عکاسی مستند و عکاسی واقعگرای اجتماعی، هر دو دارای دغدغه های مشترکی هستند ، از جمله به تصویر کشیدن موضوعات اجتماعی. اما نگرشهای خاص و دربیشتر موارد با نگاه به طبقات پائین اجتماع، در واقع بیشتراز خصوصیات عکاسی مستند می باشد. عکاسی مستند دارای دید طبقاتی بوده است. اما در آثار دو عکاس امریکایی، لاری کلارک و نان گلدین، که هنرمندانی اجتماعی ، با خاستگاه متعلق به خرده فرهنگها هستند، نگاه به لایه های درونی جامعه باعث تاثیرگذاری بیشتر عکسها شده است.


● مقدمه
آنچه که در کار عکاسان مستند مقدم است مضمون و موضوع است و ثبت بدون مداخله و اطلاع رسانی صادقانه و صحیح ، ویژگی اخیر ، مایه نزدیکی بسیار زیاد عکاسی مستند و عکاسی واقع گرای اجتماعی است. زیرا در عکاسی واقع گرا هم ،عکاس کاملا به واقعیت وفادار می ماند. آثار عکاسی مستند دارای نگاه طبقاتی است ، اصولا مضامین عکاسی مستند ، افراد طبقه پایین جامعه هستند اما در واقع گرایی اجتماعی ، اینگونه نیست. نگارنده در این تحقیق با توضیح عکاسی مستند ، عکاسی واقع گرا، طبقات اجتماعی و عکاسی توضیحی ، به بررسی زندگی نامه و آثار دو عکاس امریکایی ، با خاستگاه متعلق به خرده فرهنگ ها ، لاری کلارک متولد (۱۹۴۳) و نان گلدین متولد (۱۹۵۳) .


● عکاسی مستند
" در طی نیمه دوم قرن نوزدهم، مطبوعات نقشی هدایت گرایانه در جنبشی اجتماعی ایفا کردند که واقعیت های تلخ فقر را در معرض توجه همگان قرار می داد. دوربین عکاسی به کمک عکاسی مستند به ابزار مهم اصلاحات اجتماعی تبدیل شد، که داستان زندگی آدمیان را در قالب یک مقاله مصور باز می گفت. نخستین مجموعه عکاسی مستند ، مطالعات جامعه شناسی مصور "جان تامسن" عنوان "زندگی خیابانی در لندن" بود. که در سال ۱۸۷۷ انتشار یافت.
خلق تصاویر مستند، انگیزه های مختلفی را در برداشت، یکی از این انگیزه ها احساس کنجکاوی و مسرت حاصل از کار و عملکرد دوربین عکاسی بود، به خصوص هنگامی که عکاس تبدیل به ناظر می شد. اما عکاسهای بسیاری بودند که شرایط اجتماعی آن دوره را به ثبت می رساندند. از جمله مشخص ترین این ها، عکسهای "جیکوب ریس" (۱۸۴۹ – ۱۹۱۴) و همکاران مختلف او در محلات فقیر نشین نیویورک بود.
در این زمان عکاسان آماتور مستقلی وجود داشتند که عضو هیچ گروهی نبودند اما از دوبین به نحوی آزاد ، و فارغ البال برای ثبت زندگی روزمره استفاده می کردند. در آن زمان این عکاسان توجه عمومی را بر نیانگیختند، اما آنها از جمله مشهورترین عکاسان محسوب می شوند. یکی از مشهورترین آنان "ژاک هانری لارتیژ" : (۱۹۸۶ ۱۸۹۶) است که تصاویر خود را از زمانی که کودکی بیش نبود خلق کرد. این تصاویر بینشی ظریف و حساس از زندگی خرده، بورژاوزی پاریس ارائه می دهد.
