا آتَاكَ مِنَ الْعِلْمِ وَ فَتَحَ لَكَ مِنْ خِزَانَتِهِ فَإِنْ أَحْسَنْتَ فِي تَعْلِيمِ النَّاسِ وَ لَمْ تَخْرَقْ بِهِمْ وَ لَمْ تَضْجَرْ عَلَيْهِمْ زَادَكَ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ إِنْ أَنْتَ مَنَعْتَ النَّاسَ عِلْمَكَ أَوْ خَرِقْتَ بِهِمْ عِنْدَ طَلَبِهِمُ الْعِلْمَ مِنْكَ كَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ يَسْلُبَكَ الْعِلْمَ وَ بَهَاءَهُ وَ يُسْقِطَ مِنَ الْقُلُوبِ مَحَلَّكَ وَ أَمَّا حَقُّ الزَّوْجَةِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَهَا لَكَ سَكَناً وَ أُنْساً فَتَعْلَمَ أَنَّ ذَلِكَ نِعْمَةٌ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ فَتُكْرِمَهَا وَ تَرْفُقَ بِهَا وَ إِنْ كَانَ حَقُّكَ عَلَيْهَا أَوْجَبَ فَإِنَّ لَهَا عَلَيْكَ أَنْ تَرْحَمَهَا لِأَنَّهَا أَسِيرُكَ وَ تُطْعِمَهَا وَ تَكْسُوَهَا وَ إِذَا جَهِلَتْ عَفَوْتَ عَنْهَا
وَ أَمَّا حَقُّ مَمْلُوكِكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ خَلْقُ رَبِّكَ وَ ابْنُ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ وَ لَحْمُكَ وَ دَمُكَ لَمْ تَمْلِكْهُ لِأَنَّكَ صَنَعْتَهُ دُونَ اللَّهِ وَ لَا خَلَقْتَ شَيْئاً مِنْ جَوَارِحِهِ وَ لَا أَخْرَجْتَ لَهُ رِزْقاً وَ لَكِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ كَفَاكَ ذَلِكَ ثُمَّ سَخَّرَهُ لَكَ وَ ائْتَمَنَكَ عَلَيْهِ وَ اسْتَوْدَعَكَ إِيَّاهُ لِيَحْفَظَ لَكَ مَا تَأْتِيهِ مِنْ خَيْرٍ إِلَيْهِ فَأَحْسِنْ إِلَيْهِ كَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ إِلَيْكَ وَ إِنْ كَرِهْتَهُ اسْتَبْدَلْتَ بِهِ وَ لَمْ تُعَذِّبْ خَلْقَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ أَمَّا حَقُّ أُمِّكَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا حَمَلَتْكَ حَيْثُ لَا يَحْمِلُ أَحَدٌ أَحَداً وَ أَعْطَتْكَ مِنْ ثَمَرَةِ قَلْبِهَا مَا لَا يُعْطِي أَحَدٌ أَحَداً وَ وَقَتْكَ بِجَمِيعِ جَوَارِحِهَا وَ لَمْ تُبَالِ أَنْ تَجُوعَ وَ تُطْعِمَكَ وَ تَعْطَشَ وَ تَسْقِيَكَ وَ تَعْرَى وَ تَكْسُوَكَ وَ تَضْحَى وَ تُظِلَّكَ وَ تَهْجُرَ النَّوْمَ لِأَجْلِكَ وَ وَقَتْكَ الْحَرَّ وَ الْبَرْدَ لِتَكُونَ لَهَا وَ أَنَّكَ لَا تُطِيقُ شُكْرَهَا إِلَّا بِعَوْنِ اللَّهِ وَ تَوْفِيقِهِ وَ أَمَّا حَقُّ أَبِيكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ أَصْلُكَ فَإِنَّهُ لَوْلَاهُ لَمْ تَكُنْ فَمَهْمَا رَأَيْتَ مِنْ نَفْسِكَ مَا يُعْجِبُكَ فَاعْلَمْ أَنَّ أَبَاكَ أَصْلُ النِّعْمَةِ عَلَيْكَ فِيهِ فَاحْمَدِ اللَّهَ وَ اشْكُرْهُ عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ أَمَّا حَقُّ وَلَدِكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْكَ وَ مُضَافٌ إِلَيْكَ فِي عَاجِلِ الدُّنْيَا بِخَيْرِهِ وَ شَرِّهِ وَ أَنَّكَ مَسْئُولٌ عَمَّا وُلِّيتَهُ مِنْ حُسْنِ الْأَدَبِ وَ الدَّلَالَةِ عَلَى رَبِّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْمَعُونَةِ عَلَى طَاعَتِهِ فَاعْمَلْ فِي أَمْرِهِ عَمَلَ مَنْ يَعْلَمُ أَنَّهُ مُثَابٌ عَلَى الْإِحْسَانِ إِلَيْهِ مُعَاقَبٌ عَلَى الْإِسَاءَةِ إِلَيْهِ
