ای در دل من اصل تمنا همه تو
وی در سر من مایهٔ سودا همه تو
هر چند به روزگار در مینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
ای در دل من اصل تمنا همه تو
وی در سر من مایهٔ سودا همه تو
هر چند به روزگار در مینگرم
امروز همه تویی و فردا همه تو
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ای در دل و جان صورت و معنی همه تو
مقصود همه زدین و دنیی همه تو
هم با همه همدمی و هم بی همه تو
ای با همه تو بی همه تو نی همه تو
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
شبهای دراز ای دریغا بی تو
تو خفته بناز ای دریغا بی تو
دوری و فراق ای دریغا بی تو
من در تک و تاز ای دریغا بی تو
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
درد دل من دواش میدانی تو
سوز دل من سزاش میدانی تو
من غرق گنه پردهٔ عصیان در پیش
پنهان چه کنم که فاش میدانی تو
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
من میشنوم که می نبخشایی تو
هر جا که شکستهایست آنجایی تو
ما جمله شکستگان درگاه توایم
در حال شکستگان چه فرمایی تو
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ما را نبود دلی که کار آید ازو
جز ناله که هر دمی هزار آید ازو
چندان گریم که کوچهها گل گردد
نی روید و نالهای زار آید ازو
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
زلفش بکشی شب دراز آید ازو
ور بگذاری چنگل باز آید ازو
ور پیچ و خمش ز یک دگر باز کنی
عالم عالم مشک فراز آید ازو
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ابر از دهقان که ژاله میروید ازو
دشت از مجنون که لاله میروید ازو
خلد از صوفی و حور عین از زاهد
ما و دلکی که ناله میروید ازو
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
سودای سر بی سر و سامان یک سو
بی مهری چرخ و دور گردان یکسو
اندیشهٔ خاطر پریشان یک سو
اینها همه یک سو غم جانان یکسو
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
ای دل چو فراق یار دیدی خون شو
وی دیده موافقت بکن جیحون شو
ای جان تو عزیزتر نهای از یارم
بی یار نخواهمت زتن بیرون شو
در دنیا هیچ بن بستی نیست.یا راهی خواهم یافت،یا راهی خواهم ساخت
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)