تهران در عصر افشاریه
چابک سواران قاجار در ظهور نادر، که از نوابع نظامی عصر خود بود، در ارتش جهان گشای او نقش مهمی داشتند.
نادر پس از رهایی از قید طهماسب میرزا و آزاد سازی پایتخت (اصفهان) از دست سپاهیان اشرف افغان و سر و سامان دادن به اوضاع نابسامان نواحی شرقی کشور و خراسان، در روز پنجم ربیعالاول سال ۱۱۴۵ هـ .ق. شاه طهماسب را از مقام شاهی خلع کرد.
نادر شاه پس از تاجگذاری، چون قصد کشور گشایی داشت، رضاقلی میرزا، فرزند ارشد خویش، را به نیابت سلطنت تعیین کرد و خود با سپاهیانش عازم نواحی شرقی کشور شد.
رضا قلی میرزا پس از انتخاب مشهد به عنوان مرکز حکومت خویش و تشکیل گارد مخصوصی مرکب از سیزده هزار تن سرباز خراسانی، وقتی که در بهار سال ۱۱۵۲ هـ .ق. مصادف با ۱۷۳۹ م.، شایعه دامن گیر شدن ارتش ایران به بیماری خطرناک و به قتل رسیدن نادر شاه در هندوستان قوت گرفت، به تحریک محمدحسین خان قاجار، تصمیم به نابودی شاه طهماسب و فرزندانش گرفت تا مانعی در رسیدن به سلطنت بر سر راه خود نداشته باشد و این تصمیم را عملی کرد.
تشکیل کنگره حکام کشور در تهران:
بعد از قتل شاه طهماسب و فرزندانش، رضا قلی میرزا، در حدود اسفندماه سال ۱۱۵۳ هـ .ق. مصادف با ۱۷۴۰ م.، برای شرکت در کنگرهای از حکام سراسر کشور، که به انجمن نوروز شهرت یافت، راه تهران را در پیش گرفت. راجع به قصد رضاقلی میرزا از تشکیل این انجمن شایعات اغراق آمیزی انتشار یافت و برخی این کنگره را به انجمن دشت مغان تشبیه نموده و میگفتند رضا قلی میرزا برای آن همه حکام ایران را به تهران فرا خوانده است که ضمن رسیدگی به حساب دخل و خرج ایالات مختلف به هدفهای بلند پروازانهی خود نیز جامهی عمل بپوشاند.
انتخاب تهران برای برگزاری کنگره نوروز میرساند با وجودی که پایتخت افشاریه شهر مشهد بود، اما تهران در آن دوره از اهمیت خاصی برخوردار و مورد توجه بوده است.
ملاقات سفیر روسیه با نادر در تهران:
نادر در هرات بود که شنید رضا قلی میرزا در تهران برای خود دستگاه شاهانهای ترتیب داده است و شاید خیالاتی را نیز در سر میپروراند، پس فوراً او را احضار و با متفرق کردن گارد ۱۳۰۰۰ نفری او ناراحتی و نارضایتی خود از عملکرد وی را بروز داد و به دلیل قتل وحشیانه شاه طهماسب و فرزندانش سخت ابراز خشم نمود و او را از ولایت عهدی عزل و نصراله میرزا، پسر دومش، را به ولایت عهدی برگزید.
نادر در تاریخ ۲۸ صفر ۱۱۵۴ هـ .ق. مصادف با ۱۵ می ۱۷۴۱ م. به اتفاق حرم و قرقچیهای خود عازم تهران شد، که در این سفر نیز به جان وی سؤ قصد شد ولی جان سالم به در برد. نادر شاه پس از ورود به تهران کالوشکین نماینده روسیه را بار داد و کالوشکین، بر طبق دستورهایی که از سن پترسبورگ دریافت کرده بود، حُسن نیت و مراتب دوستی و وداد روسیه را نسبت به ایران اعلام داشت. این اقدام روسیه از هر حیث ضروری بود زیرا ظاهراً سفیر ایران در دربار سن پترسبورگ گزارشهای افراط آمیزی درباره سؤنیت روسیه نسبت به ایران برای نادر فرستاده بود.
کالوشکین پس از ملاقات با نادر به سن پترسبورگ گزارش داد که در رفتار نادر نسبت به پیش تغییرات بزرگی حاصل شده است و مانند گذشته نمیتوان با او آزادانه صحبت کرد. او در این خصوص چنین نوشته بود:
«بُختُ نصر جدید از باده پیروزیهای خود سرمست است و میگوید که: تسخیر هندوستان برای من کار دشواری نبود. من هرگاه با یک پا حرکت کنم هند را فتح میکنم و هرگاه با دو پا حرکت کنم دنیا را میگیرم.»