وَ أَمَّا حَقُّ أَخِيكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ يَدُكَ وَ عِزُّكَ وَ قُوَّتُكَ فَلَا تَتَّخِذْهُ سِلَاحاً عَلَى مَعْصِيَةِ اللَّهِ وَ لَا عُدَّةً لِلظُّلْمِ لِخَلْقِ اللَّهِ وَ لَا تَدَعْ نُصْرَتَهُ عَلَى عَدُوِّهِ وَ النَّصِيحَةَ لَهُ فَإِنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ إِلَّا فَلْيَكُنِ اللَّهُ أَكْرَمَ عَلَيْكَ مِنْهُ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ أَمَّا حَقُّ مَوْلَاكَ الْمُنْعِمِ عَلَيْكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ أَنْفَقَ فِيكَ مَالَهُ وَ أَخْرَجَكَ مِنْ ذُلِّ الرِّقِّ وَ وَحْشَتِهِ إِلَى عِزِّ الْحُرِّيَّةِ وَ أُنْسِهَا فَأَطْلَقَكَ مِنْ أَسْرِ الْمَلَكَةِ وَ فَكَّ عَنْكَ قَيْدَ الْعُبُودِيَّةِ وَ أَخْرَجَكَ مِنَ السِّجْنِ وَ مَلَّكَكَ نَفْسَكَ وَ فَرَّغَكَ لِعِبَادَةِ رَبِّكَ وَ تَعْلَمَ أَنَّهُ أَوْلَى الْخَلْقِ بِكَ فِي حَيَاتِكَ وَ مَوْتِكَ وَ أَنَّ نُصْرَتَهُ عَلَيْكَ وَاجِبَةٌ بِنَفْسِكَ وَ مَا احْتَاجَ إِلَيْهِ مِنْكَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ أَمَّا حَقُّ مَوْلَاكَ الَّذِي أَنْعَمْتَ عَلَيْهِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ جَعَلَ عِتْقَكَ لَهُ وَسِيلَةً إِلَيْهِ وَ حِجَاباً لَكَ مِنَ النَّارِ وَ أَنَّ ثَوَابَكَ فِي الْعَاجِلِ مِيرَاثُهُ إِذَا لَمْ يَكُنْ لَهُ رَحِمٌ مُكَافَأَةً لِمَا أَنْفَقْتَ مِنْ مَالِكَ وَ فِي الْآجِلِ الْجَنَّةُ وَ أَمَّا حَقُّ ذِي الْمَعْرُوفِ عَلَيْكَ فَأَنْ تَشْكُرَهُ وَ تَذْكُرَ مَعْرُوفَهُ وَ تَكْسِبَهُ الْمَقَالَةَ الْحَسَنَةَ وَ تُخْلِصَ لَهُ الدُّعَاءَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِذَا فَعَلْتَ ذَلِكَ كُنْتَ قَدْ شَكَرْتَهُ سِرّاً وَ عَلَانِيَةً ثُمَّ إِنْ قَدَرْتَ عَلَى مُكَافَأَتِهِ يَوْماً كَافَأْتَهُ وَ أَمَّا حَقُّ الْمُؤَذِّنِ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ مُذَكِّرٌ لَكَ رَبَّكَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ دَاعٍ لَكَ إِلَى حَظِّكَ وَ عَوْنُكَ عَلَى قَضَاءِ فَرْضِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَيْكَ فَاشْكُرْهُ عَلَى ذَلِكَ شُكْرَ الْمُحْسِنِ إِلَيْكَ وَ أَمَّا حَقُّ إِمَامِكَ فِي صَلَاتِكَ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهُ تَقَلَّدَ السِّفَارَةَ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ رَبِّكَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تَكَلَّمَ عَنْكَ وَ لَمْ تَتَكَلَّمْ عَنْهُ وَ دَعَا لَكَ وَ لَمْ تَدْعُ لَهُ وَ كَفَاكَ هَوْلَ الْمَقَامِ بَيْنَ يَدَيِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنْ كَانَ نَقْصٌ كَانَ بِهِ دُونَكَ وَ إِنْ كَانَ تَمَاماً كُنْتَ شَرِيكَهُ وَ لَمْ يَكُنْ لَهُ عَلَيْكَ فَضْلٌ فَوَقَى نَفْسَكَ بِنَفْسِهِ وَ صَلَاتَكَ بِصَلَاتِهِ فَتَشْكُرَ لَهُ عَلَى قَدْرِ ذَلِكَ
وَ أَمَّا حَقُّ جَلِيسِكَ فَأَنْ تُلِينَ لَهُ جَانِبَكَ وَ تُنْصِفَهُ فِي مُجَارَاةِ اللَّفْظِ وَ لَا تَقُومَ مِنْ مَجْلِسِكَ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ مَنْ يَجْلِسُ إِلَيْكَ يَجُوزُ لَهُ الْقِيَامُ عَنْكَ بِغَيْرِ إِذْنِكَ وَ تَنْسَى زَلَّاتِهِ وَ تَحْفَظَ خَيْرَاتِهِ وَ لَا تُسْمِعَهُ إِلَّا خَيْراً وَ أَمَّا حَقُّ جَارِكَ فَحِفْظُهُ غَائِباً وَ إِكْرَامُهُ شَاهِداً وَ نُصْرَتُهُ إِذَا كَانَ مَظْلُوماً وَ لَا تَتَبَّعَ لَهُ عَوْرَةً فَإِنْ عَلِمْتَ عَلَيْهِ سُوءاً سَتَرْتَهُ عَلَيْهِ وَ إِنْ عَلِمْتَ أَنَّهُ يَقْبَلُ نَصِيحَتَكَ نَصَحْتَهُ فِيمَا بَيْنَكَ وَ بَيْنَهُ وَ لَا تُسْلِمُهُ عِنْدَ شَدِيدَةٍ وَ تُقِيلُ عَثْرَتَهُ وَ تَغْفِرُ ذَنْبَهُ وَ تُعَاشِرُهُ مُعَاشَرَةً كَرِيمَةً وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ أَمَّا حَقُّ الصَّاحِبِ فَأَنْ تَصْحَبَهُ بِالتَّفَضُّلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ تُكْرِمَهُ كَمَا يُكْرِمُكَ وَ لَا تَدَعَهُ يَسْبِقُ إِلَى مَكْرُمَةٍ فَإِنْ سَبَقَ كَافَأْتَهُ وَ تَوَدَّهُ كَمَا يَوَدُّكَ وَ تَزْجُرَهُ عَمَّا يَهُمُّ بِهِ مِنْ مَعْصِيَةِ اللَّهِ وَ كُنْ عَلَيْهِ رَحْمَةً وَ لَا تَكُنْ عَلَيْهِ عَذَاباً وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ أَمَّا حَقُّ الشَّرِيكِ فَإِنْ غَابَ كَافَيْتَهُ وَ إِنْ حَضَرَ رَعَيْتَهُ وَ لَا تَحْكُمُ دُونَ حُكْمِهِ وَ لَا تَعْمَلُ بِرَأْيِكَ دُونَ مُنَاظَرَتِهِ وَ تَحْفَظُ عَلَيْهِ مَالَهُ وَ لَا تَخُنْهُ فِيمَا عَزَّ أَوْ هَانَ مِنْ أَمْرِهِ فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى عَلَى الشَّرِيكَيْنِ مَا لَمْ يَتَخَاوَنَا وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ أَمَّا حَقُّ مَالِكَ فَأَنْ لَا تَأْخُذَهُ إِلَّا مِنْ حِلِّهِ وَ لَا تُنْفِقَهُ إِلَّا فِي وَجْهِهِ وَ لَا تُؤْثِرَ عَلَى نَفْسِكَ مَنْ لَا يَحْمَدُكَ فَاعْمَلْ بِهِ بِطَاعَةِ رَبِّكَ وَ لَا تَبْخَلْ بِهِ فَتَبُوءَ بِالْحَسْرَةِ وَ النَّدَامَةِ مَعَ التَّبِعَةِ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ أَمَّا حَقُّ غَرِيمِكَ الَّذِي يُطَالِبُكَ فَإِنْ كُنْتَ مُوسِراً أَعْطَيْتَهُ وَ إِنْ كُنْتَ مُعْسِراً أَرْضَيْتَهُ بِحُسْنِ الْقَوْلِ وَ رَدَدْتَهُ عَنْ نَفْسِكَ رَدّاً لَطِيفاً وَ حَقُّ الْخَلِيطِ أَنْ لَا تَغُرَّهُ وَ لَا تَغُشَّهُ وَ لَا تَخْدَعَهُ وَ تَتَّقِيَ اللَّهَ فِي أَمْرِهِ وَ أَمَّا حَقُّ الْخَصْمِ الْمُدَّعِي عَلَيْكَ فَإِنْ كَانَ مَا يَدَّعِيهِ عَلَيْكَ حَقّاً كُنْتَ شَاهِدَهُ عَلَى نَفْسِكَ وَ لَمْ تَظْلِمْهُ وَ أَوْفَيْتَهُ حَقَّهُ وَ إِنْ كَانَ مَا يَدَّعِي بَاطِلًا رَفَقْتَ بِهِ وَ لَمْ تَأْتِ فِي أَمْرِهِ غَيْرَ الرِّفْقِ وَ لَمْ تُسْخِطْ رَبَّكَ فِي أَمْرِهِ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ حَقُّ خَصْمِكَ الَّذِي تَدَّعِي عَلَيْهِ إِنْ كُنْتَ مُحِقّاً فِي دَعْوَاكَ أَجْمَلْتَ مُقَاوَلَتَهُ وَ لَمْ تَجْحَدْ حَقَّهُ وَ إِنْ كُنْتَ مُبْطِلًا فِي دَعْوَاكَ اتَّقَيْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ تُبْتَ إِلَيْهِ وَ تَرَكْتَ الدَّعْوَى وَ حَقُّ الْمُسْتَشِيرِ إِنْ عَلِمْتَ أَنَّ لَهُ رَأْياً حَسَناً أَشَرْتَ عَلَيْهِ وَ إِنْ لَمْ تَعْلَمْ لَهُ أَرْشَدْتَهُ إِلَى مَنْ يَعْلَمُ وَ حَقُّ الْمُشِيرِ عَلَيْكَ أَنْ لَا تَتَّهِمَهُ فِيمَا لَا يُوَافِقُكَ مِنْ رَأْيِهِ وَ إِنْ وَافَقَكَ حَمِدْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ
وَ حَقُّ الْمُسْتَنْصِحِ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَيْهِ النَّصِيحَةَ وَ لْيَكُنْ مَذْهَبُكَ الرَّحْمَةَ لَهُ وَ الرِّفْقَ وَ حَقُّ النَّاصِحِ أَنْ تُلِينَ لَهُ جَنَاحَكَ وَ تُصْغِيَ إِلَيْهِ بِسَمْعِكَ فَإِنْ أَتَى بِالصَّوَابِ حَمِدْتَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِنْ لَمْ يُوَافِقْ رَحِمْتَهُ وَ لَمْ تَتَّهِمْهُ وَ عَلِمْتَ أَنَّهُ أَخْطَأَ وَ لَمْ تُؤَاخِذْهُ بِذَلِكَ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مُسْتَحِقّاً لِلتُّهَمَةِ فَلَا تَعْبَأُ بِشَيْءٍ مِنْ أَمْرِهِ عَلَى حَالٍ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ وَ حَقُّ الْكَبِيرِ تَوْقِيرُهُ لِسِنِّهِ وَ إِجْلَالُهُ لِتَقَدُّمِهِ فِي الْإِسْلَامِ قَبْلَكَ وَ تَرْكُ مُقَابَلَتِهِ عِنْدَ الْخِصَامِ وَ لَا تَسْبِقَهُ إِلَى طَرِيقٍ وَ لَا تَتَقَدَّمَهُ وَ لَا تَسْتَجْهِلَهُ وَ إِنْ جَهِلَ عَلَيْكَ احْتَمَلْتَهُ وَ أَكْرَمْتَهُ لِحَقِّ الْإِسْلَامِ وَ حُرْمَتِهِ وَ حَقُّ الصَّغِيرِ رَحْمَتُهُ (مَنْ نَوَى ) تَعْلِيمَهُ وَ الْعَفْوُ عَنْهُ وَ السَّتْرُ عَلَيْهِ وَ الرِّفْقُ بِهِ وَ الْمَعُونَةُ لَهُ وَ حَقُّ السَّائِلِ إِعْطَاؤُهُ عَلَى قَدْرِ حَاجَتِهِ وَ حَقُّ الْمَسْئُولِ إِنْ أَعْطَى فَاقْبَلْ مِنْهُ بِالشُّكْرِ وَ الْمَعْرِفَةِ بِفَضْلِهِ وَ إِنْ مَنَعَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ وَ حَقُّ مَنْ سَرَّكَ لِلَّهِ تَعَالَى أَنْ تَحْمَدَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَوَّلًا ثُمَّ تَشْكُرَهُ وَ حَقُّ مَنْ أَسَاءَ إِلَيْكَ أَنْ تَعْفُوَ عَنْهُ وَ إِنْ عَلِمْتَ أَنَّ الْعَفْوَ يَضُرُّ انْتَصَرْتَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى وَ لَمَنِ انْتَصَرَ بَعْدَ ظُلْمِهِ فَأُولئِكَ ما عَلَيْهِمْ مِنْ سَبِيلٍ وَ حَقُّ أَهْلِ مِلَّتِكَ إِضْمَارُ السَّلَامَةِ وَ الرَّحْمَةِ لَهُمْ وَ الرِّفْقُ بِمُسِيئِهِمْ وَ تَأَلُّفُهُمْ وَ اسْتِصْلَاحُهُمْ وَ شُكْرُ مُحْسِنِهِمْ وَ كَفُّ الْأَذَى عَنْ مُسِيئِهِمْ وَ تُحِبَّ لَهُمْ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِكَ وَ تَكْرَهَ لَهُمْ مَا تَكْرَهُ لِنَفْسِكَ وَ أَنْ تَكُونَ شُيُوخُهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَبِيكَ وَ شَبَابُهُمْ بِمَنْزِلَةِ إِخْوَتِكَ وَ عَجَائِزُهُمْ بِمَنْزِلِ أُمِّكَ وَ الصِّغَارُ مِنْهُمْ بِمَنْزِلَةِ أَوْلَادِكَ وَ حَقُّ الذِّمَّةِ أَنْ تَقْبَلَ مِنْهُمْ مَا قَبِلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْهُمْ وَ لَا تَظْلِمَهُمْ مَا وَفَوْا لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ بِعَهْدِهِ
ترجمه :
19 - از امام سجاد عليه السلام روايت است كه فرمود: حق خداى بزرگ بر تو اين است كه تنها او را پرستش كنى و چيزى را شريك او به شمار نياورى پس هر گاه از روى اخلاص و صفاى باطن چنين كنى خداى سبحان بر خود لازم مى داند كه امر دنيا و آخرتت را كفايت كند. و حق نفست بر تو اين است كه آن را در راه فرمانبردارى از خداى عزوجل به كار وادارى . و حق زبان اين است كه او را بزرگتر و شريف تر از آن بدانى كه ناسزا گويد و او را به خير و ترك سخنان زائد و بى فائده و نيكى به مردم و گفتار نيك درباره مردم عادت دهى و حق گوش آن است كه او را از شنيدن غيبت و هر آنچه شنيدنش جايز نيست ، پاك سازى . و حق چشم آن است كه آن را از ديدن هر آنچه ديدنش بر تو حرام است بربندى و از راه نظر با ديدگانت عبرت گيرى . و حق دستانت اين است كه آنها را به سوى چيزى كه بر تو حلال نيست نگشايى . و حق پايهايت آن است كه به وسيله آنها به سوى چيزى كه بر تو روا نيست گام بر ندارى پس تو با اين دو پا بر ((صراط)) مى ايستى پس بنگر تا نلغزى و در آتش فرو نيفتى . و حق شكم بر تو اين است كه آن را ظرف و جايگاه حرام قرار ندهى و اضافه بر سيرى نخورى . و حق عورت تو بر تو اين است كه آن را از زنا نگه دارى و از اينكه كسى به آن نظر افكند آن را حفظ كنى . و حق نماز اين است كه بدانى نماز ورود بر خداى عزوجل است و تو در نماز در پيشگاه او ايستاده اى پس اگر اين را (از صميم جان ) دريابى ايستادنت در برابر او ايستادن بنده اى خوار و كوچك و آرزومند و ترسان و اميدوار و بيمناك و بى چيز و زار خواهد بود و (در اين حال ) خداوندى را كه در برابرش با آرامش و وقار ايستاده اى بزرگ مى شمرى و با (تمامى ) قلبت به نماز روى مى آورى و حقوق و حدود آن را به پاى مى دارى . و حق حج اين است كه بدانى حج وارد شدن بر پروردگار و گريختن از گناهانت به سوى خدايت است و در حج توبه ات پذيرفته است .