علاوه بر این عکاس مستند نگاری چون "لوئیس هاین" امریکایی (۱۹۴۰ ۱۸۷۴) وجود داشتند که در اصل جامعه شناس بود و در سال ۱۹۰۵ حرفه عکاسی را برگزید، تا تیره روزی مهاجران تنگدست اروپایی را پس از ورود به الی آیلند به ثبت برساند. وی در ادامه کار خود به ثبت موضوع استثمار کودکان در کارخانه ها پرداخت. عکاس کهنه کار فرانسوی ، "اوژن آتژه" (۱۹۲۷ ۱۸۵۷) گرفتن عکسهای مستند خود از پاریس و حومه آن را که از سالهای دهه ۱۸۹۰ آغاز کرده بود ادامه داد. آتژه خواننده پیگیر آثار رمان نویسان بزرگ "واقع گرا" ی سده نوزدهم فرانسه بود که شهر پاریس و ساکنان آن را عمدتاً موضوع اصلی آثار خود قرار دادند.
در آلمان ، "آگوست ساندر" (۱۹۶۴ – ۱۸۷۶) ، کوشش جاه طلبانه ای را دنبال کرد و کوشید انسان در آلمان سده بیستم را مستند سازی کند.
طرح او در نهایت از سوی نازی ها به تعلیق درآمد زیرا آنها دریافتند که تنوع انسانی مورد نظر او با آموزه ها و تعلیمات آنها درباره طبقه و نژاد در تقابل است. تصاویر باز مانده از ساندر، حقیقت ساده و بی تکلفی را در خود نهفته دارد.
با تحول و پیشرفت فنون عکاسی، عکاسی مستند نیز حالت منفعل خود را از دست داد و وجه آموزشی آگاهانه ای به خود پذیرفت.
دو رخدادی که موضوعات گزارشی بسیاری برای عکاسان پدید آوردند رکود اقتصادی در امریکا و جنگ داخلی اسپانیا در اروپا بود. مستند سازی رکود اقتصادی امریکا و پیامدهای آن در جامعه روستایی این کشور به همت بخش "تاریخ امنیت کشاورزی امریکا" ، تحت حمایت دولت ایالات متحده قرار گرفت. شاید مشهورترین تصویر حاصل از این اقدام، مادر مهاجر" نیپومر، کالیفرنیا " اثر "دوروتا لانژ" (۱۹۶۵ – ۱۸۹۵) باشد. این عکس همچون بسیاری از عکس های گرفته شده برای FSA (اداره امنیت کشاورزی امریکا) پیش اندیشیده نبود. با این حال عکاس توانست، این عکس را عامل انتقال پیام جهانی خود قرار دهد. او را نخستین عکاس مستند ساز زمانه در امریکا می نامند.
جنبه کاملاً متفاوت دیگری ازگرایش رایج مستند را در عکسهای صریح و واقع بینانه هانری کاریته برسون (متولد ۱۹۰۸) می توان مشاهده کرد. "کاریته برسون استاد مسلم آن چیزی است که خود عنوان " لحظه سرنوشت ساز" بدان داده است. معنی این لحظه در نظر او تشخیص آنی و سازماندهی بصری هر حادثه در اعماق لحظه ی عمل و هیجان، برای روشن ساختن ژرفترین معنا و نه صرفاً مثبت و نوع آن است."
کاریته – برسون ، مردی سفر پیشه بود، اما برخی از دیدنی ترین تصاویر سالهای دهه ۱۹۳۰ او مطالعاتی در باب زندگی طبقه کارگر و خرده بورژوازی فرانسوی اند.
جنگ جهانی دوم، بستر مساعدی برای عکاسان مستند بود تا هر جنبه ای از آن را به وسیله دوربین در صحنه های واقعی نبرد به ثبت رسانند.
"لی میلر " (۱۹۷۷ ۱۹۰۷) ، عکاس امریکایی در اوائل دهه ۹۰، عکسهایی دیدنی از بمباران لندن گرفت. او در ۱۹۴۴، پیش از اشغال "نورماندی " توانست خود را بعنوان گزارشگر جنگ امریکایی به تثبیت رساند و ارتش امریکا را از فرانسه تا آلمان همراهی کند. تصاویر او باعث شد که عامه مردم بریتانیا و امریکا از واقعیت اساسی، آدم سوزی مطلع شوند.
