صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 70

موضوع: همه چيز درباره جنگهاي صليبي (1)

  1. #11
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    تصميم نهايي از جانب خود اوربانوس گرفته شد.

    اين فكر به مخيله‌ي ساير پاپها هم خطور كرده بود. مثلاً ژربر، كه به اسم سيلوستر دوم مقام پاپي را احراز كرد، از عالم مسيحيت خواستار نجات بيت‌المقدس شد، و بنا به اصرار او جماعتي از مبارزان مسيحي بي‌نتيجه قدم به خاك سوريه گذاشتند (حدود 1001)
    گرگوريوس هفقتم در گرماگرم مبارزه‌ي متهدم كننده‌اي با هانري چهارم گفته بود: «جان بركف نهادن در راه انجات اماكن متبركه در نظر من بمراتب خوشتر است تا حكومت بر عالمي» هنگامي كه اوربانوس در مارس 1095 رياست شوراي پياچنتسا را به عهده گرفت، آتش آن مبارزه هنوز سرد نشده بود.
    در اين شورا اوربانوس به حمايت از تقاضاي سفيران آلكسيوس سخن گفت، اما توصيه كرد تا مجمع عظيمتري به نمايندگي از جانب قاطبه‌ي مسيحيان براي اعلام جنگ عليه اسلام تشكيل نشده است، در گرفتن تصميم شتاب نورزند. احاطه‌ي وي بر اوضاع زيادتر از آن بود كه تصور كند در چنين امر خطيري، در يك سرزمين دوردست، پيروزي مسيحيان قطعي باشد.
    بي‌شك اوربانوس پيش‌بيني مي‌كرد كه شكست در اين مهم به حيثيت مسيحيت و كليسا سخت لطمه خواهد زد.
    شايد اشتياق داشت كه جنگجويي نامرتب بارونهاي فئودال و دزدان دريايي نورمان را به صورت مبارزه‌اي مقدس درآورد و اروپا و امپراطوري بيزانس را از خطر مسلمانان برهاند.
    آرزوي اوربانوس آن بود كه كليساي شرقي را دوباره به زير سلطه‌ي حكومت پاپي، و عالم مسيحي را به صورت جهان نيرومندي تحت فرمان پاپها درآورد و بار ديگر شهر رم را به پايتخت جهان مبدل كند. اين مفهوم ذهني ناشي از نهايت دولتمردي بود.
    از مارس تا اكتبر 1095 اوربانوس به سياحت در ايتالياي شمالي و فرانسه‌ي جنوبي مشغول بود و از امرا و بزرگان قوم براي كمك ضروري در اين راه نظر خواست. در كلرمون، واقع در اوورني، شوراي تاريخي روحاني اجلاس كرد؛ هرچند كه يك روز سرد ماه نوامبر بود، هزاران نفر از مردم نواحي و جوامع مختلف چادرهاي خود را در ميان صحرا برافراشتند، و چنان اجتماع عظيمي برپا شد كه هيچ تالاري گنجايش آن همه مردم را نداشت؛ هنگامي كه هموطن خود اوربانوس دوم را بر بالاي صفه بلند كردند، و وي به زبان خود آنها به ايراد مؤثرترين خطابه‌ها در تاريخ قرون وسطي پرداخت، قلب همه از فرط احساسات در تپش افتاد.
    پاپ خطاب به حاضران چنين گفت:
    اي نژاد فرانك! نژاد محبوب و برگزيده‌ي خدا!... از مرزهاي اورشليم و از جانب قسطنطنيه خبر غم‌انگيزي آورده‌اند كه قومي ملعون بكلي از خدا بي‌خبر جابرانه بر اراضي اين مسيحيان هجوم برده و با ويراني و ايجاد آتش سوزي مردم را از زاد و بومشان بيرون رانده‌اند.
    اينان جماعتي از اسرار را به مملكت خويش برده و بخشي از آنها را زير شكنجه‌هاي بيرحمانه به قتل رسانده‌اند.
    اين مردم محرابها را با لوث وجود خويش آلوده مي‌سازند و سپس آنها را ويران مي‌كنند. قلمرو يونانيان اكنون به دست آنها تكه تكه شده است و يونانيان از ان اراضي وسيعي كه پيمودن سراسر آن حتي بيش از دو ماه طول مي‌كشد محروم شده‌اند.
