نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 147

موضوع: طنز های کوتاه

Threaded View

پست قبلی پست قبلی   پست بعدی پست بعدی
  1. #2
    مدير باز نشسته
    تاریخ عضویت
    Jan 1970
    محل سکونت
    Tabriz
    نوشته ها
    5,550
    تشکر تشکر کرده 
    7,087
    تشکر تشکر شده 
    8,503
    تشکر شده در
    2,353 پست
    قدرت امتیاز دهی
    1938
    Array

    پیش فرض

    کلاغ پیری تکه پنیری دزدید و روی شاخه درختی نشست.
    روباه گرسنه ای که از زیر درخت می گذشت، بوی پنیر شنید، به طمع افتاد و رو به کلاغ گفت:
    ای وای تو اونجایی!
    می دانم صدای معرکه ای داری!
    چه شانسی آوردم!
    اگر وقتش را داری کمی برای من بخوان …

    کلاغ پنیر را کنار خودش روی شاخه گذاشت و گفت:
    این حرفهای مسخره را رها کن!
    اما چون گرسنه نیستم حاضرم مقداری از پنیرم را به تو بدهم.

    روباه گفت:
    ممنونت می شوم ، بخصوص که خیلی گرسنه ام ، اما من واقعاً عاشق صدایت هم هستم.
    کلاغ گفت:
    باز که شروع کردی!
    اگر گرسنه ای جای این حرفها دهانت را باز کن، از همین جا یک تکه می اندازم که صاف در دهانت بیفتند.

    روباه دهانش را باز باز کرد.
    كلاغ گفت :
    بهتر است چشم ببندی که نفهمي تكه بزرگی می خواهم برایت بیندازم یا تکه کوچکی.
    روباه گفت :
    بازیه ؟! خیلی خوبه ! بهش میگن بسکتبال .
    خلاصه ... بعد روباه چشمهایش را بست و دهان را بازتر از پیش کرد و کلاغ فوری پشتش را کرد و فضله ای کرد که صاف در عمق حلق روباه افتاد.
    روباه عصبی بالا و پایین پرید و تف کرد :
    بی شعور ، این چی بود !
    کلاغ گفت :
    کسی که تفاوت صدای خوب و بد را نمی داند، تغاوت پنیر و فضله را هم نباید بفهمد.


    joke2 zr


    93365739541900062743
    profilephpid100002248043280

    22771097565880345367
    facebook

    23759482593804762228
    NewGame7191

  2. 2 کاربر مقابل از Behzad AZ عزیز به خاطر این پست مفید تشکر کرده اند.


برچسب ها برای این تاپیک

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

علاقه مندی ها (بوک مارک ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست در پست خود ضمیمه کنید
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

http://www.worldup.ir/