در سوی دیگر اقیانوس اطلس، عکاس خبری ، "ویجی آرتورفلیگ ۱۹۶۸ ۱۸۹۹ " مستند سازی مشابه دیگری درباره سویه تاریک یک کلان شهر مدرن به عمل آورد. کتاب او ، شهر برهنه، در سال ۱۹۴۵ انتشار یافت. او در اتومبیلش بی سیم داشت که به او امکان می داد تا به سرعت، خود را به صحنه وقوع یک تصادف یا جنایت برساند. تصاویر خشن و دلخراش او اغلب در شب گرفته و با نور تند فلاش نور پردازی شده اند. این آثار که دارای دید عینی و بی پرده از زندگی هستند، وسیله ای برای نقد بی رحمانه جامعه امریکایی اند.
از دیگر عکاسان مستند، می توان به رابرت فرانک (متولد ۱۹۲۴) متولد سوئیس اشاره کرد . کتاب او "امریکایی ها" در ابتدا ناشر امریکایی نیافت و در فرانسه (۱۹۸۵) چاپ شد . عکس های فرانک که به صورت مضمونی به نمایش درآمده بودند، مضامین یا مجموعه مضامین و موضوعاتی را بیان مید اشتند. پرچم امریکا، اتومبیل، موسیقی مردم پسند این مضامین بعدها بعنوان بخشی از بافت زندگی طبقه کارگر شناخته شدند وقایع پرآشوب سالهای ۱۹۶۰، به نظر می رسید که فرصت های جدیدی را برای عکاسان پدید می آورد که از جمله آن ها ظهور "فرهنگ جوانان" بود که در این دهه به تشخیص رسید.


● عکاسی واقع گرای اجتماعی
" عکاسی واقع گرا " به واقعیت موجود چهره آرمانی و غیر ملموس نمی بخشد و سعی بر تغییر و حذف اجزای آن ندارد؛ تنها تلاش می کند تا واقعیت موجود را به شیوه بکر، کامل و دست نخورده در عکس خود ثبت نماید. سبک رئالیسم یعنی سبک گفتن و نوشتن متکی بر نمودهای واقعی و اجتماعی تصویر یا نمایش طبیعت (طبیعت بدون انسان و با انسان) و معمولا انسانی با اندازه طبیعی، بدون هیچ گونه نشانی از بارقه رنج یا حساسیت بارز که حقایقی از روابط گوناگون و پویایی انسان ها با یکدیگر و با محیطشان را بیان می کند.
"پل استرند" عکاس امریکایی (۱۸۹۰ – ۱۹۷۶) و "ادوارد وستون " یکی از نام آورترین عکاسان قرن بیستم (۱۸۸۶ ۱۹۵۸) دو چهره شاخص تاریخ عکاسی هستند که جانبدار واقع گرایی در عکس بودند . استرند عقیده داشت که عکاس باید برای آنچه پیشرو دارد، احترامی واقعی قایل شود. هنری ر. لوس، بنیانگذار مجله لایف اهمیت واقعگرایی را چنین توصیف می کند:
"دیدن زندگی یعنی دیدن دنیا، شاهد عینی رویدادهای عظیم بودن ، نظاره کردن چهره مستمندان و کردار گردنکشان، مشاهده چیزهای عجیب – ماشینها، ارتشها، انبوه جمعیت دیدن سایه ها در جنگل و بر رخساره ماه؛ دیدن آثار بشر – نقاشیهایش، برجهایش و کفشهایش ، دیدن چیزهایی که هزاران فرسخ با ما فاصله دارند، چیزهایی پنهان در پس دیوارها و داخل اتاقها، چیزهایی که بروزشان مخاطره انگیز است، زنانی که مردان به آنها عشق می ورزند و بسیاری کودکان ؛ دیدن و آموختن."
مصداقهای عکاس های واقع گرا را می توان در عکسهای مستند و عکسهای خبری دید. عکاسهای خبری به نوعی سند شباهت دارند که می خواهند ثابت کنند. "این اتفاق افتاده است". یا "این نما اینگونه بوده است". دیگر خصوصیات عکس خبری، روایی بودن آن است که موضوع آن می تواند خبر یا گزارش باشد. مهمترین ویژگی عکاس خبری،
لحظه ی بودن آن است؛ عکسهای خبری معمولا از قبل پیش بینی نشده اند. "نخستین فتوژور نالیست" "میتو برادی " عکاس امریکایی (۱۸۲۳ ۱۸۹۶) بود که از صحنه های جنگ داخلی امریکا عکس می گرفت.


