تازی وقت شکار ، بازیش میگیره
تاس اگر نیک نشیند همه کس نراد است
تا سیه روی شود هر که در او غش باشد( خوش بود گر محک تجربه آید به میان.....)
تافته جدا بافته
تا فلان کار بشود دم شیر به زمین می اید
تا کور شود هرانکه نتواند دید( من خاک کف پای تو در دیده کشم.....)
تا که دستت میرسد کاری بکن(....پیش از آن کز تو نیاید هیچ کار)
تا مرا دم تو را پسر ، یاد است///دوستی من و تو بر باد است
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
تا نپرسندت مگو از هیچ باب /// تا نخوانندت مرو بر هیچ در
تا ندانی که کیست همسایه به عمارت تلف نکن سرمایه
تا نکنی جای قدم استوار //// پای منه در طلب هیچ کار
تاوان پس دادن
تا هستم به ریش تو بستم
تا یار که را خواهد و میلش به که باشد؟
تپاله گاو است ، نه بو دارد نه خاصیت
تخت خوابیدن
علاقه مندی ها (بوک مارک ها)