    اكنون اگر شما رنج قصاص اين اعمال ناحق و بازگرفتن اين اراضي را بر خود هموار نسازيد، اين مهم از دست چه كسي ساخته است؛ آري شماييد كه خداوند بين الطاف خويش بيش از ديگران حشمت در جنگاوري، شجاعت عظيم، و نيرو ارزاني داشته است تا سر مردمي را كه در مقام مخالفت با شما قد علم مي‌كنند بر خاك بساييد.
    بگذاريد كردار نياكان شما – جلال و عظمت شارلماني و ساير شهرياران اين سرزمين- مشوق شما باشد. بگذاريد مزار مقدس منجي و خداوندگار ما كه اكنون در تصرف اقوام پليد است و اماكن متبركه‌اي كه اكنون ملوث شده است شما را برانگيزد. ... بگذاريد هيچ‌گونه تشويشي در امور خانوادگي و هيج نوع تملكي شما را از اين امر خطير باز ندارد.
    زيرا در اين سرزميني كه اكنون شما در آن سكني داريد، و از همه سو دريا و قله‌ي كوهها آن را دربرگرفته است براي نفوس عظيم شما بسيار تنگ است.
    خوراكي كه از آن عايد مي‌شود بسختي تكافوي نيازهاي مردمي را كه به كار كشت مشغولند مي‌كند.
    از اين روست كه شما يكديگر را مي‌كشيد و مي‌دريد، به جنگ دست مي‌بريد، و بسياري از شماها در اين زد و خورد داخلي به هلاكت مي‌رسيد.
    لذا، بگذاريد نفرت از ميان شما رخت بربندد؛ بگذاريد كشاكشهاي شما پايان يابد. قدم در طريق كليساي قيامت نهيد؛ آن سرزمين را از چنگ قومي تبهكار بيرون آوريد و خود بر آن استيلا يابيد؛ اورشليم بهشتي است آكنده از لذات و نعمتها، سرزميني است بمراتب ثمربخشتر از همه‌ي سرزمينها.
    آن شهر شاهي، كه در قلب عالم قرار گرفته است، از شما تمنا دارد كه به ياريش بشتابيد. مشتاقانه رنج اين سفر را براي آمرزش گناهان خويش تقبل كنيد، و در عوض به حشمت فناناپذير ملكوت الهي پشتگرم باشيد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  2. #12
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    از ميان جمعيت غريو پرهيجاني به آسمان برخاست كه: «مشيت خدا چنين است» اوربانوس نيز با آنها هم آواز شد و از ايشان تقاضا كرد كه اين جمله را شعار نبرد خود سازند، و به افرادي كه حاضر به شركت در جنگ صليبي شده بودند دستور داد كه بر روي سينه‌ يا پيشاني خويش علامت صليب را نقش كنند.
    ويليام آو ممزبري مي‌نويسد «بي‌درنگ پاره‌اي از خواص جلو پاي پاپ به زانو افتادند و جان و مال خويش را وقف خدمت خدا كردند.» هزاران نفر از عوام نيز به همين سان پيمان بستند. رهبانان و زاهدان از گوشه‌ي عزلت به درآمدند تا در واقع، و به معني كلمه، مجاهدان لشكر مسيح باشند.
    پاپ پر جنب‌وجوش از آن محل روبه‌سوي ديگر شهرها نهاد، كه از جمله بود تور، بوردو، تولوز، مونپليه، و نيم.... و مدت نه ماه مردم را به شركت در جنگ صليبي تشويق مي‌كرد. هنگامي كه بعد از دو سال غيبت به رم بازگشت، مردمان آن شهر، كه كمتر از ديگر شهرهاي مسيحي ديندار بودند، مقدمش را با شور تمام پذيرا شدند.
    اوربانوس، بدون مواجهه با مخالفت شديدي براي آزاد ساختن صليبيون از بند تعهداتي كه مانع از شروع جنگ صليبي مي‌شد، اختيارات لازم را به دست گرفت و براي دوره‌ي اين جنگ، سرفها و اسالها را از تعهداتي كه در برابر اربابان خود داشتند رها ساخت.
    وي به عموم صليبيون اين امتيار را تفويض كرد كه از اين پس در دادگاههاي كليسايي محاكمه شوند نه در محاكم اربابي؛ و تضمين كرد كه در غياب آنها اسقفان هر محل حافظ دارايي آنها باشند. وي به موجب فرماني – هرچند كه كاملاً ضمانت اجرايي نداشت- همه‌ي جنگهاي مسيحيان را ممنوع كرد و، فوق قوانين مربوط به تبعيت و سرسپردگي فئودال، اصل جديدي براي فرمانبرداري وضع كرد.
    اكنون اروپا بيش از پيش متحد شده بود و اوربانوس دوم خويشتن را، دست كم از لحاظ نظري، مالك الرقاب شايسته و مقبول سلاطين اروپا مي‌ديد. تمامي جهان مسيحي به طرزي بي‌سابقه به جنبش درآمد و با شور فراواني خود را براي جنگ مقدس با عالم اسلام آماده ساخت.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  3. #13
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    قدس ، بهانه اي دروغين

    در عمل ثابت شد، قدس و بيت‌المقدس براي صليبياني كه مدعي بودند براي آزادي به آن سمت حركت مي‌كنند، هيچ‌گونه منزلتي نداشت. حتي بيت‌اللحم كه محل تولد حضرت مسيح(ع) هم بود، همين‌طور. دليل آن هم اينكه وقتي كم مي‌آوردند، از قدس به عنوان پناهگاه استفاده مي‌كردند تا ديگر سپاهيانشان برسند و سقوط نكند. چون مي‌دانستند اسلام براي آن نقطه احترام خاصي قائل است. ما مي‌بينيم كه آنها، به محض ورود براي قدس هيچ‌گونه شأني قائل نيستند. قدس براي آنها تبديل به بهانه‌اي شده بود كه مي‌بينم بعد از فتح قدس، انگيزه‌هاي اصلي‌شان را مطرح مي‌كنند.دليل ديگر آن هم اينكه مي‌بينيم بعد از يك قرن، همين مسئله دوباره تكرار مي‌شود. امپراطور «لويي نهم» حاضر مي‌شود قدس را بدهد و يك محل ديگر را به جاي آن بگيرد. آنجا براي مسلمانان مهم بوده است. حتي يهوديان هم به اندازة مسلمانان براي قدس اهميت، قائل نبودند. در جايي مي‌بينيم حاكم (صليبي) قدس پيش صلاح‌الدين ايوبي مي‌آيد و مي‌گويد اگر قرار باشد قدس را به زور از ما بگيري، اولاً زن و بچه‌هاي خودمان را ـ داخل مسجد ـ مي‌كشيم، بعد پنج، شش هزار مسلمان را همان‌جا سر مي‌بريم، گنبد معروف قبة الصخرة را تخريب مي‌كنيم، مرقد را هم تخريب مي‌كنيم، بعد هم مي‌آييم با شما تن به تن مي‌جنگيم تا كشته بشويم. بنابراين ببينيد از ابتدا تا انتهاي اين جنگ‌ها كوچك‌ترين اهميت و احترامي براي آنها قائل نيستند. اين صرفاً يك بهانه بود تا بتوانند بر منطقة شرق تسلط پيدا كنند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  4. #14
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    جايگاه قدس نزد مسلمانان

    جايگاه قدس نزد مسلمانان، هميشه مقدس و محترم بوده است. مي‌بينيم كه صلاح‌الدين ايوبي براي اينكه قدس و آثار تاريخي آن را نگه دارد، حاضر شد با صليبيان صلح كند؛ گفت شما مي‌توانيد با هر ثروتي كه داريد، خارج شويد، مشروط بر اينكه در آن مكان‌هاي مقدس تخريبي صورت نگيرد. و بعد از صلاح الدين هم همين‌طور و بعد مي‌بينم وقتي مسيحيان مي‌آيند، صلاح‌الدين مي‌گويد شما با احترام كامل برويد مكان‌هاي مقدس را زيارت كنيد. مسلمانان بر خلاف مسيحيان مدعي، تمام مدت، براي قدس حرمت كامل قائل بودند و آن را طبق آية شريفة قرآن، نقطة آغاز معراج پيامبر اكرم(ص) مي‌دانند. آنها حتي معتقدند كه جاي پاي اسب حضرت(ص) در آنجا است. لذا قبة الصخرة براي ما مسلمانان خيلي مقدس است. مسيحيان كوچك ترين حرمتي براي قدس قائل نبودند تا آنجا كه اسب‌هاي خود را در آن نگهداري مي‌كردند و آن را به طويلة اسبانشان تبديل كردند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  5. #15
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    جنگ صليبي اول

    انگيزه‌هاي فوق‌العاده‌اي جماعت كثيري را از زير پرچم سپاهيان صليبي گردآورد. به موجب آمرزشي تام، مقرر شد كه هركس در جنگ كشته تشود، از هرگونه عقوبتي كه به واسطه‌ي ارتكاب گناه دامنگيرش شده است برهد.
