به عقيده "اوپرت" مبارزه سه ساله بين مادها و پارسها، همان جنگ قومی بين توران و ايران ميباشد، که بعدها در پيدايش افسانه های شاهنامه تاثير گذاشته است. "آستياک" که شاهی وطن دوست و خدمتگذار ملت آذربايجان بود، وقتی که بعد از دستگيری در همدان به خيانت "هارپاک" پی برد، در هنگام روبرويی با وی، به او چنين گفت "هارپاک! تو آدمی بسيار احمق و بی وجدان هستی، احمقی زيرا با وجود اينکه ميتوانستی سلطنت را خودت بدست بياوری به ديگری واگذار کردی ، بی وجدانی که برای خاطر کينه و غرض شخصی ملت ماد را اسير و برده پارسها ساختی. اگر لازم بود کسی ديگر به جای من باشد ميخواستی لااقل اين کار را برای يک نفر از ماد انجام دهی تا پارسهای بيگانه ای که برده مادها بودند از اين پس سرور و آقای آنها نمی شدند ... ( تواريخ هرودت )
کوروش راهزن و خيانتکار بعد از تحکيم سلطنت خود، به وعده هايی که به اعيان و اشراف ماد - ماننا داده بود نيز عمل نکرده و ماد - ماننا را تحت سلطه پارسهای وحشی و خونريز درآورد. " آستياک" که انتظار داشت در ماد به حکومت برسد، بعد از فتح لوديه به دستور کوروش، به حکومت آنجا گمارده شد تا از ماد دور شده و خطری برای پارسها ايجاد نکند.
با قدرت گرفتن پارسها، ظلم و ستم به اهالی ماد - ماننا شروع شد و ماليات های سنگين بر آنها تعيين و ثروتشان غارت شد. اعيان و اشراف ماد و مردم ماد با ديدن اين وضع، به اشتباه خود پی بردند و برای رهايی از سلطه پارسهای وحشی و بازستانی استقلال از دست رفته خود، بارها بر عليه هخامنشيان قيامهای خونين و بزرگی را راه انداختند و تقريبا تا اواخر هخامنشيان اين قيامها ادامه داشت. هخامنشيان وحشی که در خونريزی همتايی نداشتند، اين قيامها را با وحشيت تمام سرکوب و رهبران قيامها را با وحشيانه ترين و غيرانسانی ترين شکل ممکن مثله کردند، مراجعه کنيد به متن کتيبه داريوش.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)