و با به جاى آوردن حج يكى از واجباتى را كه خداوند بر تو واجب ساخته است ادا نموده اى . و حق روزه آن است كه بدانى روزه حجابى است كه خداوند عزوجل بر زبان و گوش و چشم و شكم و فرج تو نهاده است كه با اين حجاب تو را از گزند آتش دوزخ مى پوشاند پس اگر روزه را ترك كنى گويى پوششى را كه خدا بر تو گذارده است پاره كرده اى . و حق صدقه اين است كه بدانى كه صدقه ذخيره توست كه در نزد پروردگارت مى نهى و وديعه و امانتى است كه به او سپرده اى . امانتى كه نيازى به شاهد طلبيدن براى آن ندارى و در وديعه گذاردن آن در پنهانى اعتماد و اطمينان بيشترى دارى تا اينكه آن را آشكارا به وديعت گذارى و بايد بدانى كه صدقه بلاها و دردها را در دنيا و آتش دوزخ را در آخرت از تو دفع مى كند. و حق قربانى آن است كه در قربانى نمودن آن تنها رضاى خداى عزوجل را قصد كنى نه مردمان را و از آن جز در مسير رحمت الهى قرار گرفتن و رهايى روحت را در روز ملاقات پروردگار قصد نكنى . و حق سلطان اين است كه بدانى كه تو مايه آزمايش و امتحان او قرار داده شده اى و او نيز به خاطر سلطنتى كه بر تو يافته گرفتار توست و نبايد در معرض خشم او قرار گيرى و با دست خود به هلاكت بيفتى و در نتيجه با او در بدى رساندن به خودت شريك شوى . و حق آن كس كه در علم تو را راهبرى نموده اين است كه او را بزرگ شمارى و جايگاه نشستنش را نيك سامان دهى و خوب به سخنانش گوش فرا دهى و رو به او داشته باشى و صدايت را بلندتر از صداى او نكنى و به كسى كه از او پرسش مى كند پاسخ نگويى تا خود او پاسخش را دهد، در مجلس درس او با كسى سخن نگويى و در نزد او غيبت هيچ كس را نكنى ، اگر در نزد تو از بدى اش گويند از او دفاع كنى و عيبهايش را بپوشانى و فضيلت هايش را آشكار سازى و با دشمن او نشست و برخاست نداشته باشى و با دوستدار او دشمنى نكنى پس اگر چنين كنى فرشتگان الهى به نفع تو گواهى دهند كه تو خواهان دانشى و علم را به خاطر خدا آموخته اى نه به خاطر مردم . و اما حق كسى كه مالك توست اين است كه دستورهايش را اطاعت كنى و نافرمانيش نكنى مگر در مواردى كه باعث خشم خداى عزوجل است زيرا فرمانبردارى از مخلوق در نافرمانى خالق سزاوار نيست .