    سرفها، كه بسته به اراضي مخصوص بودند، اجازه‌ي حركت يافتند؛ رعاياي پادشاهان از مالياتها معاف شدند
    بدهكاران تا مدتي از پرداخت ربح فراغت يافتند؛ زندانيان آزاد شدند؛ و پاپ، با جسارت، اختيارات خويش را تعميم بخشيد و مجازات افرادي را كه محكوم به مرگ شده بودند به خدمت مادام‌العمر در فلسطين تخفيف داد.
    هزاران تن از ولگردان به رهروان اين قافله‌ي مقدس پيوستند. افراديكه از فقري ناگزير به امان امان آمده بودند، ماجراجوياني كه حاضر بودند تن به مخاطرات در دهند، پسران كهتري كه اميد تهيه‌ي تيولنشينهايي را كه در مشرق زمين در سر مي‌پختند، بازرگاناني كه به دنبال بازارهاي جديد براي كالاهاي خود بودند، شهسواراني كه با عزيمت سرفهاي خويش به جنگ خود را دست تنها مي‌ديدند،مردمان كمرويي كه از زخم زبان اطرافيان و تهمت ترسويي احتراز داشتند – همگي به جماعتي از مؤمنين به اصطلاح واقعي پيوستند تا سرزميني را كه محل ولادت و وفات عيسي مسيح بود نجات دهند.
    به حكم آن نوعي تبليغاتي كه در آن هنگام رواج دارد، درباره‌ي محدوديتها و ناتوانيهاي مسيحيان مقيم فلسطين، فجايع مسلمانان، و كفرهاي آيين محمد(ص) همه گونه راه مبالغه و اغراق سپرده شد.
    مسلمانان را به پرستش تنديس پيغمبر اسلام متهم مي‌كردند و حتي، طبق شايعات بي‌اساسي كه بر سر زبان مؤمنين مسيحي افتاده بود، سخناني نامربوط درباره‌ي پيغمبر گرامي اسلام مي‌گفتند.
    افسانه‌هاي غريبي از ثروت سرشار مشرق زمين و زنان پري پيكري كه در انتظار مرداني دلاور نشسته بودند نقل مجالس بود.
    بديهي است كه اين همه انگيزه‌هاي متنوع نمي‌توانست توده‌ي مردمان متشابهي را كه واجد شايستگي تشكيلات نظامي باشند به دور هم گرد آورد.
    در بسياري موارد، زنان و كودكان به اصرار تمام همراه شوهران و پدر و مادر خود به راه افتادند. شايد اين قبيل پافشاريها بي‌دليل هم نبود، زيرا بزودي فواحش را نيز جمع كردند تا آماده‌ي خدمت به سلحشوران باشند.
    اوربانوس ماه اوت 1096 را موعد حركت سپاه صليبي تعيين كرده بود، لكن كشاورزان بي‌حوصله، كه اولين دسته از داوطلبان جنگ بودند نمي‌توانستند درنگ كنند.
    يك چنين جماعت مبارزي كه عده‌ي آنها به حدود دوازده هزار نفر مي‌رسيد ( و از اين عده فقط هشت نفر شهسوار بودند) در ماه مارس، به سركردگي پيرمنزوي و والتر بي‌پول يا گوتيه‌ي بي‌پول، از فرانسه عازم فلسطين شدند؛ دسته‌ي ديگري كه محتملا مركب از پنج هزار نفر بود، به سرپرستي گوتشالك كشيش، از آلمان به راه افتاد؛ و هيئت سومي به رهبري اميكو، كنت لينينگن، از خطه‌ي راينلاند در آلمان حركت كرد. همين گروههاي بي‌نظم و ترتيب بودند كه اغلب به يهوديان آلمان و بوهم هجوم بردند، به تقاضاهاي مردمان و كشيشان محل هيچ گونه ترتيب اثري ندادند، و شهوت خونريزي را در جامه‌ي دينداري پنهان ساختند و چند صباحي بدل به جانوران درنده شدند.
    افرادي كه تازه در صف لشكريان صليبي درآمده بودند وجوهي اندك و غذايي ناچيز به همراه آورده بودند، و رهبران بي‌تجربه‌ي آنها نيز براي تغذيه‌ي افراد آذوقه‌ي كافي نداشتند. بسياري از آنها دوري مسافت را دست كم گرفته بودند، و همچنانكه در كناره‌ي راين و دانوب راه مي‌سپردند، به هر خمي كه مي‌رسيدند،كودكانشان از فرط بي‌طاقتي مدام مي‌پرسيدند كه آيا به اورشليم نرسيده‌اند؟ هنگامي كه كيسه‌هاي آنها تهي شد و گرفتار بي‌غذايي شدند، از راه اضطرار به چپاول مزارع و خانه‌هايي كه در سر راه آنها قرار داشت دست زدند.
