جیران و پسرش که بعد موسوم به ( محمد ) گردید بعد از ورود به خانه سید مفید تا آنجا که ممکن است کمتر تظاهر و آمد و رفت کند. محمد حسن خان به همسرش گفت حاکم استرآباد گرچه مردی است بی غرض اما هر چه باشد حاکمی است که از طرف نادر شاه گماشته شده و تو می دانی که نادر شاه با ما خوب نیست و اگر تو در استرآباد با مردم رفت و آمد کنی حاکم نسبت به تو ظنین خواهد شدو تصور خواهد کرد که تو از طرف من مأمور هستی که زمینه توطئه ای را فراهم نمایی.
اگر تو مثل یکی از زن های استرآبادی بودی و مثل آنها یک چادر بر سر می انداختی که از سر تا نوک پاای تو را می پوشاند کسی تو را نمی شناخت و چون نمی فهمید که زن من و خواهر ( محمد خان قوانلو ) هستی نسبت به تو بدگمان نمی شد.
جیران گفت من نمی توانم یک چادر روی سر خود بیندازم که تا نوک پای مرا بپوشاند.
من از کودکی آزاد زندگی کرده ام و پیوسته روی من گشاده بوده و تو خود به من گفتی که مقدس تر از حریم کعبه جایی در جهان وجود ندارد معهذا زن ها در حال زیارت کعبه، با اینکه در احرام هستند باید روی خود را بگشایند در صورتی که غیر از زن ها، ده ها هزار مرد، مشغول زیارت می باشند.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)