و اما حق زيردستان تو اين است كه بدانى آنها به خاطر ناتوانى خود و توانايى تو رعيت تو گشته اند پس واجب است كه در بين آنان به عدل رفتار كنى و براى آنان چون پدرى مهربان باشى و نادانى آنان را ببخشايى و در كيفر نمودن آنان شتاب نكنى و خداى عزوجل را بر قدرت و تسلطى كه بر ايشان به تو داده است سپاسگزار باشى . و اما حق آنانكه سرپرستى علمى ايشان را به عهده دارى اين است كه بدانى خداى عزوجل تو را در آموختن دانشى كه به تو عطا فرموده متولى و سرپرست آنان قرار داده و از خزانه علم درى بر تو گشوده پس اگر در تعليم و آموزش آنان نيك بكوشى و براى آنان دروغ نبافى و از (قدر ناشناسى ) آنان ملول و دلتنگ نگردى خداوند از فضل خود بر تو زيادتى (از علم و ايمان ) را عطا مى فرمايد و اما اگر دانشت را از مردمان دريغ داشتى يا آنگاه كه خواهان دانش تو هستند با دروغ بافى آنان را متحير و سرگردان سازى بر خداى عزوجل سزاوار است كه دانش و درخشندگى آن را از تو بگيرد و جايگاهت را در دلها بى اعتبار سازد. و اما حق همسرت اين است كه بدانى خداوند عزوجل او را مايه آسايش و آرامش تو قرار داده و او نعمتى از جانب خداى عزوجل براى توست پس او را گرامى بدارى و با او مدارا كنى اگر چه حقى كه تو بر او دارى بسى لازم تر است پس بر توست كه با او به مهربانى رفتار كنى زيرا او اسير توست و بايد او را اطعام نموده و جامه بپوشانى و هر گاه نادانى نمود مورد بخشش قرارش دهى . و اما حق مملوك تو اين است كه بدانى او نيز آفريده پروردگار توست و فرزند پدر و مادر تو (يعنى فرزند حضرت آدم و حوا است ) و گوشت و خون تو است تو مالكش نيستى به اين دليل كه تو او را آفريده باشى نه خدا، و تو هيچ يك از اعضاى او را نيافريده اى و روزى او را از دل طبيعت تو بيرون نياورده اى ولى خداوند عزوجل كار او را به تو واگذاشت سپس او را مسخر تو گرداند و تو را بر او امين قرار داد و او را به امانت نزد تو نهاد تا او آنچه از مال و دارايى كه تو به او مى دهى برايت نگهدارى كند، پس تو نيز به او نيكى كن چنانچه خداوند به تو نيكى نموده است و اگر در نظر تو ناپسند است به جاى او مملوك ديگرى بگير و مخلوق خداى عزوجل را عذاب مده و هيچ نيرويى نيست مگر به يارى خدا. و اما حق مادرت اين است كه بدانى او زمانى تو را حمل كرد كه با آن وضعيت كسى ديگرى را حمل نمى كند و به تو از ميوه قلب خود چيزى را كه هيچ كس به كسى ديگر نمى بخشد عطا كرد و با تمامى اعضاى خود تو را نگهدارى نمود و باكى نداشت از اينكه تو گرسنه شوى و غذايت دهد و تشنه نشوى و سيرآبت كند و عريان باشى و تو را بپوشاند و آفتاب بر تو بتابد و او سايه بر تو افكند، و به خاطر تو از خواب كناره گرفت .
و تو را از گرما و سرما نگاهداشت تا براى او باشى و تو توانايى سپاسگزارى از او را ندارى مگر به كمك و توفيق الهى . و اما حق پدرت اين است كه بدانى او اصل و ريشه توست زيرا اگر او نبود تو نيز نبودى پس هر گاه در خود چيزى ديدى كه مايه خودپسندى تو شد بدان كه پدرت در آن صفت اصل و ريشه توست پس خداى را سپاس گو و شكرش را به جاى آور كه هيچ نيرو و جنبشى نيست مگر به اراده الهى . و اما حق فرزندت اين است كه بدانى او از توست و در اين دنيا خير و شرش منسوب به توست و تو در برابر ادب نيكوى او و راهنمايى او به سوى خداى عزوجل و يارى او بر طاعت پروردگار مسئول هستى ، پس در مورد او همانند كسى كه مى داند بر احسان به فرزند ثواب خواهد برد و بر بدى نمودن به او كيفر خواهد ديد عمل كن . و اما حق برادرت اين است كه بدانى او به منزله دست تو و مايه عزت و قدرت توست بنابراين از او به عنوان اسلحه و وسيله اى براى معصيت خداوند و همچنين (پشتيبان و) ساز و برگ براى ستم به خلق خدا استفاده مكن ، در مقابل دشمنش او را تنها مگذار و از نصيحت نمودن و خيرخواهى او كوتاهى مكن ، و اينها در صورتى است كه او مطيع خداوند باشد وگرنه بايد خداوند در نزد تو ارجمندتر از او باشد و هيچ جنبش و قدرتى نيست مگر به كمك خداوند، و اما حق آقايى كه تو را آزاد كرده اين است كه بدانى او مالش را در راه تو خرج كرده و تو را از ذلت و وحشت بندگى به عزت و آرامش آزادى رسانده است و از اسيرى ملكيت تو را رها نموده و بند بندگى را از تو گشوده و تو را از زندان بيرون آورده و تو را مالك خودت نموده و به تو براى عبادت پروردگارت فراغت بخشيده و بايد بدانى كه او در زندگى و مرگت سزاوارترين و نزديكترين مردمان به توست و يارى رساندن به او بر تو واجب است حال چه خودت به ياريش بشتابى و چه آنچه را كه از تو احتياج دارد در اختيارش قرار دهى و هيچ قدرتى نيست مگر به كمك خداوند. و اما حق بنده اى كه تو بر او انعام نموده و آزادش ساخته اى اين است كه بدانى خداوند عزوجل آزادى او را به دست تو وسيله اى به سوى خودش قرار داده و آن را براى تو مايه حجاب گشتن از آتش دوزخ نموده و ثواب اين كار تو در دنيا اين است كه اگر او خويشاوندى نداشته باشد ارث او به خاطر انفاقى كه بر او نموده اى به تو مى رسد و در آخرت نيز بهشت نصيبت خواهد شد. و اما حق كسى كه به تو احسان و نيكى نموده اين است كه او را سپاس گويى و نيكى اش را ياد كنى و گفتار نيكو را در مورد او به گوش ديگران برسانى و بين خود و خداى عزيز و جليل براى او خالصانه دعا كنى اگر چنين كنى از او در نهان و آشكار قدردانى كرده اى .