    ديري نگذشت كه هتك ناموس نيز بر تاراج اموال افزوده شد. مردم بشدت در مقابل آنها مقاومت ورزيدند. برخي از شهرها دروازه‌هاي خود را به روي آنها بستند، و بعضي ديگر بي‌درنگ توفيقشان را از دادار مسئلت نمودند.
    سرانجام اين سپاه كاملاً تهيدست، كه تعداد زيادي از نفرات آن بر اثر قحطي و طاعون و جذام و تب و مبارزات حين راه به هلاكت رسيده بودند، به دروازه‌ي قسطنطنيه رسيد.
    آلكسيوس به آنها خوش آمد گفت، لكن شكم آن جماعت گرسنه را به طرز دلخواه سير نكرد؛ از اين رو صليبيون به حومه‌هاي شهر ريختند و قصرها، خانه‌ها، و كليساها را غارت كردند. آلكسيوس براي نجات پايتخت خويش از شر اين ملخهاي عابد، كشتيهايي در اختيار آنها گذاشت تا از تنگه‌ي بوسفور عبور كنند، ملزوماتي برايشان فرستاد، و به آنها دستور داد كه در آن سوي بوسفور توقف كنند تا قواي مسلحتري از عقب برسد.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  6. #16
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    صليبيون به علت گرسنگي يا بيتابي به اوامر آلكسيوس اعتنايي نكردند و به سوي نيقيه پيش تاختند.
    نيروي منظم و با انضباطي از تركان، كه همگي كمانداران ماهري بودند، از شهر بيرون آمدند و اين نخستين لشكر اولين جنگ صليبي را تقريباً بكلي مضمحل كردند. والتر بي‌پول از جمله كشتگان اين نبرد بود، اما پير منزوي، كه از سپاه مهارناپذير خويش منزجر شده بود، قبل از شروع مبارزه به شهر قسطنطنيه بازگشت، و تا 1115 در عين سلامت مي‌زيست.
    در خلال اين احوال، هر يك از امرا و اربابان فئودال كه دعوت پاپ را براي شركت در جنگ صليبي لبيك گفته بود، در حوزه‌ي خويش قواي خود را گرد آورده بود.
    در ميان اين امرا و سالاران هيچ يك از پادشاهان اروپا نبود، و در واقع هنگامي كه اوربانوس مردم را به جنگ صليبي دعوت مي‌كرد، فيليپ اول پادشاه فرانسه، ويليام دوم پادشاه انگليس، و هانري چهارم امپراطور آلمان همگي محكوم به تكفير پاپي بودند.
    لكن عده‌ي زيادي از كنتها و دوكها حاضر شدند كه در چنين جهادي شركت كنند – و تقريباً تمامي آنها از قوم فرانك يا فرانسوي بودند. اولين جنگ صليبي اقدام خطيري بود كه بيشتر از جانب فرانسويان صورت گرفت، و تا اين تاريخ هنوز مردمان خاور نزديك اقوام اروپاي باختري را فرانك (فرنگ) مي‌نامند.
    گودفروا دو بويون (بويون آبادي كوچكي در بلژيك) صفات يك راهب را با شايستگيهاي يك سرباز در وجود خويشتن جمع داشت، به عبارت ديگر، در تمشيت امور حكومت و اداره‌ي جنگ شجاع و لايق بود و پرهيزكاريش به سرحد تعصب مي‌رسيد.
    بوهموند، امير تارانت، (تارانتو) فرزند روبر گيسكار بود.
    وي تمام شجاعت و كارداني پدرش را به ارث برده بود و هواي آن در سر داشت كه از متصرفات سابق امپراطوري بيزانس در خاور نزديك براي خويشتن و لشكريان نورمانش قلمروي ايجاد كند.
    همراه وي برادر زاده‌اش تانكرد اهل اوتويل بود كه بعدها قهرمان حماسه‌ي معروف به رهايي اورشليم اثر شاعر ايتاليايي تاسو شد.
    وي مردي بود زيباروي، بي‌باك، دلاور، بخشنده، و دوستار شكوه و ثروت، كه عموماً او را برسبيل يك شهسوار مسيحي مطلوب تحسين مي‌كردند.
