گفت گو با سسار منوتی(1):9/99 % مربیان فوتبال با حسادت به فوتبال بارسا زندگی می کنند
فوتبال تنها چیزی در دنیاست که دوست دارم سر من کلاه بگذارد
سایت گل- سسار لوئیس منوتی، ملقب به «ال فلاکو» متولد سال 1938 در روساریو است.او یکی از بزرگترین اسطوره های دنیای فوتبال است که اکنون درمورد رقابتهای کوپا آمه ریکا، بازی تیم ملی آرژانتین و عملکرد شاگردان باتیستا دراین تورنمنت صحبت کرده. خیابانهای آرژانتین سرد است و البته دفتر کاری منوتی هم همین طور. سسار لوئیس منوتی باعذرخواهی گفت:« امروز سیستم گرمایشی دفترم خراب شده و مجبور شدم یک بخاری برقی بخرم تااز سرما یخ نزنم.»زیرشیشه میز منوتی عکسهای متعددی از فرزندانش دیده می شود. بالای سرش کتابهای زیادی چیده شده و پشت میز، صندلی کهنه ای که رویش می نشیند.یک زیرسیگاری تمیزی که چندی پیش همواره مملو از خاکستر می شد.
چطور شد که سیگار را ترک کردید؟
یک ماه اول سخت بود ولی بعد... هرماه که می گذرد بیشترهوس سیگار می کنم.پزشکان به دنبال آن هستند تا زندگی ام را طولانی تر و کم جاذبه ترکنند.آنها دارند زندگی را تلخ می کنند و جراح ها هم که دیگر بدتر.الان ماشیهایی دارند که انگار مشغول بازی هستند: دینگ دینگ، خب..عمل جراحی تمام شد. داروها به عمق وجودتت نفوذ می کند و الان دیگر خبری از خون درعمل جراحی ها نیست
عمل جراحی تان چطور بود؟
هیچ چیز نبود، فقط سه روز دربیمارستان بودم. مشکل کوچکی بود.من به دکترم گفتم:« شما هستید که دستور می دهید.من از فوتبال می دانم و نه از ریه».بعداو به من گفت که اگرسیگارنکشم می توانم به زندگی عادی برگردم. زندگی عادی برای من مثل زندگی عادی شما نیست.سیگار برای سیگاری ها، مثل دوستی صمیمی است.من دوستم را کنار گذاشتم.این دوست برای من مرد و دیگر وجود ندارد. البته دلم برای سیگار درتنهایی هایم وزمانی که می نویسم تنگ می شود.گاهی وقتی ازجلوی دررستوران ها رد می شوم، دنبال بوی سیگار،بو می کشم.
از دنیای فوتبال هم جدا شده اید؟
برخی ها در نبرد بی رحم مقابل فوتبالی که به احساس مالکیت آنها خیانت کرده، پاداشهایی دریافت می کنند.توفان مرا از فوتبال آرژانتین دور کرد ولی اسپانیا مرا با فوتبال آشتی داد و مرا دوباره شیفته این ورزش کرد.با تماشای بازی این پسرکوچولوها، حس خوبی داشتم. فوتبال تنها چیزی در دنیاست که دوست دارم سر من کلاه بگذارد و مرا فریب دهد. فوتبال سه چیز است: زمان، فضا و حقه. ولی دیگر از زمان خبری نیست، کسی به دنبال فضاهای خالی نیست و هرگز از حقه هم خبری نیست. از این حسی که فوتبال را چیز دیگری می نامند، خسته شده ام. گفته ام که 99.9 درصد مربیان دنیای فوتبال با حس حسادت به فوتبال بارسلونا زندگی می کنند.همه می خواهند گواردیولا باشند ولی اکثر آنها نمی دانند که چطورباید این کار را بکنند.