● طبقات اجتماعی

"طبقه" اگر چه یکی از مهمترین مفاهیمی است که در جامعه شناسی، فراوان بکار برده می شود، توافق آشکاری در مورد چگونگی تعریف دقیق آن وجود ندارد. اما بیشتر جامعه شناسان این اصطلاح را برای اشاره به تفاوتهای اجتماعی – اقتصادی در میان گروهها بکار می برند، که باعث ایجاد اختلاف در پیشرفت مادی و قدرت آنها می گردد. " جامعه شناسان تقسیمان اصلی طبقات را اینگونه بیان می کنند : طبقه بالا – طبقه متوسط و طبقه کارگر.
"بعضی از مولفان استدلال کرده اند، که طبقه در جوامع غربی امروزی ، نسبتا بی اهمیت شده است. عموما پذیرفته شده است که یک قرن و نیم پیش در دوران اولیه توسعه سرمایه داری صنعتی، اختلافات طبقاتی عمده ای وجود داشت، ادعا می شود، که از آن زمان تا کنون، نابرابریهای مادی در کشورهای صنعتی تا حد زیادی کاهش یافته است. مالیاتهایی که علیه ثروتمندان وضع گردیده، همراه با مزایای رفاهی برای کسانی که به آسانی نمی توانند از عهده تامین معیشت خود برآیند. بالا و پائین سلسله مراتب را هموار کرده اند. بعلاوه با گسترش آموزش و پرورش عمومی، افرادی که در استعداد لازم برخودارند، می توانند به سطوح بالای نظام اجتماعی و اقتصادی راه یابند". تأثیر طبقه، ممکن است کمتر از آن باشد که مارکس تصور می کرد، اما کمتر حوزه ای از زندگی اجتماعی است که اختلافات طبقاتی در آن تاثیر نداشته باشد حتی اختلافات فیزیکی با عضویت طبقاتی همبسته اند، مثلا انواع مهم اختلال روانی و بیماری های جسمی از جمله بیماری های قلبی و سرطان و دیابت و .... همگی در سطوح پائین تر ساخت طبقات معمول ترند تا سطوح بالای اجتماع.


● لاری کلارک
لاری کلارک، متولد (۱۹۴۳) در اوکلاهاما، یکی از تاثیر گذارترین عکاسان امریکایی نسل خودش محسوب می شود. وی در کنار عکاسی، نویسندگی ، کارگردانی و تهیه کنندگی فیلم هم انجام داده است و به خاطر فیلمش به عنوان "کیدز" معروف گشته است. مهمترین موضوع آثار او استفاده زیر سن قانونی و غیر قانونی مواد مخدر، خشونت و سکس را در بر می گیرد و کسانی که بخشی از خرده فرهنگ ها محسوب می شوند (کسانی مانند پانکها و بازیگران اسکیت).
لاری کلارک عکاسی را در سن کم آموخت. مادرش عکاس سیار از کودکان بود. در سن بیست سالگی شروع به استفاده از "آمفتامین" نمود. وی همیشه دوربین عکاسی اش را به همراه داشت. از سال ۱۹۶۳ تا ۱۹۷۱ – تصاویری از تزریق مواد گروه خودش تهیه کرد؛ که توسط منتقدان به عنوان "در معرض دید قرار دادن واقعیت زندگی حومه نشینان امریکایی برای شکافتن رسوم اسطوره ای قدیمی که در آن مواد مخدر و خشونت، تجربه ای به تنهایی، دال بر مناظر شهری بودند" توصیف شد.