سپس اگر روزى توان عوض دادن و جبران خوبى اش را يافتى چنين كن . و اما حق اذان گو اين است كه بدانى او پروردگار عزيز و جليل را به ياد تو مى آورد و تو را به سوى بهره ات دعوت مى كند و تو را بر انجام فريضه اى كه خداى عزوجل بر تو واجب ساخته يارى مى كند پس بر اين كار از او همانند كسى كه به تو نيكى روا داشته قدردانى كن . و اما حق كسى كه پيشنماز توست اين است كه بدانى او سفير بودن بين تو و پروردگارت را به عهده گرفته و سخنگوى توست و تو از جانب او سخن نمى گويى و دعاگوى توست و تو دعايش نمى كنى و تو را از هول و هراس ايستادن در پيشگاه پروردگارت كفايت كرده است ، اگر نقصى باشد به گردن اوست نه تو و اگر نمازش كامل و تمام باشد تو نيز با او شريك هستى و بر تو برترى ندارد با سپر خود تو را نگاه داشته و با نماز خود نمازت را حافظ گشته پس بايد به اندازه خوبى و خدمتى كه به تو دارد قدردان و سپاسگوى وى باشى . و اما حق همنشينت اين است كه با نرمى پذيراى او باشى و در گفتگو با وى انصاف را رعايت كنى و جز با اجازه او از جايت برنخيزى و او مى تواند بدون اجازه تو برخيزد، لغزشهايش را به فراموشى سپار و خوبيهايش را حفظ كن و جز خوبى را به گوش او مرسان . و اما حق همسايه ات اين است كه در نبود او حفظش كنى و در هنگام حضور اكرامش نمايى و زمانى كه مورد ستم قرار مى گيرد به يارى اش بشتابى ، عيب او را پيگيرى مكن و اگر دانستى كه بدى اى دارد بدى اش را بپوشان و اگر دانستى كه نصيحت را مى پذيرد بين خود و او نصيحتش كن و هنگام سختى او را وا مگذار و از لغزشش درگذر و گناهش را ببخش و با او به بزرگوارى معاشرت كن و هيچ نيرويى نيست جز به كمك خدا. و اما حق همدم و همصحبت اين است كه با او به مهربانى و انصاف مصاحبت كنى و چنانكه گرامى ات مى دارد گرامى اش دارى و او را وا مگذار كه در كرم نمودن بر تو پيشى گيرد و اگر پيشى گرفت پاداشش را ده و دوستش بدار چنانكه دوستت مى دارد و اگر همت به ارتكاب معصيت خدا گماشت بازش دار و براى او مايه رحمت باش نه عذاب و هيچ نيرو و قدرتى نيست جز به كمك خدا. و اما حق شريك اين است كه اگر غايب شد كارش را تو انجام ده و اگر حاضر باشد رعايت حالش را كن و بدون نظر او تصميم مگير (يا در مقابل حكم او، حكم مده ) و بدون مشورت او به راءى خود عمل مكن و مالش را نگهدارى كن و در كار او چه باارزش باشد و چه بى ارزش خيانت روا مدار زيرا دست خداوند تبارك و تعالى تا زمانى كه دو شريك به يكديگر خيانت نكرده اند بر سر آنان است و هيچ نيرويى نيست جز به كمك خدا. و اما حق مال و دارايى ات اين است كه آن را جز از راه حلال به دست نياورى و جز در جاى صحيح خرج نكنى و به كسى كه از تو قدردانى نمى كند در صورتى كه خود نياز به مالت دارى ندهى و او را بر خويشتن مقدم ندارى پس به وسيله دارائى ات به طاعت پروردگارت بپرداز و درباره مالت بخل نورز كه اگر چنين كنى با حسرت و پشيمانى قرين شوى بعلاوه اينكه عقوبت آن بر گردن تو مى ماند و هيچ نيرويى نيست جز به نيروى الهى . و اما حق بستانكار تو اين است كه اگر دارى به او پرداخت كنى و اگر در سختى هستى او را با سخن خوش راضى كنى و با لطافت و نرمى از پيش خود برگردانى . و حق شريك در حقوق ملك آن است كه او را فريب ندهى و خلاف آنچه در دل دارى با او ظاهر نسازى و به او خيانت روا ندارى و در مورد او از خدا بترسى . و اما حق طرفى كه بر عليه تو ادعايى نموده است اين است كه اگر ادعاى او حق است تو خود نيز بايد به نفع او و بر عليه خودت شاهد او باشى و به او ستم نكنى و حق او را به طور كامل به او بدهى و اگر ادعاى او باطل است با او مدارا كنى و در مورد او جز مدارا كار ديگرى نكنى و پروردگارت را به خشم نياورى و هيچ نيرويى جز به نيروى الهى نيست . و حق طرفى كه ادعايى بر او دارى اين است كه اگر در ادعايت حق با تو باشد در گفتگو با وى آرامش را رعايت كن و حق او را انكار مكن و اگر در ادعايت بر حق نيستى ، از خداى عزوجل