تقي ظهوري در سال ۱۲۹۱در تهران به دنيا امد.مدرک تحصیلی او فارغ التحصیل هنرستان هنرپیشگی است.در سال ۱۳۱۵یعنی در سن ۲۴ سالگی فعالیت در تئاتر را همزمان با تئاتر شروع کرد. شروع کار در فیلم سینمایی را در ۱۳۲۸ در فیلم واریته بهار ساخته پرویز خطیبی اغاز کرد و فعالیت در دوبله را در سال ۱۳۳۱شر.ع کرد و فعالیت در رادیو تهران را هم نیز در سال ۱۳۳۵شروع کرد و کناره گیری از سینما را هم به خاطر کهولت سن اگر اشتباه نکنم در سال ۱۳۵۰کرد و در سال ۱۳۷۰هم جان را به جان افرین تسلم کرد و حالا هم بخشی از فیلم شناسی:
توجه: ظهوري در ۹۰فيلم بازي كرد و فيلم هاي زير از اثار برجسته وي ميباشتد
1350 بده در راه خدا. رضا صفایی . بازیگر
1350 خوشگل محله .ایرج گلافشان . بازیگر
1347 یوسف و زلیخا . مهدی رییس فیروز. بازیگر
1347 تنگه اژدها. سیامک یاسمی .بازیگر
1346 طوفان نوح سیامک یاسمی بازیگر
1346 دالاهو سیامک یاسمی بازیگر
1346 الماس 33 داریوش مهرجویی بازیگر
1345 گدایان تهران محمدعلی فردین بازیگر
1345 جهان پهلوان اسماعیل ریاحی بازیگر
1344 قهرمان قهرمانان سیامک یاسمی بازیگر
1344 گنج قارون سیامک یاسمی بازیگر
1344 مو طلایی شهر ما عباس شباویز بازیگر
1343 لذت گناه سیامک یاسمی بازیگر
1342 مردها و جاده ها ناصر ملک مطیعی بازیگر
1340 صد کیلو داماد عباس شباویز بازیگر
1339 عروسک پشت پرده مجید محسنی بازیگر
1339 آرشین مالالان صمد صباحی نادر حافظی بازیگر
1337 لات جوانمرد مجید محسنی بازیگر
1337 طلسم سیامک یاسمی بازیگر
1336 بلبل مزرعه مجید محسنی بازیگر
1335 مرجان شهلا ریاحی بازیگر
1333 عروس دجله نصرتالله محتشم بازیگر
1328 واریته بهار پرویز خطیبی بازیگر
.................................................. .................................................. .................................................. ..................................
همانطور كه گفته شد تقی ظهوری در سال ۱۲۹۱ در تهران بدنيا آمد و بعد از به پايان رساندن تحصيلات متوسطه همزمان با ديگر پيش کسوتان تئاتر و سينمای ايران به تحصيل در هنرستان هنرپيشگی تهران پرداخت و جزو اولين گروه از فارغ التحصيلان اين هنرستان گرديد. وی که بازی در تئاتر را از سال ۱۳۱۵ آغاز کرده بود با بازی در فيلم سينمايی واريته بهاری در سال ۱۳۲۸ شمسی به عرصه بازيگری سينما راه يافت. تقی ظهوری با نزديک به ربع قرن فعاليت در سينما در ده ها فيلم سينمايی وارد شد و خود را بعنوان يکی از کمدين های سينما تثبيت کرد. او در اوائل دهه پنجاه بناگاه با نوشتن استعفا از فعاليت در سينما کناره گرفت.
و بعد هم به خانه خدا مشرف شد که آنزمان برخی اين رويکرد را در واقع توبه ظهوری از بازی در سينمای ايران محسوب نمودند. مرحوم تقی ظهوری را در اواخر دهه شصت و اوائل دهه هفتاد در مجالسی که بمناسبت درگذشت هنرمندان در خانقاه صفی عليشاه برگذار می شد، می ديدم. مردمی که بواسطه فيلم های ويديويی ارتباط خود را با سينمای قبل از انقلاب حفظ نموده بودند، برای تقی ظهوری ابراز احساسات نموده و حتی در پايان يکی از اين مجالس ختم و يادبود برخی از دوستداران سينما او را بلند کرده بر روی دوش قرار دادند.