او پس از حضور در مدرسه هنری "لیتون" در میلواکی برای خدمت در جنگ ویتنام گزینش شد. تجربیات وی در آنجا ، موجب انتشار کتاب معروف وی با نام "تولسا" (۱۹۷۱) شد. تصاویر این کتاب در بر گیرنده گروهی نوجوان بی حوصله، خشن و مصرف کننده مواد مخدر بود که به نظر می رسید، عکاس بجای محکوم کردن، بیشتر آنها را مورد تحسین و تمجید خود قرار می دهد. قبل از وی، رابرت فرانک، در کتاب عکاسی اش به نام آمریکایی ها ، مجموعه مشابهی را عرضه کرده بود. کلارک را می توان یکی از بینیان گذاران نگره جدید در عکاسی قلمداد کرد. این نگره، توسط "ایلس کوتز" در مقاله تحقیقی اش بنام "زیبایی شناسی صمیمیت " این چنین توصیف می شود:

" .... همه کسانی که بهر حال زمانی را در دنیای هنرهای تجسمی سپری کرده اند، به خوبی می دانند که نوع بخصوصی از کار هنری را همه جا می توان یافت که تصاویر با جرات و جسارت، رنگی و نیمه مستند از اشخاص، خانواده ها یا گروهها که به روش ساده، صمیمی و بدون ژست گرفته شده است. تصاویری که به شیوه عکس فوری و بدون تنظیم و حتی وضوح تهیه شده و دانه های ریز آنها حاکی از کیفیت بد نور و رنگشان است. موضوع این تصاویر، آدم های خلاف جریان همگانی است: همجنس گرایان، تغییر جنسیتی ها، فرهنگ مواد مخدر، و پانک و موسیقی راک، هیپی ها، بچه های ولگرد و خانواده های مفلوک، برخی در محنت و تنگدستی و برخی در انحطاط ، اما نه چندان تهیدست"
از دیگر آثار کلارک، "شهوت نوجوانی" بود در سال (۱۹۸۳). نوعی اتوبیوگرافی از نوجوانی پشت سر گذاشته اش، از طریق تصاویر دیگران، که شامل عکسهای خانوادگی اش بود. بیشتر عکسها، تصاویر گرافیکی از فعالیت جنسی نوجوانان، مردان جوان اغواگر در میدان ساعت نیویورک است. کلارک یک مقاله عکاسی را با عنوان "کودکی کامل" شکل داد، که تاثیر رسانه ها بر روی فرهنگ جوانان را بررسی می کرد.
پس از انتشار چند مجموعه خلاق عکاسی، کلارک با، هارمونی کورین، نویسنده جوان در نیویورک ملاقات کرد. آنها با یکدیگر بر روی فیلمنامه کیدز کار کردند. کلارک هم در کارهای سینمایی و هم در کارهای عکاسانه اش، مجموعه ای از موضوعهای مرتبط را دنبال می کند، آسیب رسانی و ناکارایی روابط خانوادگی، مرد سالاری، ریشه های خشونت، نابردباری و تعصب مذهبی، حلقه ای میان تخیل عمومی و رفتارهای اجتماعی و ساختار هویت و جنسیت در نوجوانان .
"از آنجا که روابط خانوادگی و خویشاوندی، جزئی از وجود هر کسی را تشکیل می دهد، زندگی خانوادگی عملا کلیه انواع تجربه عاطفی را در بر می گیرد روابط خانوادگی، میان افراد خانواده می تواند، گرم و ارضا کننده باشد، اما به همان اندازه ممکن است مملو از تنشهایی باشد که افراد را دستخوش نومیدی سازد و یا او را سرشار از احساس عمیق اضطراب و گناه کند .
رویه ی تاریک روابط خانوادگی ، بسیار گسترده است و با تصویرهای خوش بینانه حاکی از هماهنگی که بی وقفه در فیلمهای تجارتی تلویزیون و در رسانه های جمعی مشاهده می کنیم در تناقض است. رویه ناخوشایند خانواده، جنبه های متعددی دارد، و دارای ارتباط گسترده با بیماری های روانی افراد است از جمله ویرانگرترین نتایج آن تجاوز جنسی به کودکان و خشونت خانوادگی است.
منتقدان فیلم که ارزش هنری و اجتماعی را در کارهای کلارک نمی یابند، به فیلم های او، لقب وقیح، سودجویانه و حتی پورونوگرافی کودکان لقب داده اند، به خاطر ترسیم صریح و مداوم از استفاده نوجوانان از مواد مخدر و روابط جنسی.
لاری کلارک ، هم به خاطر عکسهای دلخراش و منازعه کننده اش و هم به خاطر فیلم های بحث انگیزش در مورد جنسیت، خشونت و استفاده از مواد مخدر به شهرت رسید.


● نان گلدین
نان گلدین، متولد (۱۹۵۳)، عکاس زن مستند نگار و هنری امریکایی است. او در واشنگتن DC به دنیا آمد و در خانوده ای متوسط، رو به بالا و یهودی، در حاشیه شهر ماساچوست رشد یافت.