    رمون، كنت تولوز، كه قبلاً در كشتار و اخراج مسلمانان در اسپانيا شركت جسته بود، اكنون در پيري جان و ثروت عظيم خويش را وقف مثلا جهادي بمراتب بزرگتر مي‌كرد. لكن خلقي آتشين نجابت وي را آلوده، و آز دينداريش را لكه‌دار كرد.
    اين جماعات از راههاي گوناگون عازم قسطنطنيه شدند. بوهموند به گودفروا پيشنهاد كرد كه شهر مزبور را بگيرند.
    گودفروا به بهانه‌ي آنكه وي فقط براي مبارزه با جماعت كفار سفر كرده است، از قبول چنين امري خودداري ورزيد، لكن اين فكر بكلي از بين نرفت. شهسواران وحشي و نيرومند مغرب زمين مردان تحصيلكرده و مهذب مشرق را به ديده‌ي تحقير مي‌نگريستند و آنها را بدعتگذاراني غرق در خوشگذراني و شهوات مي‌دانستند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  7. #17
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    گنجينه‌ها و نفايسي كه در كليساها، قصرها، و بازارهاي پايتخت امپراطوري بيزانس بر روي هم انباشته شده است آنها را به تحير و غبطه‌ وا‌مي‌داشت، چه معتقد بودند كه ثروت بايد از آن مرد دلير باشد.
    آلكسيوس شايد از اين گونه خيالاتي كه به مخيله‌ي منجيان وي خطور مي‌كرد بويي برده بود، و شايد آنچه از برخورد با خيل لجام گسيخته‌ي كشاورزان (كه غرب خود وي را براي شكست آنها شماتت كرده بود) ديده بود او را به رعايت جانب احتياط و شايد هم به تزوير متمايل مي‌كرد.
    وي براي مقابله با تركان ياري خواسته بود، اما منتظر نبود كه قواي متحد اروپا در پشت دروازه‌هاي پايتختش گرد آيند.
    هرگز آلكسيوس نمي‌توانست خاطر جمع باشد كه عشق اين جنگجويان به فتح قسطنطنيه از گشودن بيت‌المقدس كمتر است، يا در صورت بيرون آوردن اراضي سابق امپراطوري از چنگ تركان، متصرفات مزبور را به بيزانس بازپس دهند.
    از اين رو پيشنهاد كرد كه حاضر است همه گونه آذوقه، مساعده‌ي مالي، وسايط حمل و نقل، و كمك نظامي در اختيار صليبيون گذارد و به رهبران آنها رشوه‌هاي شايسته‌اي تقديم كند، به شرط آنكه اشراف او را شهريار فئودال خود شمرند، سوگند وفاداري نسبت به وي ياد كنند، و هر سرزميني را كه در جنگ فتح كردند، به حكم تعهدات، به عنوان تيول وي نگاه دارند.
    اشراف مغرب زمين، كه در برابر سيم و زر نرم شده بودند، به اين امر تن در دادند.
    در اوان سال 1097 سپاهيان صليبي، كه روي هم رفته در حدود سي هزار نفر مي‌شدند و هنوز زير فرمان سرداران مختلفي بودند، از تنگه‌ي يوسفور عبور كردند.
    بخت با صليبيون يار بود، چه تشتت ميان مسلمانان به مراتب از نفاق مسيحيان فزونتر بود. نه فقط قدرت مسلمانان در اسپانيا تحليل رفته و در آفريقاي شمالي گرفتار منازعات مذهبي شده بود،
    بلكه در شرق خلفاي فاطمي مصر بر نواحي جنوبي سوريه تسلط داشتند، و حال آنكه سوريه‌ي شمالي و قسمت اعظم آسياي صغير در دست دشمنان آنها يعني تركان سلجوقي بود. ارمنستان عليه فاتحان علم طغيان برافراشت و با فرانكها هماواز شد.
    به اين نحو، سپاهيان اروپايي پيش تاختند و نيقيه را به محاصره درآوردند، و چون آلكسيوس قول داد كه به شرط تسليم به كسي آسيبي نخواهد رسيد، پادگان ترك نيقيه تسليم شد (19 ژوئن 1097)
    امپراطور يوناني پرچم خويش را برفراز دژ شهر به اهتزاز درآورد، آن خطه را از چپاول بي‌ملاحظه‌ي مبارزان مسيحي نجات داد و، با هداياي كلاني، موجبات رضايت خاطر سرداران فئودال را فراهم ساخت؛ اما لشكريان مسيحي زبان به شكوه گشودند كه آلكسيوس با تركان متحد بوده است. بعد از يك هفته استراحت، صليبيون عزم انطاكيه كردند و در نزديكي اسكي شهر (دورولايوم) با سپاهي از تركان به سرداري قلج ارسلان روبه‌رو شدند.