بترس و به سوى او توبه كن و دعوا را ترك كن . و حق كسى كه با تو مشورت مى كند اين است كه اگر دانستى كه او راءى نيكويى دارد او را به صواب رهنمون باش و اگر نظر او را نيك ندانستى او را به سوى آنچه كه مى دانى ارشاد كن . و حق كسى كه در مشورت تو را راهنمايى مى كند اين است كه او را در نظرى كه موافق نظر تو نيست متهم نسازى و اگر هم راءى تو بود خداى عزوجل را سپاس گويى . و حق كسى كه از تو طلب نصيحت كند اين است كه اندرزش دهى و بايد روش تو مهربانى و مداراى با او باشد. و حق نصيحت كننده تو اين است كه در برابر او متواضع و نرم باشى و به سخنش گوش فرا دهى اگر سخن صوابى با تو گفت ، خداى عزوجل را سپاس گوى و اگر سخنش موافق صواب نبود با او مهربان باش و او را متهم نساز و او را بر خطايش مؤ اخذه نكن مگر اينكه مستحق تهمت باشد به هر حال به سخنش اعتنا مكن و هيچ نيرويى نيست جز به نيروى خدا. و حق آنكه بزرگتر است اين است كه او را به خاطر سنش احترام كنى و او را به خاطر اينكه بر تو در مسلمانى پيشى داشته بزرگ شمرى و در هنگام مرافعه و مجادله ، مقابله نمودن با او را ترك نمايى و در راه ، در راه رفتن بر او پيشى نگيرى و جلو نيفتى و با او نادانى نكنى و اگر با تو نادانى كرد تحملش كنى و او را به خاطر حق مسلمانيش و حرمتش اكرام نمايى . و حق خردسال اين است كه آن كس كه مى خواهد آموزشش دهد با او مهر ورزد و از خطايش در گذرد و چشم پوشى كند و با او مدارا كند و يارى اش سازد. و حق سائل اين است كه به قدر نيازش به او عطا كنى و حق كسى كه از او چيزى درخواست نموده اى اين است كه اگر عطا كرد از او با سپاس و قدردانى بپذير و اگر خوددارى كرد عذرش را پذيرا باش . و حق كسى كه به خاطر خداى تعالى تو را شادمان نموده اين است كه اولا خداى عزوجل را سپاس گويى و سپس از او تشكر كنى . و حق كسى كه به تو بدى نموده اين است كه از او درگذرى و اگر دانستى كه عفو نمودن او ضرر دارد از او انتقام بگير خداى تعالى فرموده : ((و كسى كه انتقام گيرد بعد از ستمى كه بر او شده مسئوليتى ندارد)).(49) و حق همكيشان تو به طور عموم اين است كه نسبت به آنان حسن نيت و مهربانى داشته باشى و با خطاكارشان مدارا كنى و او را با مهربانى به خويش متمايل سازى و به راه اصلاح درآورى و از نيكوكارشان قدردانى كنى و گنه كارشان را آزار ندهى و آنچه را كه براى خود دوست دارى براى آنان دوست بدارى و آنچه را كه براى خود ناپسند مى شمرى براى آنان نيز ناپسند بشمرى و پيرمردانشان به منزله پدر تو و جوانانشان به منزله برادرت و پيرزنانشان به منزله مادرت و كودكانشان به منزله فرزندانت باشند. و حق اهل ذمه اين است كه آنچه را كه خداى عزوجل از آنان پذيرفته تو نيز از آنان بپذيرى و تا زمانى كه به عهد و پيمان خود وفا دارند به خاطر خداى عزوجل به آنان ستم روا مدارى .
4 - باب استحباب ملازمة الصفات الحميده و استعمالها و ذكر نبذه منها
4 - باب استحباب كسب صفات پسنديده و به كار بردن آنها و ذكر تعدادى از آنها
حديث :
20- مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ إِنَّ اللَّهَ خَصَّ رَسُولَهُ ص بِمَكَارِمِ الْأَخْلَاقِ فَامْتَحِنُوا أَنْفُسَكُمْ فَإِنْ كَانَتْ فِيكُمْ فَاحْمَدُوا اللَّهَ وَ ارْغَبُوا إِلَيْهِ فِي الزِّيَادَةِ مِنْهَا فَذَكَرَهَا عَشَرَةً الْيَقِينَ وَ الْقَنَاعَةَ وَ الصَّبْرَ وَ الشُّكْرَ وَ الْحِلْمَ وَ حُسْنَ الْخُلُقِ وَ السَّخَاءَ وَ الْغَيْرَةَ وَ الشَّجَاعَةَ وَ الْمُرُوءَةَ
ترجمه :
20 - امام صادق عليه السلام فرمود: همانا خداوند بزرگوارى هاى اخلاقى را به رسول خود اختصاص داد پس خود را بيازماييد اگر آن مكارم در وجود شما باشد خداى را سپاس گوييد و در طلب زيادى آنها به سوى خدا زارى كنيد. پس عدد آنها را ده عدد ذكر كرده است : يقين و قناعت و صبر و شكر و بردبارى و خوش خلقى و سخاوت و غيرت و شجاعت و مردانگى .
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)