در سن هفده سالگی در سال (۱۹۷۳) او اولین نمایشگاهش را به راه انداخت که بر پایه سفرهای عکاسانه اش در میان جمعیت همجنس گرایان و ترانس سکسچوال بود. بعد از فارغ التحصیلی از مدرسه موزه هنرهای زیبا، او به نیویورک سیتی نقل مکان کرد و شروع به عکاسی مستند از موج جدید پست – پانک ها به همراه همجنس گرایان و معتادان کرد. این عکسها بین سالهای (۱۹۷۹ و ۱۹۸۶) گرفته شده بود مجموعه معروف او به عنوان "تصنیف استقلال جنسیتی " (عنوانی که از آهنگی در اپرای سه پنتی برتولت برشت گرفته شده بود) ، تصاویری شامل اسنپ شات های زیبایی شناسانه ؛ استفاده از مواد مخدر، خشونت و زوجهای پرخاشگر و لحظه های اتوبیوگرافی را ترسیم می کرد. بیشتر دوستان وی، در این مجموعه تا دهه ۹۰ مرده بودند، یا از طریق ایدز، یا به واسطه استفاده بیش از حد مواد مخدر، این قضیه شامل دوستان نزدیک او و کسانی می شد که از انها عکاسی کرده بود.
اغلب کار گلدین در شکل "اسلاید شو" در فستیوالهای فیلم به نمایش درآمده است. مشهورترین آنها یک شوی ۴۵ دقیقه ای است که در ان ۸۰۰ تصویر به نمایش در آمد موضوعات اصلی کارهای اولیه او، عشق ، جنسیت ، زندگی خانوادگی و تمایلات جنسی اند، این فریم ها، معمولاً با نور معمول گرفته شده اند او مهربانانه زنان را در حالی که در آینه ها نگاه می کنند، دختران در حمام ها و بارها، و در حال اعمال جنسی، نشان می دهد. این تصاویر همانند یک مجله خصوصی دیده می شوند که توسط عموم ساخته شده اند.
گلدین اکنون در نیویورک و پاریس زندگی می کند – در سال ۲۰۰۲ ، مرکز فرانسوی پمپیدو، نگاه مهمی به کارهای او داشت. دست او در اثر یک سقوط در ۲۰۰۲ مجروح شد و اخیرا قدرت کمتری برای بازگشت به حالت اولیه خود دارد. در سال ۲۰۰۶ ، نمایشگاه او "تعقیب یک روح" در نیویورک افتتاح شد. این اولین چیدمان او بود که شامل تصاویر متحرک کاملا روایتگونه بود. کار او شامل خودکشی باربارا خواهرش بود. کار او بیشتر به سمت عوامل سینما یی توسعه پیدا می کند. نان گلدین همچنان به کارهای هنری در قالب عکس و فیلم ادامه می دهد.


● عکسهای توضیحی
"تری برت" در کتاب نقد عکس خود ، دسته بندی جدیدی را عرضه می کند، که بر پایه مضمون و فرم استوار نیست، بلکه بر آن است تا مشخص کند، عکسها به چه منظور بوجود می آیند و چگونه کار می کنند، او عکسها را به ۶ دسته تقسیم می کند: توصیفی، توضیحی، تفسیری، ارزیابی اخلاقی، ارزیابی زیبایی شناختی و نظری. براساس این دسته بندی ، آثار لاری کلارک و نان گلدین در دسته عکسهای توضیحی قرار می گیرند.
"اغلب عکسهای توضیحی به موضوعهایی می پردازند که مختص زمان و مکانی خاص است و می توان تاریخشان را به کمک نشانه هایی در داخل تصویر معین ساخت. از نظر شکل، این عکسها، معمولا زاویه دیدی را بر می گزینند که موضوع را در بستری اجتماعی جای می دهد؛ معمولا به گونه ای چاپ می شوند که به جزئیات در رنگمایه های بیش از حد تیره محو نگردد. .... عکسهای توضیحی به کرات بدین منظور برداشته می شوند که در کتابها، مجلات و روزنامه تکثیر شوند." "برای آنکه عکسی شایسته جای گرفتن در این دسته بندی باشد باید توضیحات بصری ارائه دهد که علی الاصول به صورت علمی نیز قابل بررسی و اثبات باشد." دانشمندان علوم اجتماعی نیز از عکس برای توضیح دادن استفاده می کنند.
