در اواخر صفر647، لوئی ‌و سپاهیانش‌ به ‌بخش ‌غربی‌ شهر قدیمی ‌دمیاط ‌رسیدند. پادشاه‌ فرانسه ‌در بدو ورود نامه‌ تهدیدآمیزی‌ برای‌ ملك ‌صالح‌ فرستاد و از وی‌ خواست ‌تسلیم‌ صلیبیان‌ شود، اما با پاسخ ‌تند وی ‌روبه‌رو شد. بلافاصله ‌پس‌ از این ‌نامه ‌نگاری‌، صلیبیان ‌در نبردی‌ كه ‌در 21 صفر 647/ ژوئن‌1249 اتفاق‌ افتاد، بر سپاه ‌دمیاط‌ چیره‌ شدند و دو تن ‌از سرداران‌ آن‌ را كشتند. در پی ‌این ‌شكست‌، امیر فرمانده ‌سپاه‌، دمیاط‌ را بی ‌دفاع ‌رها كرد و راهی ‌اردوی‌ سلطان ‌شد. مردم ‌دمیاط ‌كه ‌از عقب ‌نشینی ‌سپاهیان ‌به‌ وحشت‌ افتاده ‌بودند، سراسیمه‌ شهر را به‌ سوی‌ قاهره‌ ترك ‌كردند و بنی‌كنانه‌ نیز كه ‌مسئولیت‌ دفاع‌ از شهر را به‌ عهده ‌داشتند، عقب‌نشینی ‌كردند و شهر آماده ‌و پرآذوقه‌ دمیاط‌ در 23 صفر 647/ 6 ژوئن 1249 به ‌آسانی ‌به ‌دست ‌صلیبیان ‌افتاد. عقب‌ نشینی ‌سپاهیان ‌و سقوط‌ دمیاط‌ ، ملك‌ صالح ‌را چنان ‌متأثر و خشمگین‌ ساخت ‌كه ‌دستور داد پنجاه‌ تا شصت‌ تن ‌از سران ‌فراری‌ بنی‌كنانه ‌را دار بزنند و بی‌درنگ‌، اردوگاهش‌ را به‌ شهر منصوره‌ در جنوب‌ دمیاط‌ منتقل ‌كرد و به ‌تقویت ‌استحكامات ‌آن ‌پرداخت‌. چند ماه ‌بعد، در شعبان‌647/ نوامبر 1249، ملك‌ صالح‌ درگذشت‌ و همسرش‌، مرگ ‌او را پنهان ‌كرد و تا آمدن ‌تورانشاه ‌فرزند ملك‌ صالح‌ از قلعه ‌حصن ‌كیفا، اداره‌ امور را در دست ‌گرفت. در چنین‌ شرایطی ‌صلیبیان ‌بدون ‌كوچك‌ترین‌ مانعی ‌پیشروی ‌كردند و در 24 شعبان‌647/ 2 دسامبر 1249 به‌ روستای‌ فارسكور رسیدند. وقتی ‌امیر فخر الدین‌، فرمانده ‌سپاه‌ ایوبیان ‌در منصوره‌، از حركت ‌صلیبیان‌ آگاه‌شد، از مردم ‌قاهره‌ كمك‌ خواست ‌و مردم ‌را به ‌دفاع‌ دعوت‌ كرد. پس ‌از دو ماه‌ توقف‌ در مقابل ‌شهر منصوره‌، گروهی‌ از صلیبیان ‌از نقطه‌ كم ‌عمقی‌ از دریاچه‌ اشموم‌ گذشتند و در ذیقعده‌647/ فوریه‌1250 در حمله‌ای ‌غافلگیرانه‌ به‌ اردوگاه‌ ایوبیان‌، جمعی‌ از جمله ‌امیرفخرالدین‌ را به ‌قتل ‌رساندند. بقیه ‌افراد اردوگاه‌ نیز متواری‌ شدند. این ‌پیروزی‌، انگیزه‌ رابرت‌، فرمانده‌ گروه‌، را برای‌ تصرف ‌شهر منصوره ‌تشدید كرد و او با وجود مخالفت ‌سردارانش‌ و تأكید آنان ‌بر لزوم ‌صبر كردن‌ تا پیوستن ‌بقیه ‌سپاه ‌صلیبی ‌به ‌آنان‌، در همان ‌روز به ‌منصوره‌ حمله‌ور شد ولی ‌در تله‌ فرمانده‌ جدید ایوبیان‌، بیبرس‌اوّل‌، افتاد. وقتی‌ افراد رابرت ‌كاملاً وارد منصوره‌ شدند، به ‌دستور بیبرس ‌دروازه‌های ‌شهر را بستند و بیشتر آنان‌، از جمله‌ رابرت‌، را كشتند. پیروزی ‌بامدادی‌، شكست ‌شبانگاهی ‌را در پی ‌داشت.