تهران در تیول رضا قلی میرزا:
نادر شاه مدت زیادی در تهران نماند و این شهر را به قصد قزوین ترک کرد. اما رضاقلی میرزا از تهران همراه پدرش نرفت. در واقع شاهزاده دستور یافت در تهران بماند و مالیات این شهر را به مخارج خود اختصاص دهد. این امر در حقیقت نشانه آن بود که وی مغضوب پدر واقع شده است. در آن زمان معلوم نبود آیا سؤ ظن نادر نسبت به رضاقلی میرزا درباره قصد کشتن پدر موجب این اقدام شد و یا این که نادر قصد داشت وی را به مناسبت غفلت در رعایت مسئولیت خویش در دوران نیابت سلطنت گوشمال دهد.
تا مدتی پس از سوء قصد به نادر تمام تلاشی که برای کشف عامل آن و مجازات او به عمل آمد بینتیجه ماند. لکن سرانجام عامل سؤ قصد در نزدیکی هرات دستگیر شد؛ نام او نیک قدم بود. پس از دستگیری، او را نزد نادر بردند و نادر با او به تنهایی مدتی صحبت کرد و او را تحت بازپرسی دقیق قرار داد. نیک قدم در پاسخ به سؤالهای مکرر نادر در مورد محرک او تأیید کرد که هیچ محرکی نداشته اما وقتی نادر به او قول داد در صورتی که حقیقت را بگوید جانش در امان خواهد بود؛ وی رضا قلی میرزا را به عنوان محرک خویش معرفی کرد و نادر نیز به قول خود وفا نمود و از کشتن او صرفنظر و تنها به نابینا کردن او اکتفا کرد.
باری پس از آن که نادر پیش خود رضا قلی میرزا را محاکمه و محکوم نمود از تهران احضارش کرد. شاهزاده نگون بخت وقتی تهران را ترک میکرد هرگز تصور نمیکرد که چه سرنوشت تلخی در پیش رو دارد؛ اما وقتی از نحوهی کشتن شاه مخلوع و قتل ناجوانمردانه دو کودک معصوم، مظلوم و محبوب شاه طهماسب توسط وی آگاه شویم، که شنیدن چهگونگی آن جنایت لرزه بر اندام میاندازد و اشک از دیدگان روان میکند، نه تنها چنین عقوبتی در حق او روا به نظر میرسد بلکه شاید بیش از این هم انتظار میرفت.
به هر تقدیر وقتی رضا قلی میرزا به داغستان رسید بیدرنگ به نزد پدر رفت. نادر در مورد حادثه سؤ قصد به خود، وی را مجرم دانست و بلافاصله دستور داد تا، در حضور او و عدهای از رجال، رضا قلی میرزا را از ناحیه هر دو چشم نابینا کنند و دستور وی بلادرنگ انجام شد. رضا قلی میرزا پس از بهبودی دیگر به تهران بازنگشت و به تقاضای خود به مشهد رفت.
تهران بعد از نادر شاه:
نادر که در پایان عمر خود دچار جنون قدرت شده بود بعد از دوازده سال سلطنت و آن همه فتوحات نمایان درماورای مرزهای ایران سرانجام به دست سران قزلباش، که از فرماندهان سپاه او بودند، کشته شد. با قتل نادر شاه در شب یک شنبه یازدهم جمادی الاخر سال ۱۱۶۰ هـ .ق. در فتح آباد، نزدیک قوچان، آتش جنگ و ناامنی در سراسر ایران شعله کشید. تهران نیز از این آتش بینصیب نماند و به طورکلی مردم این شهر بعد از قتل نادر و تا هنگامی که دوباره در ایران آرامش برقرار شد دورهی سختی را پشت سر گذاشتند؛ زیرا شهر تهران در مکانی بود که بر سر راه استرآباد، مازندران و گیلان قرار داشت و آنهایی که میخواستند به مازندران، گیلان و استرآباد حمله کنند از تهران عبور میکردند و این شهر دست به دست میگشت و در هر جنگ و محاصره عدهای از سکنه آن کشته میشدند و یا بر اثر گرسنگی و یا امراض مختلف جان خود را از دست میدادند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)