در پاره ای مواد، این اقدام را "جامعه شناسی بصری" و در "انسان شناسی بصری" می نامند. هوارد بکر، متصدی نمایشگاه عکسی بود که در ۱۹۸۱ با عنوان "کاوش اجتماعی از طریق عکس" برگزار گردید؛ در این نمایشگاه تحقیقاتی عرضه شد که از عکاسی برای ادراک عملکردهای جهان اجتماعی استفاده کرده بود."
بعقیده برت، چند طرح موثر در این نوع عکاسی متعلق به لاری کلارک، در اوایل دهه هفتاد، در کتاب معروفش تولسا است. این کتابی است با صراحت بصری درباره جوانان و استفاده آنها از اسلحه، سکس و مواد مخدر، او کتاب را از دیدگاه یک خودی، ناظری شرکت کننده، تنظیم کرد.
"منتقد هنری، الیزابت هس، درباره آثار عکاسی نان گلدین ، که در کتابش ، دیگر سو، ۱۹۹۳، منتشر شده اند، می نویسد که این آثار به منزله "نمایش بصری فرهنگ مردان زن نما" به شمار می آیند، که نان از اوایل دهه ۱۹۷۰ درباره شان تحقیق کرده است و اضافه می کند که " کم هستند کسانی که بتواند از درون راجع به یک زیر فرهنگ صحبت کنند". هس این توانایی را برای گلدین قائل است" "گلدین ۲۰ سال را مصرانه و با جدیت در کنار مردان زن نما گذارند و از آنها در رختکن ها ، هتلها، دستشوییها ، و سایر مکانهای خصوصی عکس گرفت. او برای نیل به این مقصود به برلین، منیل و بانکوک سفر کرد، و در هر مکان عرصه زندگانی موضوع عکسهایش را آزادانه جولانگاه خویش ساخت."


● نتیجه گیری
با توجه به تاریخچه و تعاریفی که از عکاسی مستند و عکاسی واقعگرای اجتماعی ارائه شد، می توان دریافت که آن چیزی که در عکاسی مستند بیشتر اهمیت دارد، موضوع و مضمون عکس است، چرا که اساسا گرایش به "ثبت بدون مداخله، اطلاع رسانی صادقانه و صحیح"، از همه چیز مهمتر است. البته ثبت واقعیت بکر و دست نخورده از ویژگی های اساسی عکاسی واقع گرا نیز هست. در واقع عکاسی مستند، مصداقی از عکاسی واقع گرا است و وقتی موضوعات عکسهای واقعگرا به موضوعات اجتماعی، زندگی افراد طبقات مختلف اجتماع، خرده فرهنگها و ... تبدیل می شود، به سختی می توان توفیری بین آنها قائل شد. آنچنانکه پیشتر گفته شد ، عکاسی مستند، توجه به طبقات پائین جامعه، حومه نشینان ، افراد محلات فقیر نشین و ... در مواد معدودی نگاه به بالا – داشته است و همیشه حاوی دید طبقاتی بوده است. آثار هنرمندانی همچون کلارک و گلدین که عکاسانی اجتماعی با خاستگاه متعلق به خرده فرهنگها (همجنس گرایان و مصرف کنندگان مواد مخدر و بچه های ولگرد....) بودند – دارای نگاه عمیق به لایه های درونی اجتماع ، دو دستاورد شاخص در پی دارد؛ اولاً نوعی دسترسی و ارتباط با دنیای خاص آنها را فراهم می سازد، و ثانیاً، تجسس در عوالم خود عکاسی را نیز میسر می نماید.
آنچه آثار این دو هنرمند را شاخص می کند، حضور خود آنها، در بین موضوعات عکاسیشان است. این امر سبب شده که آنها از درون ویژگیهای طبقه ای که در آن هستند، یعنی طبقه ای نه چندان بالا و نه چندان پایین را به شکلی کاملاً تأثیر گذار منعکس کنند.
break









میترا صالحی