خود گواردیولا معتقد است که با بازیکنان خوبش به اینجا رسیده
نه، این طور نیست.گواردیولا مربی ای نیست که لب خط بایستند و بگوید: شوت کن،شوت کن،شوت کن.شاگردان گواردیولا کارهای سخت تری را انجام می دهند.بازی بارسا نتیجه تمرین، ایده های روشن مربی اش است.گواردیولا از شاگردانش می خواهد تااین ایده ها را درک کرده و اینها را پیدا کنند. مشخص شده که گواردیولا خیلی مهمتر از شاگردانش است. البته خود او برعکس این را می گوید، مشخص است، چه بگوید! بگوید که من بهترین هستم؟؟ من هم چنین باوری ندارم. باید بررسی کنیم که پیکه قبل از روی کار آمدن گواردیولا چه بود؟ پدرو قبل از کارکردن با گواردیولا کجا بود و یا بوسکتس! حتی اینیستا هم بازیکن ثابت تیم نبود . الان همه آنها پدیده هستند. البته اندکی هم خوش شانس بودند.
انگیزه هایی برای بازگشت به دنیای مربیگری دارید؟
بله، ولی اینجا نه.من وقتی زمین چمن را می بینیم، مثل یک موزیسینی هستم که گیتار می بیند ولی اینجا نه، اصلا و ابدا. گاهی وقتها بازی تیمهای پایه ای بارسلونا را درتلویزیون می بینم و باخودم فکر می کنم:« من می توانستم تیمی پایه ای را در دست داشته باشم و تیم پایه ای بارسا را شکست دهم ولی بازیکنان من تنها 6ماه دوام می آورند. چون رئیس باشگاه نیمی از تیم را درست 16 سالکی به فروش می رساند.این شرم آور است.»
شما یکی از منتقدان خولیو گروندونا، رئیس اتحادیه فوتبال آرژآنتین هستید!
خب گروندونا مقصر است.در تشریح مفهوم مقصر، او بیش از هر کس دیگری سهم دارد ولی او تنها مقصر نیست. سایرپروژه ها کجا هستند؟ فوتبال آرژانتین با گروندونا به کجا رسیده؟ او 35سال است که در این پست است .
مشکل آرژانتین چیست که حتی بازی مسی را هم تحت تاثیر قرار می دهد و مسی نمی تواند در «آلبی سلسته»، آن مسی بارسا باشد؟
وقتی می گویم که فوتبال آرژانتین از نوعی بی فرهنگی رنج می برد، منظورم این نیست که بگویم که قبلا کتابهای «بورگس » را خوانده ام یا بخواهم اطلاعات عمومی ام را به رخ بکشم. فرهنگ فوتبال این بود که اگر تو در شرایط خوبی نبودی، 10 بازیکن به تو نگاه می کردند.یادم می آید که روزی که یک ضربه ایستگاهی می زدم، یک دقیقه منتظر ماندم، تا همه بازیکنان به جلو بیایند.در دیواره دفاعی یک بازیکن ایستاده بود و توپ من به او خورد. تا یک ماه این جمله را می شنیدم:« اگر یک ضربه آزاد باشد، باید آن را به منوتی بدهید تا بزند.» ببینید. حالا فهمیدید که در فوتبال آرژانتین چه می گذرد؟
ادامه بدهید
فوتبال مثل زندگی است.هرزمان که پابه توپ می شوید، همه به دنبال پیروزی هستند. این وحشتاک است. اگر کسی را برای مشارکت نداریم، برای چه باید به دنبال یک رابط باشیم. در بارسلونا، بازیکنانی هستند که در بازی مشارکت می کنند. پاسهای گل زیادی رد و بدل می شودو از همین رو مشخص است که توپ باید به چه کسی برسد. این اصلا سخت نیست. من می دانم که باتیستا ایده ها و نقشه های خوبی دارد ولی...
از او می خواهند که تیمش مثل بارسا بازی کند!
آنها واقعا کودن و ابله هستند.واقعا فکر می کنند که آواز خواندن مثل «سررات» کار آسانی است؟ نه. این غیرممکن است. می دانید که به محض اینکه از بیمارستان خارج شدم،باتیستا با من تماس گرفت؟ من واقعا او را دوست دارم ولی باید حرفهایم را بگویم. باتیستا به من گفت:« ببین پیرمرد، چرا دست از این کارها نمی کشی و وقتت را صرف کار مهمتری به جز سیگار کشیدن نمی کنی؟
شما به حرفش گوش دادید؟
من دیگر سیگار نمی کشم و این روزها مشغول نوشتن کتابی هستم.نمی دانم چطور خواهد شد. به علاوه دنبال کشف راز و رمزهای فوتبال هم هستم.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)