صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 289101112
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 112 , از مجموع 112

موضوع: سلمان ساوجی » جمشید و خورشید

  1. #111
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    به پایان شد شب عیش ملاهی

    سپیدی گشت پیدا در سیاهی


    شب عیش و جوانی بر سر آمد

    شبم را صبح صادق در برآمد


    اگر چه صبح دارد خوش صفایی

    ولیکن نیستش چندان بقایی


    هوای دل ز سر باید برون کرد

    که وقت صبح می باشد هوا سرد


    از آن رو پشت من خم داد گردون

    که زیر خاک می باید شد اکنون


    خوشا و خرما فصل جوانی

    زمان عیش و عهد کامرانی


    نشاطم هر زمانی بر گلی بود

    سماعم بر نوای بلبلی بود


    گل و مل را جوانی می طرازد

    جوانی را گل و مل می برازد


    در آنبستان گه تخم مهر کارد

    که جای سنبل و گل برف بارد


    جوانی نوبهار زندگانیست

    حقیقت زندگانی خود جوانیست


    جوانا، قدر ایام جوانی

    به روز ناخوش پیری بدانی


    دل من در جوانی داشت طیری

    که دایم در هوا می کرد سیری


    کجا می دید آبی یا سرابی

    برآن سر خیمه می زد چون حبابی


    چو گل خندان لب و دلشاد بودم

    ز هر بادی چو سرو آزاد بودم


    نگشتم جز به گرد بزم چون جام

    نیامد در دل من خرمی خام


    دمی زین بیش جز بر روی گلگون

    نکردم روی چون آیینه اکنون


    رخ آیینه می بینم به آزرم

    که می آید ز روی خویشتن شرم


    سرابستان دل را شد هوا سرد

    گلستان رخم را شد ورق زرد


    چو چنگ از بزم می جویم کناری

    برم تاری چو از چنگست تاری


    ز جام می مرا خون در درونست

    میان ما و می افتاده خونست


    همی دانم می دوشین روشن

    که تلخ و تیز کرد امروز بر من؟


    به پیری عادت و رسم مدامست

    طلب کردن ولی آن هم حرامست


    مرا قدیست چونین چون کمانی

    چنی و پوستی بر استخوانی


    چو چنگ از ضعف پیری شد سراپا

    رگ من یک به یک بر پوست پیدا


    قدم خم شد، ز قد خم چه خیزد؟

    قدح چون خم شود آبش بریزد


    ز جامم جرعه ای ماندست باقی

    که آن بر خاک خواهم ریخت ساقی


    در آن مجلس که می با جرعه افتاد

    چه داد عشرت و شادی توان داد؟


    دلیلا من ذلیل و شرم سارم

    به فضل و رحمتت امیدوارم


    زبانم را سعادت کردی آغاز

    کلامم را شهادت خاتمت ساز


    به اقبال آمد این دولت به پایان

    الهی عاقبت محمود گردان
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


  2. #112
    عضو سایت
    گاه برای ساختن باید ویران کرد، گاه برای داشتن باید گذشت ، و گاه در اوج تمنا باید نخواست!
    تاریخ عضویت
    Jun 2011
    محل سکونت
    یک خانه
    نوشته ها
    25,040
    تشکر تشکر کرده 
    3,527
    تشکر تشکر شده 
    5,275
    تشکر شده در
    3,184 پست
    حالت من : Akhmoo
    قدرت امتیاز دهی
    4452
    Array

    پیش فرض

    به رسم حضرت سلطان عهد شیخ اویس

    که عهد سلطنتش باد متصل به دوام


    شد این ربیع معانی جمادی الثانی

    سنه ثلاث و ستین و سبعمانه تمام
    [دل خوش از آنیم که حج میرویم؟ ..]
    غافل از آنیم که کج میرویم



    [SIGPIC][/SIGPIC]


صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 289101112

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/