اکثر نقش های او در نقش مردی بود که از هیچ جنس مخالفی نمیگذ شت
تقی ظهوری آن زمان صورت چروکيده و سيه چرده ای که ناشی از سالمندی بود داشت و بسيار متين و با وقار به کسانی که به مجالس ختم هنرمندان متوفی می آمدند ُخوش آمد می گفت. تقی ظهوری نيز يکی از کسانی است که با نوشتن خاطرات خود اثری گرانبها که حامل گوشه هايی جذاب از زندگی مردم در تهران قديم و موقعيت اجتماعی هنرمندان در آن سالها است، بدست مي دهد. خاطرات تقی ظهوری بسيار نوستالژيک و در نوع خود بی نظير است.
بررسی و درج گوشه های جذاب و دلنشين خاطرات وی بپردازم. تقی ظهوری در سرآغاز خاطراتش تصویری جذاب از تهران هفتاد – هشتاد سال پیش بدست می دهد. تصویری که در ذهن خوانندگان کتب ادبی و داستانی چندان نا آشنا نیست. چرا که بسیاری دیگر از نویسندگان ایرانی مانند جعفر شهری در کتاب تهران قدیم و مشفق کاظمی در رمان تهران مخوف و... چنین تصویر جذاب و دلنشینی از تهران قدیم که بخاطر نمادهای زیبایش همچون باغ های وسیع و رشته قنات ها و مزارع سبزیکاری شده و ماشین دودی و... تصویری جذاب و رویاگونه است، ارائه نموده اند. تقی ظهوری در خاطراتش آورده که در یک خانواده مذهبی و تقریبا پر جمعیت بدنیا آمده است. فرزندان خانواده ظهوری هفت نفر بوده اند که از دو خواهر و چهار برادر شکل یافته بود.
ظهوری می گوید: در محله ای که ما زندگی می کردیم، آدمها همه پاکدل و با صفا بودند، روزهای محرم که می شد روضه می گرفتند، دسته راه می افتاد و از دروازه دولاب (خیابان آبشار فعلی) تا دروازه سید ملک خاتون (میدان خراسان فعلی) صدای عزاداران بلند بود.
در آنزمان خیابان ها مثل حالا نبود. چنارهای بلند دو طرف این خیابان را پوشانده بود و نهر آبی که از آنجا می گذشت لطف و صفائی به محله ما بخشیده بود.
در ادامه ظهوری از به مکتب رفتن و درشگه سواری بدور از چشم درشگه چیان و سایر شیطنت های کودکی از جمله خوردن تخم مرغ های پخته ای که دختران جوان به قصد جادو و جنبل به قبرستان آورده و دفن می کردند، یاد می کند. تقی ظهوری در ادامه خاطراتش از ماشین دودی سواری به قصد زیارت شاه عبدالعظیم، کورس گذاشتن با ماشین دودی بوسیله دوچرخه، متلک پرانی به دختری جوان و کتک خوردن از برادر آن دختر و... یاد می کند.
وی درباره چگونگی آشنای اش با سینما می گوید: آن موقع نه اینقدر سینما باندازه امروز زیاد بود و نه کافه تریا... فقط یک سینما در خیابان اسماعیل بزاز وجود داشت بنام تمدن که یکی از قدیمی ترین سینماهای ایران است و فیلم تماشا می کردیم. فیلم ها دوبله نبود و یکنفر وسط سینما راه می رفت و داستان فیلم را تعریف می نمود. گاهی اوقات چون صدای گوینده خوب نمی رسید، بعضی ها شیشکی می بستند و سوت می کشیدند و فریاد می زدند: کمی بلندتر! و همین مسئله ما را به خنده وا می داشت... نکته مهمی که گفتنش بی مناسبت نیست این است که در گوشه ای از این سینما بساط سیراب و شیردان پهن بود و هر کس که گرسنه اش می شد سیرابی می خرید و می خورد.
یکی دیگر از تفریحات ما سواری با واگن اسبی بود. آن موقع اتومبیل بندرت یافت می شد، و خیابان ها تماما خاکی بود در نتیجه کالسکه و واگن اسبی در خیابان ها حرکت می کرد. مبدا حرکت واگن اسبی از گارماشین شروع می شد و تا سبزه میدان پیش می رفت. قیمت بلیت یک عباسی بود و ما روزهای جمعه وقتی می خواستیم در تهران گردش کنیم سوار واگن اسبی می شدیم و به سبزه میدان می رفتیم. آن موقع سبزه میدان معروفترین جای تهران بود.
