آستين نو پلو بخورگويند ملا نصرالدين روزي با لباس ساده و کهنه براي صرف ناهار به ميهماني رفت . دربان او را به خانه
راه نداد. ديگر روز با لباس نو و فاخر به همان محل رفت ميزبان او را با احترام پذيرفت و هنگام ناهار
خوردن او را بالاي سفره نزد خود جاي داد و تعارف فراوان به خوردن غذا نمود . ملا آستين بلند تن
پوش خود را به طرف بشقاب پلو برده گفت : آستين نو پلو بخور. علت اين کار را پرسيدند ملا جواب
داد: چند روز پيش با لباس ساده آمدم مرا راه ندادند. امروز لباس مرا راه داده اند و او بايد پلو بخورد.
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)