    در جنگ خونيني كه روي داد (اول ژوئيه 1097) صليبيون فاتح شدند. انگاه بدون احتمال خطر مواجهه با دشمني، مگر كمبود آب و خوراك و گرمايي كه قاعدتاً خون غربي با آن مأنوس نبود، در آسياي صغير شروع به پيشرفت كرد. در آن هشتصد كيلومتر راهپيمايي دشوار، گروهي از مردان و زنان و تعدادي از اسبها و سگها از فرط تشنگي به هلاكت رسيدند.
    چون از سلسله جبال توروس عبور كردند، برخي از اشراف لشكريان خود را از قواي اصلي جدا كردند تا در پي فتوحاتي خصوصي روان شوند، چنانكه رمون، بوهموند، و گودفروا عزم ارمنستان كردند و تانكرد و بودوئن اول (برادر گودفروا) رو به ادسا آوردند؛ در اين ناحيه بود كه بودوئن، به حيله‌هاي جنگي و نيرنگ، اولين مملكت لاتيني شرق (ورشليم) را بنياد نهاد (1098)
    اكثريت عظيم صليبيون شاكي بودند كه اينگونه تأخيرها قرين نحوست است؛ لكن اشراف مراجعت كردند و پيشرفت به سوي انطاكيه ادامه يافت.
    وقايع نگار و مؤلف كتاب اعمال فرانكها انطاكيه را «شهري بغايت زيبا، چشمگير، و لذتبخش» توصيف كرده است.
    اين شهر مدت هشت ماه در محاصره بود.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  8. #18
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    در اين مدت بسياري از صليبيون بر اثر گرسنگي يا باران سرد زمستاني جان سپردند. برخي با جويدن «نيهاي شيريني به نام زوكرا» (شكر) غذاي نوظهوري پيدا كردند. اين اولين باري بود كه فرانكها لب به نيشكر مي‌زدند.
    بتدريج طريقه‌ي فشردن و گرفتن عصاره‌ي آن را از گياهاني كه براي همين منظور كاشته مي‌شد فرا گرفتند.
    در ماه مه 1098 خبر آمد كه لشكر عظيمي از مسلمانان به سرداري كربوغا امير موصل بزودي از راه فرا خواهد رسيد؛ چند روزي قبل از رسيدن اين لشكر؛ انطاكيه گشوده شد (سوم ژوئن 1098)؛ بسياري از صليبيون كه مي‌ترسيدند در برابر كربوغا تاب مقاومت نداشته باشند، در اورونتس بر كشتي نشستند و فرار كردند.
    آلكسيوس، كه با لشكري يوناني پيش مي‌تاخت، بر اثر هزيمت سپاهيان فراري اغفال شده، تصور كرد كه صليبيون شكست خورده‌اند، به همين سبب بازگشت تا مگر آسياي صغير را در مقابل تركان حراست كند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  9. #19
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    دروغ كشيش

    اين گناهي بود كه هرگز به خاطر آن آلكسيوس را عفو نكردند. پير بارتلمي، كشيشي اهل مارسي، براي آنكه قوت قلبي به سپاهيان صليبي داده باشد، نيزه‌اي را به دست گرفته، مدعي شد كه اين اهل همان نيزه‌اي است كه با آن پهلوي عيسي را دريده‌اند. مسيحيان هنگامي كه رو به ميدان جنگ نهادند، اين نيزه را همچون علم مقدسي بر بالاي سر خود حمل كردند، و سه نفر شهسوار كه جامه‌ي سفيد بر تن داشتند به اشاره‌ي آديمار نماينده‌ي پاپ ناگهان از پشت تپه‌ها ظاهر شدند، و نماينده‌ي پاپ مدعي شد كه اين سه نفر قديس موريس، قديس تئودور، و قديس جورج شهداي راه دينند. صليبيون، كه از ديدن اين علايم غيبي الهام گرفت بودند، اينك متحداً به سركردگي بوهموند به پيروزي قاطعي نايل آمدند. پير بارتلمي، كه متهم به ارتكاب يك تزوير مذهبي شده بود، پيشنهاد كرد كه حاضر است براي اثبات صدق گفتار خويش از ميان آتش عبور كند.
    وي رنج گذشتن از ميان تل هيمه‌اي سوزان را بر خود هموار ساخت؛ ظاهراً وي سالم از ميان آتش بيرون آمد، لكن روز بعد بر اثر سوختگي و فشار قلبي جان سپرد. پس از اين واقعه نيزه‌ي مقدس را از ميان علمهاي لشكريان صليبي برداشتند.
