پشت هر مرد موفقی یک زن ایستاده
اما تو باور نکن
چون من همیشه کنارت بودم
و گاه روبرویت
مانند همان وقتی که با شیطنت کودکانه دستت را میکشیدم تا بیایی
من همانی هستم که تو به خاطرش جرات میکنی و قدم بر میداری
من ضعیفه ام
اما تو باور نکن
من همانی هستم که تیشه بدستت دادم وقدرت کندن کوه را به تو دادم
من حساسم
اما تو باور نکن
من همانی هستم که وقتی میشکنی لبخندم مرهم غرور مردانه ات می شود
تو مغروری
اما من باور نمی کنم
تو همانی که وقتی می روم اشکهایت را با سر انگشت پاک میکنم
من این هستم
اما می دانم
تو این را می دانی و اعتراف نمی کنی . . .