در ادامه خاطرات ظهوری مراسم عزاداری در تهران قدیم توصیف شده و ظهوری درباره آن خاطرات جالب توجهی از درگیری میان دستجات عزاداری، و اینکه گاهی نقش نعش بر دوش عزاداران را بازی می کرده و یکبار که بین عزاداران درگیری پیش آمده او را به زمین انداختند! تعریف نموده است.
سپس نگارنده خاطرات از دوران سربازی اش که در عشرت آباد سپری شده یاد می کند که بخش های از جمله مرخصی های هفتگی، فرار از پادگان، و توقیف در شهر توسط دژبانی قابل تامل است.
ظهوری در ادامه آورده است که بعد از پایان دوران سربازی به خدمت وزارت دادگستری (عدلیه) در می آید و این همزمان است با شروع بکار هنرستان هنرپیشگی در تهران.
خود وی در این باره آورده است: در همان ایام به امر رضاشاه محلی جهت ایجاد سالن اپرا و سالن تئاتر شهر انتخاب شد که ساختن آن بطول انجامید اما بلاخره ساخته شد. ریاست این سالن به آقای علی دریابیگی واگذار شد که خود از هنرمندان و هنرشناسان بنام آن زمان بود. دیگر اینکه در این محل سالنی هم برای تعلیم و تربیت هنرپیشه و بازیگر ئئاتر در نظر گرفته شده بود که نام نویسی در آن شرایط تقریبا مشکلی داشت...... من که از اوان تاسیس این محل و بخصوص مدرسه هنرپیشگی در جریان کار بودم و وسوسه بازیگری آنی راحتم نمی گذاشت واضح است که در اولین روزهای اعلام پذیرش داوطلب در صف اول و حتی در اولین ردیف ها جائی داشتم.....
او در ادامه آورده است: در آنزمان بنابه امر رضاشاه کمیسیون پرورش افکار تاسیس شده بود که در آن قسمتی هم اختصاص داده شده بود به هنرستان هنرپیشگی. این هنرستان تحت نظر و ریاست میرزا سید علی خان نصر معاون وزارت اقتصاد آن دوره اداره می شد. این جناب میرزا سید علی خان نصراز جمله هنرمندان و اساتید معروف آن دوران بود که در واقع می توان ایشان را پایه گذار تئاتر ایران دانست، بعدها به تاسیس شرکت کمدی ایران نیز اقدام نمود.
بنابر مندرجات کتاب ظهوری در سال 1317 پدرش را از دست می دهد و سرپرستی خانواده را به عهده می گیرد وی در ادامه پیرامون هنرستان هنرپیشگی آورده است که: در دوره اول من افتخار آشنائی با هنرمندان مشهور و صاحب نامی چون گرمسیری، غلامحسین مفید، صادق بهرامی، مرحوم سارنگ، مجید محسنی، نقشینه، خانم بدری هورفر، مرحوم زلیخا جانبخش، مرحوم عصمت صفوی، مرحوم پرخیده، جمشید شیبانی، محسن دولو، مرخوم منزوی و عده دیگری را که در حود دویست نفری می شدند را داشتم و دیگر هنرمندانی که سمت استادی بر بنده را داشتند عبارت بودند از مرحوم نصر، مرحوم دکتر نامدار ريال مرحوم بایگان، آقای عنایت اله خان شیبانی ريالعبدالحسین نوشین ريالاستاد رفیع حالتی، آقای دکتر نصرسیاح، و....دوره هنرستان که به پایان رسید من و تنی چند از دوستان موفق به اخذ گواهینامه هنرپیشگی شدیم که این گواهی نامه ها طی یک جشن خاص در سالن هنرستان بادست آقای علی منصور نخست وزیر وقت به هنرجویان فارغ التحصیل داده شد که بطبع من نیز از این افتخار بهره ای بردم.
ظهوری در ادامه به ازدواجش با یکی از دختران فامیل پرداخته و سپس به وصف تعزیه هایی که در تکیه دولت برگذار می شد، می پردازد. در خلال روایت این تعزیه به درگیری ها و دعواهایی که بعد یا قبل از آن به وقوع می پیوست می پردازد و از شور و اشتیاق مردم به تماشای این نمایشات و مسائل جانبی آن می پردازد. او منشاء علاقه اش به بازیگری را تماشای نمایشات تعزیه می داند، ضمن آنکه به شیطنت های آن دوران که در اینگونه مراسمات انجام می داده اشاره می نماید.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)