    براي قدرداني از زحمات بوهموند، با رضايت عموم او را امير انطاكيه كردند. وي رسماً آن ناحيه را به عنوان فيف (تيول) سالار خويش آلكسيوس ضبط كرد، اما در واقع چون شهريار مستقلي حكومت كرد. سركردگان سپاه صليبي مدعي شدند كه آلكسيوس به علت كوتاهي در رسانيدن كمك به آنها تعهدات خويش را زير پا گذاشته و آنان را از بند تعهدات رهانيده است.
    سرداران صليبي بعد از آنكه شش ماهي را به تجديد قوا و تجهيز مجدد سپاهيان فرسوده‌ي خود مشغول بودند، لشكريان خويش را به طرف اورشليم حركت دادند. سرانجام در هفتم ژوئن 1099،
    بعد از يك جنگ سه ساله كه قواي صليبي را به دوازده هزار نفر مبارز كاهش داد، با دلي خوش و تني كوفته به مقابل ديوارهاي اورشليم رسيدند.
    از شوخيهاي تاريخ بود كه فاطميان حريفان اين مبارزان، يعني تركان، را يك سال قبل از اين واقعه‌ از شهر بيرون كرده بودند.
    خليفه‌ي فاطمي پيشنهاد كرد كه اگر صليبيون به عقد صلح راضي شوند، وي حاضر است تأمين جاني و مالي عموم زائران مسيحي و مؤمنين مقيم اورشليم را تضمين كند. اما بوهموند و گودفروا خواستار تسليم بلاشرط شدند. پادگان خليفه‌ي فاطمي، كه مركب از هزار نفر بود، مدت چهل روز مقاومت ورزيد.
    در 15 ژوئيه گودفروا و تانكرد در رأس لشكريان خويش از ديوار شهر گذر كردند، و در اين حال صليبيون، كه سالها رنج و مرارت را تحمل كرده بودند، از رسيدن به مقصد عالي خويش سر از پا نمي‌شناختند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

  10. #20
    انجمن تاریخ
    تاریخ عضویت
    May 2011
    محل سکونت
    زير ابر هاي رنگارنگ
    نوشته ها
    2,369
    تشکر تشکر کرده 
    242
    تشکر تشکر شده 
    406
    تشکر شده در
    253 پست
    قدرت امتیاز دهی
    179
    Array

    پیش فرض

    كشتار وحشيانه هفتاد هزار مسلمان

    كشيشي رمون نام اهل آژيل، كه خودش شاهد اين واقعه بوده است، مي‌نويسد:
    چيزهاي بديعي كه از هر سو به چشم مي‌خورد. گروهي از مسلمانان را سر از تن جدا كردند.... گروهي ديگر را با تير كشتند يا مجبور كردند كه از برجها خود را به زير افكنند. پاره‌اي را چندين روز شكنجه دادند و آنگاه در آتش سوزانيدند. در كوچه‌ها توده‌هايي از كله و دست و پاي كشتگان ديده مي‌شد.
    هر طرف اسب را هي مي‌كردي در ميان اجساد كشتگان و لاشه‌ي اسبان بودي.
    ساير معاصران نيز بتفصيل مطالبي درباره‌ي اين واقعه نگاشته‌اند و حكايت مي‌كنند كه چگونه زنان را به ضرب دشنه به قتل مي‌رساندند، ساق پاي كودكان شيرخوار را گرفته بزور آنها را از پستان مادرانشان جدا ساخته به بالاي ديوارها پرتاب مي‌كردند، يا با كوفتن آنها بر ستونها گردنشان را مي‌شكستند؛ و چطور هفتاد هزار مسلماني كه در شهر مانده بودند به هلاكت رسيدند.
    يهودياني را كه جان سالم به در برده بودند در كنيسه‌اي جمع كردند و زنده زنده سوزانيدند. فاتحان همگي روبه سوي كليساي قيامت نهادند، كه به عقيده‌ي ايشان زماني سردابه‌ي آن قرارگاه عيساي مصلوب بود. در آنجا يكديگر را در آغوش كشيدند و از فرط سرور و فراغ بال گريستند و براي پيروزي خويش حمد خداوند مهربان را گفتند.
    روز گار است که گه عزت دهد گه خوار دارد

    چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

صفحه 2 از 7 نخستنخست 123456 ... آخرینآخرین

برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/